به گزارش اعتماد نو ؛ «روزا بروکز»، استاد حقوق دانشگاه جرجتون و عضو ارشد دانشگاه آریزونا در پروژه «آینده جنگ» است. او همچنین بهعنوان مشاور سیاسی وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) در سالهای ٢٠٠٩ تا ٢٠١١ و نیز بهعنوان مشاور ارشد در وزارت امور خارجه آمریکا خدمت کرده است. خانم روزا بروکز، در مصاحبهای با «فارن پالیسی» به تحلیل سیاستهای یک هفته اول دونالد ترامپ، رئیسجمهوری جدید ایالات متحده آمریکا در کاخ سفید پرداخته است. او همچنین ٤ راه برای برکناری دونالد ترامپ از ریاستجمهوری را برشمرده است. گزارش زیر را از این مصاحبه میخوانید.
آیا واقعا ما به این آدم (دونالد ترامپ) دچار شدهایم؟
این سوالی است که در همه جای دنیا پرسیده میشود؛ چراکه هفته نخست ریاستجمهوری ترامپ همه چیز را روشن کرد: بله؛ او به همان اندازهای که همه میترسند، «دیوانه» است. آن خیالات خوشبینانه پیش از مراسم تحلیف را به یاد دارید؟ من هم با آنها خودم را تسلی میدادم. میدانید، خیالاتی مثل اینکه «وقتی او رئیسجمهوری شود، مطمئنم که بهزودی متوجه میشود کنارکشیدن از همه تعهدات قابل توجیه و عملی نخواهد بود»، یا «وقتی او رئیسجمهوری شود، مطمئنا درک میکند که توهینهای توییتریاش را باید متوقف کند»، «وقتی او رئیسجمهوری شود، باید آن بلوفهای مسخره انتخاباتیاش در مورد ساختن دیوار در مرز مکزیک را کنار بگذارد» و خیالات خوشبینانهای از این دست. متأسفانه ترامپ در هفته اولش در سمت رئیسجمهوری بهطور برجستهای این موضوع را روشن کرد که به هر سخن احمقانه یا وحشتناکی که میزد، باور دارد.
نتایج سخنان و رفتارهای او تاکنون اینها هستند: رئیسجمهوری چین علیه جنگ تجاری هشدار داده و اعلام کرده است که پکن به وظیفه دفاع از جهانیشدن و تجارت آزاد علیه سیستم «حمایت از تولید داخلی آمریکا» عمل خواهد کرد. رئیسجمهوری مکزیک سفر رسمی خود به واشینگتن را لغو کرده و رهبران برجسته مکزیک هم میگویند «پیشنهاد ترامپ برای ساخت دیوار مرزی، ما را به سوی جنگ میکشاند، نه یک جنگ تجاری.» رهبران ارشد حزب دونالد ترامپ ادعای رئیسجمهوری جدید مبنی بر تقلب گسترده در انتخابات و اعتماد نو به نقل از برنامه او برای بازگشایی «مکانهای تاریک» (شکنجهگاه) سازمان سیا را نیز همچنان محکوم میکنند؛ و کل تیم ارشد مدیریت در وزارت خارجه آمریکا استعفا کردهاند. در همین حال محبوبیت دونالد ترامپ در نظرسنجیها پایینتر از هر رئیسجمهوری جدید آمریکا در تاریخ کشور است؛ تنها ٣٦درصد از آمریکاییها تاکنون با عملکرد وی موافق هستند. حدود ٨٠درصد از شهروندان بریتانیایی و ٧٧درصد از فرانسویها و ٧٨درصد از آلمانیهایی که در نظرسنجی شرکت کردهاند، گمان میکنند که ترامپ «رئیسجمهوری بدی» خواهد بود و همه این اتفاقات مربوط به هفته نخست است.
پس سوال را باید اینگونه بپرسم که آیا «حقیقتا» به دست دونالد ترامپ گیر افتادهایم؟
بستگی دارد؛ اساسا ٤ راه برای خلاصشدن از شر چنین رئیسجمهوری وجود دارد. اول اینکه کل دنیا میتوانند با حوصله، تا فرارسیدن نوامبر ٢٠٢٠ (پایان ریاستجمهوری ترامپ) صبر کنند، که در آن زمان رأیدهندگان آمریکایی به خود میآیند و آماده میشوند که این آدم بیکار و مفتخور را از کاخسفید بیرون کنند. اما با توجه به این یک هفته نخست فاجعهبار به نظر میرسد که ٤ سال، زمان زیادی برای انتظار کشیدن است. این مسأله، ما را به راه دوم هدایت میکند: استیضاح. براساس قانون اساسی آمریکا اکثریت مجلس نمایندگان میتوانند رأی به استیضاح ترامپ، به اتهام «خیانت، رشوه یا سایر جرمها یا خطاهای قانونی» بدهند. اگر او توسط دوسوم آرای سنا محکوم شود، میتوان ترامپ را از کاخ سفید بیرون کرد و یک نظرسنجی جدید نشان میدهد که پس از هفته نخست، بیش از یکسوم آمریکاییها مشتاق بودند که ترامپ استیضاح شود.
اگر استیضاح به نظر شما، گزینه مناسبی است، خبر خوب این است که کنگره برای استیضاح او نیاز به شواهدی از خیانت یا جنایت واقعی ندارد: عملا هر چیزی میتواند بهعنوان «جرم سنگین یا جنایت» در نظر گرفته شود. (به یاد داشته باشید که رئیسجمهوری اسبق، بیل کلینتون، به دلیل دروغگویی در مورد روابطش با مونیکا لوینسکی، استیضاح شد). خبر بد اما این است که جمهوریخواهان، کنترل هر دو مجلس نمایندگان و سنا را در دست دارند و بنابراین استیضاح سیاسی ترامپ بعید است، مگر تا زمانی که دموکراتها، کنگره را در دست بگیرند و این مسأله تا انتخابات ٢٠١٨ روی نخواهد داد.
در هر حال استیضاح فرآیندی زمانبر است: حتی با وجود یک کنگره مشتاق برای استیضاح، ماهها -اگر طولانیتر نشود- زمان نیاز دارد و هنگامی که شما کنترل کدهای هستهای را به دست یک دیوانه میدهید، حتی چند ماه انتظار هم خیلی طولانی و خطرناک به نظر میرسد. چه مدت زمان نیاز است تا ترامپ تصمیم بگیرد که «شما اخراج هستید»، عبارتی است که ممکن است در مورد موشکهای هستهای نیز اعمال شود؟ (هدف، شاید مکزیک!)
در این روزهای تاریک، برخی در سراسر جهان به دنبال پیداکردن موضوع تسلیبخشی در متمم ٢٥ قانون اساسی هستند. این اصلاحیه مبهم میگوید که «معاون رئیسجمهوری و اکثریت مقامات ارشد نهادهای اجرایی» میتوانند اعلام کنند که رئیسجمهوری، «قادر به رسیدگی به اختیارات و وظایف خود در کاخسفید نیست» که در این صورت «معاون رئیسجمهوری، بلافاصله باید اختیارات و وظایف دفتر وی را به عهده بگیرد».
این گزینه سوم برای خلاصشدن از شر رئیسجمهوری است: جاهطلبیهای معاون رئیسجمهوری، مایک پنس. قطعا مایک پنس دلش میخواهد که روزی رئیسجمهوری شود، درست است؟ پنس، دقیقا یک میانهروی سیاسی نیست – او بهطور بیامان با حقوق همجنسگرایان خصومت داشته، در مورد تغییرات آبو هوایی، آدم شکاک و بدبینی است و مواردی از این دست – اما از آنجا که سیاستهای او از نظر بسیاری از آمریکاییها ناپسند است، او دیوانه نیست که خود را در چنین موقعیتی قرار دهد. احتمالا پنس به اندازه کافی عاقل است که با رفتارهای عجولانه ترامپ، مخالفت کرده. اگر اختلاف نظر میان او و ترامپ بالا بگیرد، و شرایط طوری پیش رود که سایر اعضای کابینه ترامپ مایل باشند، رئیسجمهوری را برکنار و معاونش را به جای او قرار دهند، این اتفاق میتواند بیفتد.
کنگره برای جلوگیری از چنین امری، باید به حذف دایمی متمم ٢٥ قانون اساسی رضایت دهد، اما اگر پنس و نیمی از کابینه اعلام کنند که ترامپ، ناکارآمد است، حتی یک کنگره در کنترل جمهوریخواهان هم به احتمال زیاد دراین صف قرار میگیرد.
امکان چهارم، چیزی که احتمالا در ایالات متحده آمریکا، غیرقابل تصور است، این است که یک کودتای نظامی صورت بگیرد، یا حداقل فرماندهان نظامی، از دستورات خاص ترامپ، سرپیچی کنند.
اصل «کنترل غیرنظامی ارتش»، عمیقا در ایالات متحده آمریکا درونی شده است. (این اصل یک دکترین درعلوم نظامی و سیاسی است که مسئولیت نهایی برای تصمیمسازیهای استراتژیک کشور را در دست رهبری سیاسی غیرنظامی، به جای افسران نظامی حرفهای قرار میدهد.) و ما میدانیم که یک قانونشکن عالیرتبه با زیرکی کمی میتواند حلقهای را در اطراف نظامیان ایجاد کند. بهطور مثال، درطول نخستین سال دولت جرج دبلیو بوش، تظاهرات رسمی وکلای ارشد نظامی، نتوانست استفاده از شکنجه را متوقف کند. هنگامی که رهبران نظامی به تاکتیکهایی مانند غرق مصنوعی اعتراض کردند، دولت بوش به سادگی ارتش را کنار گذاشت و سازمان سیا و نهادهای خصوصی به اجرای کارهای کثیف خود، ادامه دادند.
اما ترامپ، آدم زیرک یا پیچیدهای نیست: او سیاستهایش را نه در دیدارها و تماسهای خصوصی به دستیاران و وکلا که ازطریق توییتهایش منتشر و اعلام میکند. گزارشهای زیادی به گوش میرسد که او حتی با مشاوران نزدیکش هم با رفتاری دمدمیمزاج و اظهارات تند و غیرمنتظره سخن میگوید.
رهبران عالیرتبه نظامی چه خواهند کرد، اگر دستورات نهتنها نابخردانه که خطرناکی به آنها داده شود؟ دستوری که ممکن است شبیه «آمادهکردن طرح یک حمله به عراق، که کنگره آن را براساس اطلاعاتی مشکوک و نادقیق تصویب کرده» نباشد، اما شبیه این باشد: «آماده باشید که فردا به مکزیک حمله کنیم!» یا «شروع کنید به جمعکردن مسلمانان آمریکایی و آنها را به زندان گوانتانامو بفرستید!» یا «من میخواهم به چین، درس عبرتی بدهم- آن هم با سلاحهای هستهای!».
البته ناممکن است که چنین بگوید. با این حال، این چشمانداز که رهبران نظامی آمریکایی به دستورات رئیسجمهوری با نافرمانی پاسخ دهند، بسیار ترسناک است- اما ازطرفی، این چشمانداز که نظامیان، از دستورات یک دیوانه پیروی کنند، وحشتناکتر است. هرچه باشد، افسران نظامی، برای محافظت و دفاع از قانون اساسی ایالات متحده آمریکا و نه شخص رئیسجمهوری، سوگند خوردهاند. برای نخستینبار درعمرم، میتوانم سناریوهای محتملی را تجسم کنم که در آنها، مقامات نظامی به سادگی به دستور رئیسجمهوری پاسخ میدهند: «نه قربان! ما این کار را نخواهیم کرد!»
منبع: دیده بان ایران