این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا، درباره وضعیت حفظ تاریخ شفاهی و میراث مستند به ویژه در روزگار کرونایی و تاثیرگذاری آن بر ادبیات و همچنین تاثیرپذیریاش، اظهار کرد: بشر از همان روزهای پیدایش حیات، همیشه به فکر جاودانگی بوده است. انسانهای نخستین با خطخطی کردن بدنههای غارها به نوعی راهی بهسوی جاودانگی رفتند تا به اختراع خط و کتابت رسیدند. همینطور بیایید به سال ۱۴۵۲، در دوران رنسانس که گوتنبرک ماشین چاپ را اختراع کرد، به نوعی که میتوان گفت این اختراع باعث انقلاب بزرگ تکثیر اندیشه بشر در سرتاسر اروپا و جهان شد. بهطوری که در پایان قرن پانزدهم در اروپا، بیش از ۲۰۰ چاپخانه در ۶۹ شهر اروپا فعالیت داشت و از چاپخانههای مهم آن دوره میتوان به چاپخانه آنتون کابرگر در شهر نورنبرگ اشاره کرد که تعداد ماشینهای چاپ آن ۲۴ دستگاه بود و صدها نفر در آن چاپخانه کار میکردند.
او افزود: اختراع ماشین چاپ باعث شد که خواندن و نوشتن که تا قبل از آن در انحصار پادشاهان و کلیسا بود، عمومی و همگانی شود. اگر امروزه غرب و اروپا را در درخشش علوم و تلکنولوژی و فنآوری میبینیم، یکی از پایههای اصلی گسترش آن به طور عام ماشین چاپ و به طور خاص ادبیات و هنر است. این مقدمه از آن جهت بود که به دوران معاصر و موقعیتی که داریم و در آن هستیم، برسیم.
آتشپرور با بیان اینکه هر فرد توانایی و ابزار ثبت جهان خود را در هر شرایطی دارد گفت: نوشتن خاطرات روزانه در هر زمان، بهخصوص در این مقطع خاص که کره زمین با تمام وزن، داشتهها و تواناییهای مادی و فرهنگی خود شناور در کابوسی ناشناخته است، میتواند به عنوان ماده خام، یکی از بهترین راهکارها و پشتوانههای روانی و فرهنگی باشد. همچنان که سرچشمه بخشی از داستاننویسی ما همین یادداشتهای روزانهای است که در آن تاریخ، جامعهشناسی، بوم، زمان، مکان، موقعیت، روانشناسی، اجتماع، اقتصاد و سیاست دیده میشود و یادگار مکتوب ارزشمند انسانهای خردمندی است که کمتر به آن پرداخته شده است.
این نویسنده در ادامه به اثرگذاری حفظ تاریخ شفاهی در ادبیات، خلق داستان و شعر اشاره و بیان کرد: در اینباره با دو فاکتور روبهرو میشویم: یکی گذشتهای که ما داریم و به دلایل تاریخی، سرشار از منابع تاریخی و تاریخ شفاهی است که به آن میپردازم، دوم اینکه در کشور، گونههای متفاوت و متضاد بوم و نواحی اقلیمی وجود دارد که میشود گفت بیشتر آنها دستنخورده باقی مانده، بهخصوص نواحی دور از مرکز و روستاها.
او با اشاره به اینکه تاریخ شفاهی میتواند به عنوان ماده اولیه و پایه برای ادبیات بهخصوص خلق داستان، یک منبع اصلی باشد افزود: مدارس و آموزش، بهعنوان یکی از پدیدههای مدرن در ایران بهطور خاص به دارالفنون (سال ۱۲۳۰) بازمیگردد که آن هم در اختیار درباریان و اشراف بود. در اصل، سنگ بنای آموزش مدرن برای عموم به پایان دوره قاجار یعنی سال ۱۲۹۷ و اوایل دوره بعد برمیگردد، یعنی زمان نخستوزیری حسن وثوقالدوله در سال ۱۲۹۷ که احمد بدر نصیرالدوله مسئول وزارت معارف ایران شد و توسعه مدارس نوین به طور جدی در دستور کار دولت قرار گرفت که آن هم تا فراگیر شدن به دلایل اوضاع سیاسی و جغرافیایی و اینکه در ایران بهجز چند شهرِ آن زمان، بقیه روستاهای دور و نزدیک بودند، تا همین اواخر، ۵۰ سال پیش هنوز در آنها مکتبخانه برپا بود. در اصل پدران ما سواد خواندن و نوشتن را که اولین توانایی ثبت حافظه تاریخی است، نداشتند یا کمتر داشتند، و به همین دلیل منبع مهم انتقال تاریخ شفاهی و باورها به صورت سینه به سینه و شفاهی بود.
حسین آتشپرور سپس اظهار کرد: مورد دیگر اینکه جدا از وقایع طبیعی و تاریخی مثل زلزله، سیل، طوفان، جنگ و… بوم ایران متنوع است و تنوع ادبیات شفاهی از واژه گرفته تا دستور زبان، گویش، رفتار، آداب و رسوم خودش را در خردهفرهنگها و برآیند فرهنگی هر بوم نشان میدهد.
او همچنین با اشاره به تفاوتی که جغرافیا و بوم در ادبیات ایجاد میکند گفت: تنوع بوم و گوناگونی نواحی اقلیمی ایران باعث به وجود آمدن رویدادها، باورها و اسطوره در زندگی مردم شده و جدا از اثرگذاریهای متفاوت و گاه متضاد، باعث بهوجود آمدن فرهنگ خاص هر منطقه میشود و در آداب، رسوم و رفتارها خودش را نشان میدهد، و بنا به موقعیتهای جغرافیایی، هر کدام جذابیت خودش را دارد. به شکلی که اهمیت آن را حتی در یک واژه در دو جغرافیا که معنای متفاوتی پیدا میکنند، میشود دید. مثلا در مناطق کویری که درخت کمتر است، به بوتههای گیاهی هیزم گفته میشود، در صورتی که هیزم در مناطق شمالی به علت وجود جنگلها به کنده درخت گفته میشود.
این منتقد ادبی ادامه داد: از این جهت، ثبت تاریخ شفاهی میتواند باز هم به عنوان مهمترین منبع مواد اولیه برای داستاننویس یا شاعر، بعد از فرآوری خلاق و هنرمندانه به ادبیات باشد.
او سپس با یادآوری اینکه بسیاری امروزه ثبت تاریخ شفاهی و خاطرات را داستان میدانند، در صورتی که این میتواند به عنوان ماده خام داستانی استفاده شود، بیان کرد: گرچه فرهنگ شفاهی میتواند آبشخور داستان و بهطور کلی ادبیات باشد و هست، اما حاصل کوششهای هنرمندانه در خلق ادبیات است.
آتشپرور همچنین در پاسخ به سوالی درباره وظیفه اهالی ادبیات و مسئولان در اینکه مردم را با نوشتن (مثلا خاطرات دوران کرونا) به حفظ تاریخ شفاهی تشویق کنند گفت: وظیفه اهالی ادبیات و مسئولان در دو حوزه جداگانه از هم است و بهتر است که مسئولان به مسئولیتهای خودشان بپردازند. نوشتن یادداشتهای روزانه و خاطرات این دوران، جدا از اهمیت ثبت تاریخی، همانطور که اشاره شد، به عنوان ماده خام برای هر هنرمندی میتواند به حساب بیاید. اما میتواند اثرگذاری مهمتری در تربیت فرهنگی داشته باشد و آن عبور از تکصدایی است.
او با توضیحی در اینباره بیان کرد: مشکلی که در فردیت هر یک از ما فربه شده و جا خوش کرده است و بر آن اصرار داریم، از این بابت است که هیچ وقت تمرین دموکراسی و پذیرفتن دیگری در جایگاه خود را نکردهایم. عبور از آن در نوشتن خاطرات، احترام و به رسمیت شناختن فردیت انسان و رسیدن به دیگری است. اساس تکامل جهان و جوانه زدن انسان بر تفاوتهای فردی، مثل اثر انگشت هر فرد با دیگری، در تفاوتِ چندصدایی دیده میشود. اگر قرار بود همه مثل هم بیندیشند، کافی بود یک کپی از یک نفر زده شود. از این بابت نوشتن خاطرات دوران و یادداشتهای روزانه میتواند در عبور از تکصدایی فردی تمرینی بسیار ارزشمند باشد.
انتهای پیام