( هگل/ فلسفه ی تاریخ/ درباره ی انقلاب فرانسه )
ایستادن بر روی سَر یعنی حکومت عقل و خرد و نه تک تازی پیش داوری ها و ایدئولوژی ها و تصورات خرافی و غیر عقلانی و دگمهای نقاب دار و غیر نقابدار و …
ایستادن بر روی سَر یعنی: قبول کثرت گرایی و گفتگوی جمعی دائمی و ارائه ی روش های دموکراتیک برای حل مسائل و عدم استفاده ی از روش های خشونت آمیز و نهایتا حتی در صورت کام گرفتن از قدرت، به رسمیت شناختن حقوق اقلیت.
سخن گفتن و ارائه ی نظر در باب شورایعالی نیز از مصادیق تلاش برای بنا کردن اصلاحات بر روی سَر است.
طبیعی است که در موارد مهم، مانند همین بحث شورایعالی سیاستگذاری اصلاح طلبان، نخست انتقادات و پیشنهادات باید در خفا و در جلسات خصوصی بیان شود و بعد علنی شود و به رسانه ها کشیده شود برای سنجش افکار عمومی نسبت به موضوع و یا برای ثبت در تاریخ و یا روشنگری و یا هر قصد و نیت دیگری.
بدیهی است که مخالفین و موافقین هر یک دلایل خود را اقامه کنند و از دَرِ مجادله و مناظره و مباحث دَر آیند و چه اتفاقی مبارک تر از این که:
«فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»
لکن استفاده ی از الفاظ تحقیر آمیز خطاب به منتقدان به واسطه ی غرور کاذب ایجاد شده در ناخودآگاه مهاجم که احتمالا ناشی از تدریس جامعه شناسی در یکی از دانشگاه های تهران است، کمی این فرآیندِ ( جدالِ احسن ) را با مشکل مواجه میسازد.
اینکه حمیدرضا جلائی پور که نه عضو شوراست و نه سخنگوی آن، ولکن هراز چندگاهی به منتقدان شورا میتازد و میکوشد که آنها را منکوب و سرکوب کند امریست که به خود او مربوط است و احتمالا ناشی از جوانی پرماجرایش و دوستی با تسخیرکنندگان سفارت آمریکا است.
به دلایل متعدد برخی معتقدند که انحلال شورایعالی سیاستگذاری در وهله ی اول زنگ تمامیت خواهی، انحصار طلبی و قدرت طلبی را از آئینه اصلاحات می زداید و در وهله ی دوم اتحاد و انسجام اصلاح طلبان را افزایش میدهد.
لکن مخالفت مدرس جامعه شناسی دانشگاه ( که احتمالا فقط در حد توضیح نظریات و امتحان گرفتن و نمره دادن به جامعه شناسی احاطه دارد ) با این انحلال جای تعجب و سوال دارد! چرا که او به عنوان یک جامعه شناس اصلاح طلب باید نهایت تلاش خود را برای تحدید و توزیع قدرت به کار برد نه اینکه سینه چاکانه و پادگانی ( لابد به یاد سالهای مسئولیتش در غرب کشور ) مدام از شورایی حمایت کند که اساسا نماد تجمیع قدرت است و اصلی ترین خطر برای روسپی کردن بخش عظیمی از شعارهایی اصلاح طلبی…
طبق اخبار و اظهار نظر ها، نقدها به شورایعالی تقریبا چند ماهی پس از انتخابات سال ۹۴ آغاز شد؛ بدین معنا که اساسا دلیل تشکیل شورایعالی ایجاد هماهنگی برای رفع ناهماهنگی هایی بود که برخی انحصارگرایان در آستانه ی انتخابات ایجاد کرده بودند و پس از اتمام انتخابات ادامه ی حیات شورا محلی از اعراب ندارد.
در کنار دلایل متعددی که منتقدین شورا برای انحلال آن ارائه داده اند، پس از حمایت های جانانه ی معاون استاندار کردستان در دهه ی ۶۰ و مدرس فعلی جامعه شناسی دانشگاه تهران، بیم آن میرود که شورایعالی، با توجه به مداومت برخی در پاشیدن رنگ قداست و نقد ناپذیری، به معبدی خودخوانده برای اصلاح طلبان تبدیل شود و اعضای آن در درون شورا و تابعین در خارج شورا به کاهنان این معبد تبدیل شوند.
کاهنانی که به موازارت کاسبان فتنه و تحریم، کاسب اصلاح طلبی شوند.
در نکوهش واکنش های غیر اخلاقی کاهن جامعه شناس معبد میتوان این قِسم واکنش ها را به حساب حرکت سینوسی برخی در سپهر سیاست این مرز و بوم گذاشت، امروز به کسانی حمله میکنند که سابقه ی مبارزه ی آنها به زمانی برمیگردد که برخی از این تئورسین های خودخوانده یا به دنیا نیامده بودند و یا در دبستان مشغول بازی بودند؛ و این البته طبیعیست چرا که در سال ۵۸ دوستانشان را برای بالا رفتن از دیوار سفارت تایید میکردند و در ۹۲ همانکار را تقبیح میکنند.
در سال های ۷۲ و ۸۲ به صورت مرحوم هاشمی چنگ میزدند و در ۹۲ به او اقتدا کردند.
روزی خاتمی را ترسو و سازشکار معرفی کردند و امروز او را سپر خود کرده اند.
به راستی تا کی قرار است اصلاحات و این ملت تاوان اقدامات ناسنجیده و عمل ناشی از افراط و تفریط این جماعت را پس دهند؟!
یکروز فتوا به ترور شخصیت یکی میدهند و فردا تقدیسش میکنند، امروز در اثبات درستی جریانی یا شخصی یا مساله ای گوش فلکرا کر میکنند و فردا از همان توبه میکنند.
تاریخ اصلاح طلبی در این کشور یعنی همین رخدادها که مدامثبت میشود و این تاریخ زمانی قابل افتخار است که روی سر ایستاده باشد
جهت استحضار جناب جلائی پورِ مدرس جامعه شناسی باید گفت که هیچ دلیلی ندارد که شورایعالی و مدافعینش با تجمیع قدرت اصلاحات و با از حلقه ی قدرت خارج کردن احزاب و اشخاص دیگر از دور، نوعی سیاست انحصار قدرت و حذف رقبا را در پیش گیرند، شیرین و دلچسب بودن قدرت باعث میشود که هیچ پس از بدست آوردن، آن را با دیگران تقسیم نکند، قدرت فساد آور است و اجتماع قدرت فساد آورتر، رفتن به دنبال این خیال خام که اگر شورایعالی به حیات خود ادامه دهد میتواند اصلاحات را به سرمنزل مقصود برساند همان کلاهیست که در سال ۸۴ با ایجاد توهم رای ۱۸ میلیونی مصطفی معین بر سر اصلاح طلبان رفت، شورایعالی بر خلاف آنچه که مدعیست اسباب ( فصل ) نه اسباب ( وصل ).
اینها همه آلارم هایی هستند که به ما هشدار میدهند که مبادا اصلاحات بر روی شکم بخوابد که دچار شدن به این مرض یعنی مرض دیکتاتوری و تمامیت خواهی…
بهترین راه برای پیشبرد پروسه ی اصلاحات ایجاد کردن ساز و کاریست که هیچ فرد یا گروهی نتواند استبداد و دیکتاتوری به راه بیاندازد…
یاسر شعبانی فر _ جانشین رییس دفتر سیاسی حزب اعتماد ملی منطقه ی کردستان