این شاعر همزمان با «هفته کتاب» در گفتوگو با ایسنا، درباره نگاه مناسبتی به کتاب، افراط در پرداختن به آن در ایام خاصی مثل «هفته کتاب» برخلاف دیگر روزهای سال و همچنین جایگاه کتاب در رسانهها اظهار کرد: اساسا با ادبیات تعلیمی و اندرزی راجعبه موضوعی به نام کتاب که مفید بودن آن بسیار واضح است، نمیشود تبلیغ کرد. فکر نمیکنم کسی در عالم باشد که از مختصر خردی برخوردار باشد و مخالف کتاب باشد. مثل این است که برای هوا تبلیغ کنیم و بگوییم که هوا خیلی خوب است، نفس بکشید، به خدا این هوا، هوای بدی نیست. مثبت بودن بعضی چیزها جزء بدیهیات است
او سپس با اشاره به دلایلی که منجر به کاهش مطالعه میشود گفت: ممکن است بعضیها از سر ناتوانی و کمحوصلگی فرصت نکنند کتاب بخوانند یا مشکلات دیگری داشته باشند اما من با این شیوه از تبلیغ کتاب موافق نیستم. به نظرم هم مقداری خز شده و هم تاثیر چندانی ندارد. مادامی که دلایل زیربنایی مطالعه را حل نکنیم، این شکل از تبلیغ کتاب بیفایده است؛ مثل تبلیغی است که خیارفروشها برای خیار یا ماستفروشها برای ماست میکنند. کتاب مسئله مهمی است، اما چه دلیلی باعث شده که جامعه ما اصولا به کتاب خواندن روی نیاورده است، دلایل تاریخی و جامعهشناسی زیادی دارد. یکی از دلایل آن، این است که در فرهنگ ما جا افتاده که یکی باید میرزا و ملا باشد و بقیه مستمع باشند. این فرهنگ آموزش داده شده و معمولا در طول تاریخ میرزاها، ملاها و کسانی که اهل مطالعه و مکتب بودند جدا میشدند و الباقی مستمع بودند. در جلسات، هیئتها و نشستهای ما پرسش و پاسخ مطرح نیست.
کاکایی افزود: حالا هم همین را مدرن کردهاند و در اعتماد نو به نقل از برنامههایی مثل «زلال احکام» یا دیگر اعتماد نو به نقل از برنامههای دینی و حتی اجتماعی وجود دارد. فردی راجعبه موضوعات اجتماعی حرف میزند و مجری فقط در نقش تاییدکننده حرفهای او را تایید میکند و تکرارکننده جملات او است. در جامعهای که اساسا پرسش و پاسخ جایگاهی ندارد، از سخنرانیهای سیاسی گرفته تا سخنرانیهای اجتماعی، بهداشتی و مذهبی، جایگاه مستمع، مستمع است و پرسش و پاسخی در کار نیست.
این منتقد ادبی سپس اظهار کرد: البته مدتی است که میبینم در جلسات فضای مجازی مرسوم شده یک ساعت سخنران صحبت میکند و نیم ساعت هم پرسش و پاسخ است. این شیوه خیلی خوب است چون افراد را وادار میکند تا مطالعه کنند و بخوانند تا بتوانند بپرسند چون پرسیدن هم از سر دانایی است. آدم نادان که نمیتواند سوال کند. پس یکی از دلایل کتاب نخواندن مشکل زیربنایی جامعه ما است که هنوز هم به شکل مدرنش در رسانه ملی وجود دارد.
او با اشاره به عوارض کتاب نخواندن در شایعهپراکنی گفت: من گاهی که این اعتماد نو به نقل از برنامهها را میبینم واقعا حرص میخورم. مجری مثل یک آدم خجالتی مینشیند و فقط سر تکان میدهد و حرفهای طرف مقابل را که پر از ایراد و اشکال است، تایید میکند؛ ایرادی نمیگیرد، سوالی نمیپرسد و طرف را به چالش نمیکشد. این مسئله یکی از صفات جامعه ماست و جزء شاکله فکری و فلسفی جامعه ما شده است. علت آن هم این است که کتاب نمیخوانند و قدرت سوال کردن هم ندارند و همین است که شایعات را به راحتی میپذیرند. در فضای مجازی هر حرفی را که گفته میشود سریع باور میکنند و جامعهای که اینطور است، زودباور است و یک کلاغ، چهل کلاغ میکند، این جامعه خیلی دیر با کتاب مانوس میشود، چون کتاب باعث میشود که هر چیزی را به نقد بکشیم.
عبدالجبار کاکایی ادامه داد: خانوادهها دوست دارند اغلب آن چیزی را که هست باور کنند و کسی که نگاه انتقادی داشته باشد یا بخواهد تحلیل کند، خیلی مورد توجه نیست. در نتیجه کتاب خواندن انگیزه میخواهد و در این جامعه انگیزهها کشته میشود. نمایشگاه کتاب که برگزار میشد، دیدن کتاب به شکل سنتی جاذبهای داشت اما الان بیشتر فضای مجازی جای آن فضای فیزیکی را پر میکند. این خود تغییر وضعیت است، گرچه بد نیست و در بخشهایی به نفع کتابخوانها شده و کتابخوانهای حرفهای باز هم کتابشان را پیدا میکنند اما شرایط فعلی باعث شده که تیراژ کتابها هم پایین بیاید.
این ترانهسرا همچنین درباره معرفی کتاب توسط سلبریتیها و برخی انتقادها نسبت به این کار برای زرد بودن کتابهای معرفیشده یا دست کم گرفتن مخاطب بیان کرد: به نظر من این بیانصافی است. این افراد خودشان را مخاطب سلبریتیها فرض میکنند و چون دانششان بیشتر است، به آنها برمیخورد. اتفاقا جامعه ما به این کار نیاز دارد. البته به شیوه معرفی آنها هم بستگی دارد. یک وقت کتاب را تحلیل میکنند که حتی اگر کتاب زردی هم باشد، ارزش دارد برای اینکه انگیزهای ایجاد کند تا فرد برود و آن کتاب را بگیرد و بخواند. متاسفانه در جامعه یک مشت منتقد هستند که جلو هر حرکتی را میگیرند. آفتی که ما از دانایانمان داریم کم از نادانهایمان نیست. عدهای جلو هر اتفاقی را میگیرند. من هم موافق نیستم که موضوع سلبریتیها را خیلی پررنگ کنیم یا به هر طریق به آنها فحاشی کنیم. بالاخره آنها به ابزارهایی تبدیل شدهاند که در جامعه ما از آنها کارهایی مفیدی برمیآید. وقتی شروع به انجام کار خیری میکنند، بد نیست. سلبریتیهایی هم داریم که کارهای عامالمنفعه و معرفی کتاب انجام میدهند. اینها را هم ببینیم. به نظر من این معرفی کتابها هم میتواند مفید باشد، البته منوط به اینکه شیوه معرفی چطور باشد. از اندرز و نصیحت و اینکه «لطفا کتاب بخوانید» بیرون بیایند، کتاب را باید تحلیل کرد و باید جاذبه ایجاد کرد.
انتهای پیام