روایت تلخ یک تماس از موتورخانه پلاسکو

به گزارش اعتماد نو به نقل از آنا، حیدر یکی از کارگران ٣٥ ساله‌ای بود که زیر آوار ماند. می‌گویند آخرین تماسش را در موتورخانه با همکارش گرفته است. حیدر تماس گرفت و برای نجات اشک ریخته و التماس کرده است؛ اما او و همکارانش را پیدا نکردند. یکی از همکاران حیدر، حبیب، قاسم و محسن که آخرین‌بار حیدر در موتور‌خانه با او صحبت کرده است، ماجرای آن روز را روایت می‌کند: «من هم کارگر تأسیساتی در قسمت آسانسور کار می‌کردیم. شیفت بعدازظهر بودیم. ٧ ساعت در روز در آن ساختمان کار می‌کردم و صبح‌ها هم با چرخ کار می‌کردم. دو فرزند ٩ ساله دو قلو دارم و یک دوقلو هم در راه دارم؛ ولی تنها ماهی ٨٠٠‌هزار تومان حقوق می‌گرفتم. حبیب، قاسم، محسن و حیدر را از نزدیک می‌شناختم. ما با هم همکار بودیم و هر روز همدیگر را می‌دیدیم. آن روز هم وقتی به من خبر رسید که این حادثه رخ داده، بلافاصله خودم را به ساختمان پلاسکو رساندم. جمعیت زیادی آنجا بودند. هنوز هم نمی‌دانستم که چه کسانی از همکارانم قربانی شده‌اند. خیلی ترسیده بودم. واقعا وحشتناک بود. در میان آن همه جمعیت چند نفر از همکارانم که آنها هم کارگر ساختمان پلاسکو بودند را دیدم. از آنها پرسیدم چه کسی داخل است. با گریه گفتند حبیب، قاسم، حیدر و محسن. خیلی ناراحت شدم؛ دلم می‌خواست خودم بروم داخل و نجاتشان دهم. با این حال مجبور بودیم که صبر کنیم. دقیقا یادم می‌آید. ساعت یک ظهر بود. دو ساعتی از فرو ریختن ساختمان می‌گذشت که موبایل یکی از همکارانم زنگ خورد. اتفاقا تلفنش دستم بود. گوشی را برداشتم؛ باور نمی‌کردم، حیدر بود. اشک می‌ریخت و با گریه می‌گفت: «ما در موتورخانه هستیم. تروخدا نجاتمان بده.» حیدر گریه می‌کرد و التماس می‌کرد. دستانم می‌لرزید. به او گفتم نگران نباش الان می‌آییم و نجاتتان می‌دهیم. کل مکالمه ما ١٠ ثانیه هم طول نکشید. بلافاصله تماس قطع شد و من هم به سراغ بقیه رفتم. موضوع را گفتم. اما من خودم صدای حیدر را شنیدم. التماس‌هایش را شنیدم. حداقل می‌دانم که تا ساعت یک زنده بودند. از آن ساعت به بعد را نمی‌دانم. اینکه با حیدر صحبت کردم و گریه‌هایش را دیدم برایم خیلی سخت است. نمی‌توانم تحمل کنم. صدای حیدر مرتب در گوشم است. کاش می‌شد کاری برای آنها انجام داد. کاش می‌شد نجاتشان داد. بیچاره خانواده‌هایشان هر لحظه عذاب می‌کشند.»

اقوام، سرمایه‌های تمام نشدنی کشور هستند / نباید به اقوام و مذاهب نگاه امنیتی داشت
هم اکنون بخوانید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه × 4 =

دکمه بازگشت به بالا