ضمن تبريك به واسطه مشىء اعتدال در گزينش هاى جديد شورای شهر پایتخت و آرزوى سربلندى و عزت توفيق خدمت به مردم براى نفس هاى تازه خيابان بهشت.
از پس سال ها عمر بلديه تاكنون، بيمار شهردارى تهران از وضعيت اضطرار عبور كرده، يعنى تحليل رفته و نيازمند خون تازه است. اگر واقفيم كه هيچ، اگر نه؛ گوشى براى شنيدن جا بگذاريم تا توان عوامل و نيروهاى اين سازمان، بيش از اين تباه نشود و الا حالا كه مجبور به تحويل گرفتن مثلا هشتمين رتبه جهانى، براى شهردارى از شهردار گذشته هستيد، بعد از تحويل به قاعده «درونش خودم و بيرونش مردم را كشته»، دچار انفعال مدام اين دوره مانده و جريان صلاح مردم و مديريت جديد را زير سئوال خواهيم برد. بيمار شهردارى نيازمند سرم جديدى است و نمى توان به روش سهم خواهى از بيرون براى درمانش در درون كارى كرد.
قرار نيست كه در اين دوره، نمايش ويترين ها را تكرار كنيم. قريب چهار دوره، بازى با انواع گفتمان هاى ريز و درشت را تجربه كرديم، اما حاشيه نحس سياست، تاب و توان سازمانى را گرفته و رسيديم به جايى كه يك سازمان با قد و بالاى ١٦٠ سانت و وزن ١٦٠ كيلو و عرض ١٦٠ سانت با هزار و يك مصيبت ريز و درشت در بخش فرايندها و ساختارها و منابع انسانى روى دستمان مانده، آن هم در شهرى پر از حادثه و قسمت، كه خطاهاى خدا نكرده انسانى اش، توان ايجاد بحران در حد ملى را دارد، از مترو با انباشت حداكثرى منابع انسانى با آن الزام دقت در مديريت و نگهداشتش، تا اين همه فضاى سبز و تأسيسات و نقطه كور و آسيب درون شهرى اش.
بحران منابع انسانى شهردارى تهران، يك بحران جديست كه نمى توان با سهم آفرينى براى يارانمان از بيرون برايش تصميم بگيريم. بدنه نافرمان؛ فرمانبر صاحب فرمان است و اين تازه ويژگى جنس خالص آن است .
نه داراى جهت گيرى سياسى با پشتوانه فكرى و هدايت از بيرون در خط فرمان مديريت، كه شبيه يك ميدان مين عمل مى كند. از اين كه بگذريم، سالها ارتباطات عمودى و افقى اين سيستم، دچار تكرار در خلل و روزن هاي اعمال فرار قانوني، به منظور بهره مندى به نفع ذینفعان خاص اش است، در چنين سيستمى جابجايي يك شهردار و عوامل بدون برهم پاشيدگى پارادايم ها، گلى بر سر ماجرا نخواهد زد كه حيات بخش باشد.
اگر به كجا برويم ها درست باشند، بايد چيدمان مبتنى بر آرمان و مأموريت را تجربه كنيم. چون به محض ورود، دچار قاعده هيولاى مديريتى خواهيم شد و در روزمرگى هاى به وجود آمده اسير سيستم خواهيم ماند. فرسودگى فردى منابع انسانى در شهردارى به اندازه اى است كه مسير فرايندها را دچار اختلال جدى خواهد كرد و مهمترين اتفاق همان خواهد بود كه اصلا هيچ اتفاقى نخواهد افتاد!
و اين يعنى رفتن آبروى يك جريان مبتنى و مدعى اعتماد نو به نقل از برنامه و نظام فكرى با پرهيز از حركت هاى هيئتى گذشته و مثلا آميخته با گفتمان هاى مقدسى چون جهاد. بعد از منابع انسانى بزرگترين مشكل جدى اين سازمان قوانين و فرايندها و ساختارهايى است كه در طول سال هاى گذشته به هيچ عنوان دچار اصلاحات جدى متناسب با روز و فضاى حاكم بر مأموريت ها نشده است، در چنين فضايى نعوذبالله معصوم هم كار بكند، محكوم به گرفتاريست، قانون برابرى در رفتار سازمانى پرسنل به حدى در چرخش و نگاه ايشان است كه مفاهيم عدالت و برابرى در تخص منابع و پست ها و موقعيت ها را از هيچ سيستم قائل به جريانى ديگر نمى پذيرد و الا راه خودش را مى رود و ياد گروه و منافع خودشان را عزيز مى دارد.
به اين مهم بازى قوميت ها و الگوى معرفت شناختى غالب زبان و گويش را در سال هاى عمر اين چهار دوره اضافه كنيد و به تماشا بنشيند چگونه مى توان با اين خطوط فرمان مديريتى كه در حالت عادى دچار پيچيدگى جدى سازمانی است، به حركت براى خدمت به مردم ادامه داد. آن هم مردمى كه در سطوحى جدى تر از آگاهى به تماشاى ما نشسته و توقعى افزون تر از پيش دارند. مى ببيند كه يك اشتباه آخرين اشتباه است و تكرارش بيمار مذكور را تا حد شوك و كما به پيش خواهد برد.
از اين دو كه بگذريم: بحران حوزه هاى فرهنگى و اجتماعى شهر جدى و غيرقابل بخشش و اغماض است، اين حوزه دقيقا حوزه چكش براى متر و معيار قرار گرفتن همه چيز ما خواهد بود، به بيان مقام معظم رهبرى در ختم همه چيزها به فرهنگ توجه كنيم (تمام راه ها به فرهنگ ختم مى شود) و اين مهم را جزء سه جراحى جدى اين بيمار در حال اهتزاز قرار دهيد، فرصت ها به قول مولاى جان ها چون ابرها در گذارند، براى امروز و فرداى مردمى كه جز خدا ندارند، پيش قراولان خدمت خوبى باشيم، فارغ از خزه نام هايى كه پرده بر حقيقت ما مى اندازند تنها به فكر مردم و سرنوشت ايشان باشيم. مردم، بزرگترين ها در اداى حق خدمت و تاريخ و طبيعت، بهترين غربالگران حقيقت مدعاى ما خواهند بود.
نگارنده : محمدثابت ايمان – شهردارى تهران