به گزارش ایسنا، عباس صفاری در سال ۱۳۳۰ در یزد به دنیا آمد، دوران کودکی او تا هفتسالگی در این شهر سپری شد و پس از آن به همراه خانوادهاش به تهران آمد. بنا به روایت خودش کار ترانهسرایی را از اواخر دوره دبیرستان آغاز کرد، در آن دوران حدود ۱۰، ۱۲ ترانه نوشت که یکی از آنها به نام «اسیر شب» توسط فرهاد مهراد اجرا شد.
و چنین شد که حالا حتی اگر کسی عباس صفاری را هم نشناسد، اما «اسیر شب» را شنیده است؛
«جغد بارونخوردهای تو کوچه فریاد میزنه
زیر دیوار بلندی یه نفر جون میکَنه
کی میدونه تو دل تاریک شب چی میگذره
پای بردههای شب اسیر زنجیر غمه
دلم از تاریکیها خسته شده
همه درها به روم بسته شده
من اسیر سایههای شب شدم
شب اسیر تور سرد آسمون
پا به پای سایهها باید برم
همهشب به شهر تاریک جنون
دلم از تاریکیها خسته شده
همه درها به روم بسته شده
چراغ ستاره من رو به خاموشی میره
بین مرگ و زندگی اسیر شدم باز دوباره
تاریکی با پنجههای سردش از راه میرسه
توی خاک سرد قلبم بذر کینه میکاره
دلم از تاریکیها خسته شده
همه درها به روم بسته شده
مرغ شومی پشت دیوار دلم
خودشو اینور و اونور میزنه
تو رگهای خسته سرد تنم
ترس مردن داره پرپر میزنه
دلم از تاریکیها خسته شده
همه درها به روم بسته شده
دلم از تاریکیها خسته شده
همه درها به روم بسته شده
دلم از تاریکیها خسته شده
همه درها به روم بسته شده…»
صفاری میگفت که علاقهاش به ادبیات پس از خواندن کتاب «امیرارسلان نامدار» شکل گرفت. اما او پس از دوران دبیرستان و با رفتن به سربازی ترانهسرایی را برای همیشه کنار گذاشت. عباس صفاری پس از دوران سربازی برای دو سال به لندن رفت و پس از آن از آمریکا پذیرش گرفت، برای ادامه تحصیل به این کشور رفت و چهار سال در رشته هنرهای تجسمی تحصیل کرد و در نهایت بدون دریافت مدرک آن را رها کرد.
اولین مجموعه شعر او با عنوان «در ملتقای دست و سیب» در سال ۱۹۹۲ در کالیفرنیا منتشر شد که جایزه ادبی «باران» را برای بهترین مجموعه شعر چاپ خارج از کشور در آن سال به خود اختصاص داد. «دوربین قدیمی و اشعار دیگر» سومین مجموعه شعر عباس صفاری بود که در تهران منتشر شد و جایزه «شعر امروز ایران (کارنامه)» به آن تعلق گرفت.
عباس صفاری تا پایان عمر خود در آمریکا ماند اما معتقد بود که مهاجرت نکرده بلکه به عنوان دانشجو به خارج از کشور رفته و شرایط برای او به نحوی سپری شده که همانجا ازدواج کرده و مانده است. او همچنین بر حفظ تابعیت ایرانیاش اصرار داشت و میگفت برای گرفتن تابعیت کشوری دیگر نمیتواند قسم بخورد؛ قسمی که به آن باور ندارد.
این شاعر به دلیل فاصله گرفتن از زبان و سبک زیباییشناسیای که در آغاز شاعریاش داشت، چند سالی را از فعالیت جدی در حوزه شعر و سرودن آن فاصله گرفت که به عنوان دوران سکوتش از آن یاد میشود و در ۴۰سالگی دوباره به دنیای شعر برگشت.
عباس صفاری پس از موفقیت مجموعه «دوربین قدیمی» همکاری خود را به واسطهای با انتشارات مروارید آغاز کرد و پس از آن مجموعههایی را برای چاپ به دست این نشر سپرد.
«هبوط یا حکایت ما»، شعر بلند دوزبانه، «کبریت خیس»، مجموعه شعر سالهای ۱۳۸۱–۱۳۸۳، ترجمه «عاشقانههای مصر باستان» از ازرا پاوند در سال ۱۳۸۳، «کلاغنامه: از اسطوره تا واقعیت» در سال ۱۳۸۵، «ماه و تنهایی عاشقان»، ترجمه اشعار دو شاعر کلاسیک ژاپن ایزومی کی بو و انونوکوماچی، «کوچه فانوسها – ترجمه شعر غنائی چین باستان» در سال ۱۳۹۱، مجموعه شعر «خنده در برف» در سال ۱۳۸۸، مجموعه شعر «تاریکروشنا» در لسآنجلس و نیز تهران، مجموعه شعر «مثل جوهر در آب» که عنوان برنده جایزه «شعر پایگاه خبریان» را به خود اختصاص داد، «قدم زدن در بابل»، مجموعهای از خاطرات و تکنگاریها، «ملاقات در سندیکای مومیاگران»، داستانهای کوتاه فارسی قرن چهارم، ترجمه «خون انار»، مجموعهای از شعر اعراب آندلس، نویسنده ابن سعید، ترجمه و گردآوردی «عروس چوپانها»، داستان منظوم از ازدواج اینانا با دموزی، «مثل خواب دم صبح» و مجموعه شعر «پشیمانم کن» بخشی از آثار عباس صفاری هستند که تا کنون منتشر شدهاند.
این شاعر، نویسنده و مترجم فقید چندی پیش از اینکه از دنیا برود از رسیدن مجموعه «کبریت خیس» به چاپ یازدهم خبر داده بود.
از صفاری مقالاتی نیز به جا ماندهاند: «چارلز بوکافسکی، نگاه نو، ش ۶۴»، «فرزندان پاز نسل جدید شاعران مکزیک، مجله کارنامه، ش ۳۰»، «هجرانیهای ابن حمدیس – شاعر عرب زبان جزیره سیسیل – – مجله نگاه نو، شماره ۹۹»، «در جستجوی حاج عبدو هیچمکانی. جهان کتاب» و … .
عباس صفاری پس از دوران سکوت خود در شعر به زبانی نو دست پیدا کرد که سبب انتشار مجموعه شعرهایی پی در پی از او شد. او در سالهای پایانی عمرش به فعالیت هنری در زمینه چوبنگاره و چاپ دستی مشغول بود و میخواست نمایشگاهی از آثار هنریاش در ایران برگزار کند.
شعری از مجموعه «دوربین قدیمی» این شاعر را میخوانیم:
«پاییز
برای خداحافظی هم که شده
با چمدان کهنهاش
به دیدارت خواهد آمد
به موهای ژولیدهات
دستی بکش»
و نیز شعری دیگر از او:
«در این روزهای آخر اسفند
وقتی که خانهات کلاه سفیدش را
به احترام بنفشهها
از سر برمیدارد
تو نیز خاکسترهای تلخ این زمستان را
از آستین بتکان
و چشمهای غبارگرفتهاش را
با روزنامههای بدخبر دیروز
برق بینداز
*****
تا تعبیر خوابهای اردیبهشتیات
راه زیادی نمانده است»
عباس صفاری امروز، هفتم بهمنماه سال ۱۳۹۹ در پی ابتلا به ویروس کرونا در بیمارستانی در کالیفرنیا درگذشت.
انتهای پیام