به گزارش ایسنا، جکسن دیل، معاون سردبیر روزنامه واشنگتنپست در یادداشتی به موقعیت فعلی کشورهای اروپای شرقی ۳۰ سال پس از فروپاشی دیوار برلین پرداخته و آثار فرهنگ کمونیستی را در سیاست کنونی این کشورها دنبال کرده است. او در این یادداشت نوشته: در شبی که دیوار برلین فروریخت، هنگامی که به جمعیتی که از آلمان شرقی به خیابان “کورفورستندام” در برلین غربی هجوم میآوردند، نگاه میکردم، به نظرم نمیرسید که تاریخ در حال تمام شدن است. برعکس، به نظر میرسید در کشورهای اروپای شرقی که پیشتر اسیر بودند، تاریخ در حال بازگشت است.
آن شب در مقالهای نوشتم، کمونیسم اعمال شده از سوی شوروی سیاستهایی را که وقایع لهستان، مجارستان، چکسلواکی و دیگر کشورهای بلوک شرق را پیش از جنگ جهانی دوم رقم زد، سرکوب کرده است. با فروپاشی دیوار برلین آن وقایع ناگهان دوباره پدیدار شدند، گویی که از خوابی طولانی برخاسته باشند.
جنبش همبستگی لهستان در حال تقسیم به دو شاخه لیبرال و ناسیونالیست بود که شبیه احزاب پیش از جنگ بودند. در یوگوسلاوی، خصومتهای قومی میان صربها و کرواتها دوباره پدیدار شد. مجارستان ناسیونالیسم پیش از جنگش را در دشمنی با رومانی پیشه کرد.
سی سال بعد، سیاستهای دهه ۱۹۳۰ همچنان در بلوک شرق به چشم میخورند. لهستان از سوی دولتی راستگرا با تفکراتی مستبدانه اداره میشود که رویکردش بسیار نزدیک به کلیسای کاتولیک ارتجاعی است. صلحی متزلزل در تکههای باقیمانده از یوگوسلاوی پس از جنگ قومی ویرانگر آن برقرار است. مجارستان که پیش از جنگ جهانی دوم از سوی دولتی راستگرا و مستبد اداره میشد، اکنون در دست ویکتور اوربان است که به حکومت “غیرلیبرالش” افتخار میکند و تلاش کرده وجهه میکلوش هورتی، نایبالسلطنه سابق مجارستان را ترمیم کند.
اگر چه این جنبشهای سیاسی گاهی در زمره پوپولیسم اروپای غربی قرار میگیرند، بیشتر شبیه به همتایان سابقشان در قرن بیستم هستند. آنها مستبدانه و به لحاظ اجتماعی ارتجاعی هستند. عقاید پیش از جنگ مانند بازپیوندخواهی (جنبش سیاسی یا اجتماعی برای بازستاندن دوباره سرزمین از دسترفته مادری) و یهودی ستیزی در سیاستهای کنونی این کشورها چنان به چشم میخورند که به نظر نمیرسد در فراسوی پرده آهنین سابق باشند.
چیزی که برای من تعجببراگیز است، میزان ماندگاری سیاستهای دوران کمونیستی در سیاست فعلی این کشورها است. تصور من در سال ۱۹۸۹ این بود که تمامیتخواهی به شیوه شوروی تفکری کاشته شده از سوی بیگانگان بوده که از کشورهایی که به برلین نزدیکتر از مسکو بودند، محو خواهد شد. با این حال برخی میراثهای حکومت کمونیستی پایدار ماندهاند که شاید به این دلیل باشد که با بازخیزی جنبشهای غیرلیبرال بسیار سازگار هستند.
یکی از آنها، استفاده از تلویزیون ملی دولتی برای ایجاد پروپاگاندای سیاسی است. پس از برقراری دموکراسی، لهستان تلاش کرد شبکه دولتی خود را مستقل کند اما این مساله با روی کار آمدن حزب راستگرای قانون و عدالت در سال ۲۰۱۵ پایان یافت. تلویزیون دولتی لهستان حالا از حزب حاکم تجلیل میکند و به سبکی که یادآور دوران کمونیستی است، به مخالفان میتازد. اوربان در مجارستان پا را فراتر گذاشته و از منابع دولتی و تجار نزدیک به خود برای از بین بردن رسانهها مستقل استفاده کرده است.
میراث دوم، فساد دولتی فراگیر است. در کمونیسم بلوک شرق که به لحاظ اخلاقی هیچانگار است، همه، از پلیسهای راهنمایی و رانندگی گرفته تا دبیران حزب کمونیست برای بهرهبرداری از حکومت در راستای منافع شخصی احساس آزادی میکنند. این مساله به طور آزاردهندهای تغییر نکرده است. چند ماه پیش بود که لیویو دراگنیا، قدرتمندترین سیاستمدار رومانی در دهه ۲۰۱۰ میلادی سرانجام به اتهام سوء استفاده از قدرت زندانی شد. طبق گزارش اخیر نیویورک تایمز، یارانههای اتحادیه اروپا به خویشاوندان و دوستان قدیمی اوربان رسیده است.
در سال ۱۹۸۹ پیشبینی کردم که چکسلواکی به نظام دموکراتیک کثرتگرایی که تحت ریاست جمهوری توماس مازاریک طی سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۵ داشت، بازگردد. این کشور در ابتدا به لطف واسلاو هاول، رهبر انقلاب مخملی به این رویکرد بازگشت اما میلوش زمان، رییس جمهور جمهوری چک ابزاری برای منافع روسیه است. آندری بابیس، نخست وزیر این کشور نیز تا مدتی پیش به اتهام فساد تحت تحقیقات قرار داشت. رابرت فیچو، نخست وزیر اسلواکی نیز سال گذشته پس از کشته شدن یک پایگاه خبری که درباره فساد تحقیقات میکرد، مجبور به کنارهگیری شد.
موذیانهترین میراث کمونیستی شاید بیتوجهی به تاریخ باشد. پس از جنگ، در حالی که آلمان غربی نازی زدایی شد، به مردم آلمان شرقی، مجارستان و لهستان گفته شد، مسئولیتی در فاشیسم یا هولوکاست که جرایم کاپیتالیستی خوانده میشدند، ندارند.
دولتهای کنونی نیز در راستای همین رویکرد عمل میکنند. تصویب قانونی از سوی لهستان که اسناد هولوکاست را که حاکی از مسئولیت لهستانیها بودند، مجرمانه میداند، نمونهای از آن است.
بسیار تعجببرانگیز است که جنبشهای هوادار فاشیسم مانند “آلترناتیو برای آلمان” بیشترین حمایت را در آلمان شرقی سابق کسب کردهاند. در انتخابات ایالتی ماه گذشته میلادی در ایالت شرقی تورینگن حزب آلترناتیو برای آلمان ۲۳ درصد آرا را از آن خود کرد و از دموکرات مسیحیها پیشی گرفت. بیورک هوک، رهبر محلی این حزب به برگزاری مراسم یادبود هولوکاست در برلین اعتراض کرده و خواستار پایان “سنت یادآوری” آلمان شده است.
اروپای شرقی مسلما از جنبههای زیادی، از شرایطش در سال ۱۹۸۹ وضعیت بسیار بهتری دارد. مردم این مناطق بسیار ثروتمندتر و به رغم وجود رهبران مستبد، آزادتر هستند اما احساساتی که در مراسم یادبود سیامین سالگرد فروپاشی دیوار برلین شاهد آن بودم، کمی خام به نظر میآمد. ما ماندگاری فرهنگی که کمونیسم شوروی ایجاد کرد و خطر بازگشت در تاریخ را دستکم گرفتیم.
انتهای پیام