“آه بشتاب كه هم پروازان، نگران غم هم پروازند”
ورود سال هاى اخير مديريت شهرى به مقوله آسيب هاى اجتماعى، علی رغم ضرورت، از شتابزدگى هاى خاص و لاجرمى برخوردار بوده و جا دارد اكنون با تكيه بر آزمون و خطايى كه با صرف هزينه هاى معنوى و مادى به دست آمده است، مورد توجه قرار گيرد.
صرف نظر از تحول ساختارى، در ابتداى امر، كه از اداره كل آسيب هاى اجتماعى به سازمان رفاه خدمات و مشاركت ها و سپس با تغيير و كاهش مأموريت به نام سازمان خدمات اجتماعى شهر تهران رسيد، هنوز به سامان خويش نزديك نشده و از قواعد ناقص حاكم بر دوران گذار مديريت شهرى رنج مى برد، اول آنكه ورود به مسأله از منظر انسانى، توجه به آلودگى هاى ديدارى، روح پنهان شهر، آرامش شهروندان و تأمين حس امنيت اجتماعى، پاسخ به مسائل ريز و درشتى كه معلول ضعف در سياست هاى كلان كشور و عدم همراهى دستگاه هاى موجود و مرتبط است، در كنار تغيير رويكردهاى مديريت شهرى و توجه به سند چشم انداز بيست ساله، مبنى بر تحقق مديريت كلان واحد شهرى، از اهميت و دغدغه اى خبر مى دهد كه قابل تقدير و سپاس است و شايد اهميت پرداختن امروز، به واسطه اين تجربه در گذشته است. اما نو به نو شدن شيوه پرداخت مأموريت ها و اصلاح فرايندهاى اجرایى، مشخصه سازمان هاى منعطف از منظر استراتژيك است.
از اين رو با عنايت به گستردگى موضوعات؛ كودكان كار، زنان بى سرپرست، بد سرپرست يا خود سرپرست، اعتياد، كارتن خوابى، روسپيگرى، كارگران فصلى، بيمارى هاى خاص مسرى و فراگير، نقاط كور و ناايمن شهرى و هر عاملى كه معلولى به نام آسيب اجتماعى را در اين ابر شهر نظير بيكارى، طلاق، بى خانمانى و ضعف ناشى از مسائل اقتصادى خانواده ها، به وجود مى آورد تا منطقى چون به قول استاد بزرگ هوشنگ ابتهاج؛ «آه بشتاب كه هم پروازان، نگران غم هم پروازند» را به مخاطره مى اندازد، منطقى كه با آن نمى توان از كنار آنچه دامان شهر و انسان شهرى را مى گيرد به راحتى عبور كرد. اين در حاليست كه شهردارى تهران در طول سال هاى گذشته على رغم نارسايى ها، به اين مسائل ورود پيدا كرده و انجام وظيفه مى كند اما ضعف در ساختار سازمان مربوطه، به دليل همان شتابزدگى در بدو ورود به بحث، نبود نيروى كارآمد و اثربخش و متخصص، حجم گسترده آسيب ها و انواع نامتجانس آنها، نبود زيرساخت هاى كافى نظير گرمخانه، كمپ هاى ترك اعتياد و …، فقدان جدى فرايندها و دستورالعمل هاى مورد نياز ، عدم وجود قوانين بالادستى پشتيبان، به خصوص در فرايندهاى بين بخشى دستگاه هاى ذيربط و مؤثر، نبود بستر جدى همكارى سازمان هاى ذيربط، ارتباط نادرست دولت ها و مديريت شهرى در طول حداقل ١٥ سال گذشته، فقدان فرهنگ سازمانى در طول خط فرمان مديريت تا سطح نواحى براى درك اين مهم به عنوان يك مأموريت در مديريت شهرى و قرار گرفتن در اولويت دست چندم، به واسطه نگرش هاى خفته در گفتمان خدماتى صرف با تفكر بيل و فرقون، ضعف شديد فرهنگى مناطق پايتخت، كه كاهش مشاركت هاى اجتماعى مورد نياز را به دنبال داشت، در كنار دلایل متعدد ديگر، اين مسأله به مأموريت تبديل شده را با همه كم و كاستى هايش به اينجا رسانده كه با نقاط عطف آسيب زايى چون؛ دروازه غار، دره فرحزادى و … بيخ گوش مهمترين اركان نظام نظير مجلس، بازار و غيره، شأن و اعتبار همه چيز را زيرسئوال برده است.
اكنون سئوال اين است، دقت بر روى ديكته نوشته شده اى كه به حق با شرايط دوران گذار مديريت شهرى، به طور خاص و كشور در ابعاد كلان، تا اينجاى ماجرا را به عنوان نقطه اى براى آغاز، به نمايش وجدان ما گذاشته است، چگونه بايد باشد تا شايسته لباس ارزش هاى قومى، ملى و دينى ما ن شود. چه اين مهم امروز پيشانى آرمان ها را نشانه گرفته و با سرعت عجيبى در حال توسعه در كميت و كيفيت خويش بوده و حل آن بدون توجه به نگاه و بينش خاصى كه جور ديگر ديدن پديده ها را، در ضرورت گفتمان حاكميت عناصر فرهنگى اجتماعى مى پذيرد، غيرممكن مى نمايد، ديدگاهى كه رسيدن به مفهوم توسعه و پايدارى آن را جدا از نگرش هاى رسوب يافته گذشته مى داند. از اين رو هر توسعه اى بدون توجه به الزامات و پيوست هاى اجتماعى ناظر بر ارتقای سطح كيفى زندگى مادى و معنوى شهروندان، محكوم به شكست بوده و جبران معلول هاى در راهش، كمر جامعه و مردم را در صرف هزينه ها، خواهد شكست. اكنون كه مهمترين ركن اتصال دولت و شهردارى در اين دوره به جد تاريخ ساز، حل شده است، هيچ وظيفه اى بالاتر از حل مسائل بين بخشى دستگاه ها، از طريق ايجاد ماتريس هم افزا، براى برخورد با حل مشكلات جدى مردم در لایه ها و سطوح اجتماعى ناشمار، نمى ماند، اگر اينگونه عمل كنيم، الگوى معرفت شناختى تهران، قابل تعميم به كل كشور خواهد بود و بركت اين مهم، از آن مصلحان و تأثيرگذاران به حق اش!
نگارنده: محمد ثابت ایمان