
اعتماد نو : تشكيلات مشاركت ديگر وجود خارجی ندارد. جبهه مشاركت به گونهای فعاليت كرد كه برخي از فعاليتش نگران شدند. من نميگويم مواضع و فعاليتهايش اشتباه بود. ليكن توجه نكرد كه ممكن است فعاليتهايش برخي را نگران كند. برخی را در سطوح بالای حاكميت نگران كرد. عمده آن به اين خاطر است كه در جهت توضيح برخي مسائل كوتاهی شد و مخالفين ما اجازه پيدا كردند عليه آن خيلی سمپاشی كنند.
حزب اتحاد ادامه هيچ حزبی نيست. با اين حال حتما از تجربيات پيشين استفاده ميشود و ما نمیتوانيم اين تجربيات را ناديده بگيريم. بنا بر اين بوده كه تبديل به حزبی مثل برخی احزاب نشويم كه فقط شماره احزاب را در مجموعه اصلاحات افزايش دهيم بلكه كمك كنيم كه اين مجموعه بيشتر اتحاد و انسجام داشته باشند.
در شرايط حاضر جبههای كار كردن امكان پذيرتر از حزبی كار كردن است. به همين دليل امور فراگير در شورای عالی سياستگذاری ادغام شدهايم. امروز هم همين ماموريت را برای خود قائلیم. اينكه ما كسي باشيم كه چسب اين جبهه باشد نه كسي كه موجب تشتت و تفرقه باشد.
عملا سازماندهی و فعاليت تشكيلاتی هنوز از طرف نظام خيلی پذيرفته شده نيست، مجبور هستيم كمی سيال باشيم تا آسيبپذيری را كم كنيم. اين سيال بودن را در شرايط جبههای بهتر میتوانيم داشته باشيم.
حزب دو جور عضو پيدا میكند. يكي عضو يابی میكند و ديگری عضوگيری. عضو يابی يعنی افراد توانمند و خوب را شناسايی كرده و از آنها دعوت میكند به حزب بپيوندند. تا به حال تكيه مان بر عضويابی بوده است. حاكميت نبايد شهروندان خودی و غيرخودی كند اما هر حزبی ميتواند خودی و غيرخودی داشته باشد.
ما اتفاق سال ٩٢ را محصول كار اصلاحطلبان میدانيم.البته آقای روحانی در رقابتهای انتخاباتی قدری جلوه كرد. خودش هم توانست رای جمع كند. ليكن رايی كه جمع كرد تا روزی كه تصميم شورای مشورتی، يعنی دوشنبه قبل از انتخابات، گرفته شد در حدی نبود كه چشماندازی براي پيروزی ايجاد كند. به هر حال بايد گفت مهمترين تاثير را جمعبندی شورای مشورتی و انصراف دكتر عارف كه با پيگيری آقاي خاتمی بود، داشت.
هنوز فضا از نظر سياسی سنگين است اما نسبت به قبل از ٩٢ بهتر است. جناحی كه در حاكميت است، توانسته فتنه را به يك انگ برای بخش بزرگي از اصلاحطلبان تبديل كند. بدون اينكه هيچ پايه حقوقی يا تعريف روشنی داشته باشد، چنين كردند. انگی را درست كردند و آن را تبديل به يك چالش حق و باطل كردند و به خود مجوز میدهند كساني را كه به آنها انگ فتنه میزنند به هر طريقی هست محدود كنند، از صحنه حذف كنند، جلوی فعاليتشان را بگيرند و از حقوق اجتماعی محرومشان كنند.
نگفتيم بيچون و چرا از آقای روحانی حمايت میكنيم. گفتيم برای حمايت از آقای روحانی شرط نمیگذاريم.ما مطالبات خودمان را در حين حمايت مطرح خواهيم كرد. اين طور نيست كه فقط حمايت كنيم و هيچ حرفي نزنيم. حمايت ما از آقای روحانی حمايت از يك كانديدای موجود است كه روی آن اجماع وجود دارد و براساس توافق ما ايشان انتخاب شده و دستاورد ما است. تا زماني كه دستاوردمان و اجماع قبلیمان روی آقای روحانی وجود دارد، طبيعتا ايشان كانديدای ما است مگر اينكه نقيض آن ثابت شود.
از سال ٩٢ تا حالا ما كمترين ارتباط را با آقای روحاني داشتيم. نه با ايشان نشست مشتركی داشتيم؛ نه با ايشان گفتوگويی انجام داديم؛ نه روابطمان خيلی با ايشان نزديك شده است. همان روابطی كه از قبل بوده تقريبا همان است. ولی وقتی گذاشتيم آقای روحانی كار خودش را انجام دهد بخش مهمی از مطاللبات مردم هم برآورده شد.
در انتخابات آينده من پيشبينی میكنم سبد رای آقای روحانی انباشتهتر شود. علاوه بر اصلاحطلبان و اعتدالگرايان كه در دور قبل از آقای روحانی حمايت كردند، بخشي از اصولگرايان معتدل و ميانه هم به سبد رای آقای روحاني افزوده ميشوند. برخي رفتارهایمان و فعاليتهایمان به گونهای باشد كه موجب نشويم و نگذاريم آقای روحانی از اين نقطهای كه مستقر هست بيش از اين به سمت راست متمايل شود.
در انتخابات شوراها ممكن است با تعدد ليست مواجه باشيم اما ليستهای چالشبرانگيز زياد نخواهد بود. يك ليست اصلی خواهيم داشت و چند ليست فرعی كه آنها هم محلی از اعراب نخواهند داشت و نمیتوانند آرا را متفرق كنند. اگر ليست به دست مردم برسد و فضای انتخابات نيز خوب تدارك شود و مردم ببينند كه اصلاحطلبان در بالا دارند خوب عمل میكنند، آنها هم خوب عمل میكنند. ولي اگر تفرقه و تشتت را به مردم نشان دهيم مردم سردرگم میشوند و انگيزه شان برای آمدن پای صندوق رای را از دست میدهند.
علي شكوريراد، دبيركل حزب اتحاد ملت ايران اسلامي و يكي از موثرترين فعالين سياسي اصلاحطلب است. او در اظهاراتش صراحت دارد و چندان محافظهكارانه صحبت نميكند. به همين دليل هم در عين اينكه ميگويد روحاني تنها و بهترين گزينه انتخابات ٩٦ است اما اين را هم ميگويد كه در طول سه سال و چند ماهي كه از دولت روحاني گذشته حتي يك بار هم نشست مشترك با او نداشتهاند. دبيركل حزب اتحاد ملت ايران اسلامي درباره حزب متبوعش هم معتقد است درهاي حزب به روي هركس كه اراده كرد باز نيست و آنها خودي و غيرخودي دارند كسي هم نميتواند حق عضويت در اتحاد را براي خودش متصور باشد. شكوريراد درباره «مشاركت» هم حرف دارد. در عين حال كه اتحاد را بدل و بديل مشاركت نميداند اما ميگويد پرونده مشاركت مختومه شده و تشكيلاتي به نام جبهه مشاركت ديگر وجود خارجي ندارد. شكوريراد در آسيبشناسي رفتار جبهه مشاركت هم ميگويد: اي كاش برخي را نسبت به فعاليتهايمان نگران نميكرديم. اين قيد اي كاش در كنار جمله بعدي او معنا مييابد كه ميگويد: «ما به سمپاشي آنها توجه نكرديم و درصدد از بين بردن اثراتش نبوديم. بعد كه اثراتش را ديديم ديگر دير شده بود كه بتوانيم آن را از بين ببريم.» آنها پختهتر از قبل شدهاند و حالا در فضاي سياسي كشور ميخواهند اين پختگي را نمايش دهند. به ويژه از ٩٢ به اين سو نشانههاي متعددی میتوان براي پختگی سياسی اصلاحطلبان برشمرد.
يك مساله كه خيلي ابزار تخريب اتحاد بود و شايد از اعطای مجوز به اين حزب جلوگيری میكرد يا فرآيند آن را به تعويق ميانداخت، اين بود كه جريان مقابل میگفتنداتحاد بدل مشاركت است. شكل ظاهری داستان اين بود كه خيلی از چهرههای موثر مشاركت در حزب اتحاد نيز نقشآفرين هستند و شايد به نوعی تصميمگيرنده نيز باشند. اين مساله شايد به نوعی به هويت مستقل و منفك حزب اتحاد لطمه میزند. چقدر تلاش كرديد اين اتفاق نيفتد يا اصلا آيا آن را قبول داريد؟ آيا داستان اين بود كه نمیگذاشتند مشاركت را فعال كنيد و مشاركتیها تصميم گرفتند با حزب جديدی بيايند؟
ما نه میتوانيم پيشينه خودمان را انكار كنيم و نه از آن برائت بجوييم بلكه بسياری از افرادی كه سابقا در حزب مشاركت فعال بودند به پيشينه سياسی خود افتخار ميكنند. چيزی نيست كه كسي بخواهد آن را انكار كند. بالاخره حزب مشاركت در عرصه اصلاحطلبی يك نام نيك از خود به جای گذاشته است. من هم مشخص است كه سابقا عضو موسس مشاركت بودم. عضو شورای مركزی و مدتی هم معاون دبيركل بودم. اين را همه ميدانند و چيزی نيست كه پنهان باشد. بعد از اعلام انحلال مشاركت افرادی كه در مشاركت فعاليت داشتند در كارها و مجموعههای ديگر پخش شدند. چند مجموعه شكل گرفت كه اعضای مشاركت در آنها پخش شدند و فعاليت سياسي جديدشان را آغاز كردند. بخشي از اعضای مشاركت هم بعد از اعلام موجوديت حزب اتحاد به آن پيوستند. ولي از ابتدا حرف ما اين بود كه حزب اتحاد يك حزب جديد و مستقل است و آن را به همين شكل معرفي كنيم و نگذاريم كه سايه جبهه مشاركت روی سر حزب اتحاد بيفتد و بگذاريم حزب اتحاد استقلال هويتي خود را داشته باشد. به همين دليل افراد جديد و موثری را در شورای مركزي و دفتر سياسي حزب اتحاد میبينيد كه پيشينه عضويت در حزب مشاركت نداشتهاند. اعلام و تاكيد كرديم كه حزب اتحاد ادامه هيچ حزبی نيست. با اين حال حتما از تجربيات پيشين استفاده ميشود و ما نمیتوانيم اين تجربيات را ناديده بگيريم. به همين دليل رويكرد حزب اتحاد را بر اساس تجربههای پيشين بر تعامل قرار داديم. فكر كرديم كه حزب اتحاد زمانی موفقتر خواهد بود كه تعامل گستردهتری هم با حاكميت و هم با ساير نيروهای سياسی درون جامعه و درون مجموعه اصلاحطلبان داشته باشد. بنا بر اين بوده كه تبديل به حزبی مثل بقيه احزاب نشويم كه فقط شماره احزاب را در مجموعه اصلاحات افزايش دهيم بلكه كمك كنيم كه اين مجموعه بيشتر اتحاد و انسجام داشته باشند. خوشبختانه ظرف يك سال و ٤ ماهی كه تقريبا از كنگره اول میگذرد حزب اتحاد چنين رويكردی را به خوبي توانسته دنبال كند و نتيجه خوبی از آن ديده است.
شما در نتيجه استفاده از تجربيات حزب مشاركت به تعامل گستردهتر با حاكميت و نهادهای حاكميتي رسيديد. آيا رويكرد مشاركت در نحوه تعامل و حتی مواجهه با نهادهای قدرت در ايران اشتباه بود؟ چه چيزی شما را به اين نتيجه رساند كه بايد تعامل بيشتري داشته باشيد؟ قاعدتا يك احساس نياز وجود دارد. اين احساس نياز از چه چيزی نشات گرفته است؟
آنچه بخواهم بگوييم كاش نمیبود اين است كه جبهه مشاركت به گونهای فعاليت كرد كه برخي از فعاليتش نگران شدند. من نميگويم مواضع و فعاليتهايش اشتباه بود. ليكن توجه نكرد كه ممكن است فعاليتهايش برخي را نگران كند. برخی را در سطوح بالای حاكميت نگران كرد. عمده آن به اين خاطر است كه در جهت توضيح برخي مسائل كوتاهی شد و مخالفين ما اجازه پيدا كردند عليه آن خيلی سمپاشی كنند. ما به سمپاشی آنها توجه نكرديم و درصدد از بين بردن اثراتش نبوديم. بعد كه اثراتش را ديديم ديگر دير شده بود كه بتوانيم آن را از بين ببريم. در مجموعه اصلاحطلبان نيز توانمندیهايي كه جبهه مشاركت از خود نشان ميداد موجب ميشد برخي كه خود را رقيب جبهه مشاركت در درون جبهه اصلاحات میديدند نيز نگران شدند و فكر كردند كه در آينده ممكن است فضا برای آنها تنگ شود. دشمن طاووس آمد پر او - ای بسا…
يا حتی مشاركت را متهم به انحصارطلبی كنند؟
بله. اتهاماتی وارد میكردند. ويژگي ممتاز مشاركت اين بود كه خود را در امتداد آقاي خاتمي تعريف ميكرد. اعتماد نو به نقل از برنامهاش تقويت جايگاه و محوريت آقاي خاتمی بود. اين رويكرد موجب میشد برخی فكر كنند از جانب آقای خاتمی هم همين نگاه وجود دارد و اين برايشان كمی ثقيل بود. در حالی كه آقای خاتمی چنين نگاهی نداشت و برای همه فرصت ايجاد میكرد و خود را متعلق به مجموعه اصلاحطلبان ميدانست و نه فقط مشاركت و رابطه خاصی با جبهه مشاركت برقرار نمیكرد. ولي خب اين تلقی در برخی اصلاحطلبان ايجاد شده بود كه جبهه مشاركت میخواهد آقای خاتمی را به خود اختصاص دهد يا شايد آقای خاتمی جبهه مشاركت را خيلی نزديكتر به خود قرار میدهد. نبايد میگذاشتيم اين تلقیها ايجاد شود.
بندی در اساسنامه حزب اتحاد شما وجود دارد كه عضويت همزمان در يك حزب ديگر كنار اتحاد را به رسميت میشناسيد و میپذيريد. اين امر چقدر ناشي از اين است كه شما همچنان خودتان را عضو مشاركت میدانيد؟
تا آنجايي كه من اطلاع دارم بحث مشاركت ديگر خاتمه يافته است. يعنی اگر چه ممكن است برخي افراد عرق مشاركت داشته باشند و دوست داشته باشند همچنان مشاركتی شناخته شوند اما تشكيلات مشاركت ديگر وجود خارجی ندارد. به همين دليل يك تشكيلاتی نيست كه در عرض حزب اتحاد قرار گيرد و به اين صورت خواسته باشيم فرصتی برای عضويت همزمان در دو تشكيلات ايجاد كنيم. اين رويكردی كه اعضای حزب اتحاد میتوانند عضو احزاب ديگر باشند، به خاطر اين است كه فكر میكنيم در شرايط حاضر جبههای كار كردن امكان پذيرتر از حزبی كار كردن است. ما نمیخواهيم حزبی كار كردنمان فرآيند كار جبههای را تضعيف كند. چرا كه معتقديم همچنان در شرايط سياسی امروز جامعه، ما ناگزير هستيم جبههای كار كنيم و اين نوع كار امكان پذيرتر، موثرتر و پايدارتر است به همين دليل امور فراگير در شورای عالی سياستگذاری ادغام شدهايم. دستور العمل ما در انتخابات پيشين مجلس هم همين بود و ما كاملا متعهد و مقيد به تصميمات شورای عالي سياستگذاری بوديم. امروز هم همين ماموريت را برای خود قائلیم. اينكه ما كسي باشيم كه چسب اين جبهه باشد نه كسي كه موجب تشتت و تفرقه باشد.
در كنگره اول حزب بر سر قيد مسلمان بودن اعضا بحث شد و موافقين و مخالفينی صحبت كردند. مهمترين نقدی كه در بخشی از فضای عمومی به اين قيد وارد بود اين بود كه شما به عنوان يك حزب اصلاحطلب كه دغدغه دموكراسی، برابری خواهی و تساوی حقوق شهروندی داريد، چرا وقتي يك نفر میخواهد عضو حزبتان شود همان اول بسمالله او را تفتيش عقايد میكنيد؟می گوييد اين حزب مال مسلمانان است و لاغير. غير مسلمان موحد كه در اين كشور طبق قانون اساسی حقوقش محترم شمرده میشود، اجازه عضويت در حزب شما را ندارد. علت آن چيست؟
ما در خلأ فعاليت نمیكنيم. ما روی زمين و بر بستر واقعيتها داريم كار ميكنيم. در بستر واقعيتها حساسيتهايی وجود دارد كه به آنها بايد توجه كنيم. ما از ابتدا نام حزبمان را اتحاد ملت ايران اسلامی گذاشتهايم. اين اسلامي كه در انتهای اسم است میتوانست نباشد. ولي لازمه فعاليت مقداری آزادتر اين است كه ما اين را تصريح كنيم كه كسانی بيهوده مانع ايجاد نكنند. اگر شرايط كاملا قانونی در جامعه وجود داشته باشد و هيچ چيزی فراتر از قانون وجود نداشته باشد شايد راحتتر بتوانيم در اين زمينهها صحبت كنيم اما میدانيم فراتر از قانون، فرهنگ و بسترهای اجتماعي وجود دارد كه بعضا بيش از قانون تاثيرگذار هستند. تصريح به اينكه اعضای حزب بايد مسلمان باشند به همين سبب است و میخواهيم بگوييم از هويت ديني جدا نيستيم. اگر اين را قرار نمیداديم، خيلي بعيد بود كه يك مسيحی يا زرتشتی يا يك يهودی كه جز اديان به رسميت شناخته شده است، تقاضای عضويت در حزب ما را بدهد. خيلي احتمالش زياد نبود. بنابراين، گذاشتن اين قيد عملا مانعی براي كسي نيست.
اتفاقا با اين قيد نگذاشتنش هم مانعی نبود. كسي نميآمد.
با اين كار شايبهها را از بين برديم.
اساسا در جامعه ما حقوق شهروندی هيچ ربطی به دين افراد ندارد. ما برای حاكميت تصميم نمیگيريم. ما يك حزب هستيم. يك حزب میتواند براي خود قيد بگذارد و اين با دموكراسی ناسازگار نيست. ما میتوانيم بگوييم كه يك مجموعه مسلمان هستيم كه میخواهيم فعاليت كنيم و اين حقی را از هيچ كسی ضايع نميكند. اين تصور غلط است كه برخی فكر میكنند ما هم بايد مانند حاكميت باشيم. حاكميت نبايد شهروندان خودی و غيرخودی كند اما هر حزبی ميتواند خودی و غيرخودی داشته باشد. كسانی كه عضو حزب هستند خودی هستند و كسانی كه عضو نيستند، غيرخودی. چه مسلمان باشند و چه نباشند.
چه اصلاحطلب باشند و چه نباشند؟
بله.
يعنی شما اصلاحطلب غيرخودی هم داريد؟
بله. ممكن است اصلاحطلبانی باشند كه اگر درخواست عضويت در حزب ما را بدهند شايد نپذيريم. اينطور نيست كه در حزب به روی همگان باز باشد. حزب بر اساس مرامنامهاش عضو میگيرد. نه فقط مرامنامه بلكه بر اساس شناخت عضو میگيرد. اين هيچ ايرادی به حزب وارد نميكند. حزب اساسا هويتش را از دو جا میگيرد. يكی از مرامنامه و ديگری هيات موسس. هيات موسس وقتی متفاوت باشند ممكن است حتي خروجی يك مرامنامه واحد متفاوت باشد. هيات موسس است كه تصميم میگيرد چه كسانی را به عنوان عضو حزب بپذيرد و اگر حزب كسی را به عنوان عضو نپذيرد او حق گله و شكايت ندارد. برای كسي حقی وجود ندارد كه هرگاه خواست حتما عضو حزب بشود. حزب است كه حق دارد افراد را به عنوان عضو بپذيرد يا نپذيرد.
وقتي يك حزب فعاليت سياسی میكند هيچ امر مذمومی نيست كه برای به دست آوردن سهمی از كيك قدرت تلاش كند. اين يك امر پذيرفته شده است. يكي از دلايل وجودی حزب تلاش مشروع برای كسب قدرت در ساختار سياسی است. وقتي رفتار جبههای میشود، ممكن است موجب بروز دلسردی ميان بدنه حزب شود. اينكه ما داريم در حزب تلاش ميكنيم كه سهمی از قدرت به انديشه ما و مجموعه ما برسد وقتی قرار است جای ديگری تصميم گرفته شود و سهم ما در جای ديگر با چند رای از مجموعه شورای عالي سياستگذاری تعيين شود اساسا چه دليلي دارد كه حزب بزنيم؟ اعضای هيات رييسه كه مقبول همه هستند میرفتند و دور آقاي خاتمی مینشستند و تصميم میگرفتند.
به لحاظ تئوريك حرف شما درست است. ولي در عمل آنچه ما را به اين رسانده كه فعاليت جبههای كنيم واقعيتهای جامعه است. اولا در جامعه ما كلا ابهاماتی در مورد فعاليت حزبي وجود دارد و آن اينكه ما نظامی مبتنی بر ولايت فقيه هستيم. اين در قانون اساسی آمده و برای ولايت فقيه شوونی قايل شده است. از جمله اينكه سياستهای كلي نظام را از اختيارات ولايت فقيه قرار داده است. در حایي كه در ساير كشورها كه برای احزاب سقفي جز قانون اساسی وجود ندارد، ما در عمل با سقف مواجه میشويم. اين سقف فعاليت حزب را تعريف میكند. بنابراين ما نمیتوانيم مثل بقيه احزاب دنيا باشيم. ثانيا چون عملا سازماندهی و فعاليت تشكيلاتی هنوز از طرف نظام خيلی پذيرفته شده نيست، مجبور هستيم كمی سيال باشيم تا آسيبپذيری را كم كنيم. اين سيال بودن را در شرايط جبههای بهتر میتوانيم داشته باشيم. بنابراين، همان واقعيتهايی كه ما را وادار مبكند بپذيريم الان شرايط برای رفتار جبههای فراهمتر است ما را متقاعد میكند كه حزب به تنهايی نمیتواند تصميمگيرنده باشد. كاری كه میتوانيم بكنيم اين است كه كمك كنيم جبهه منسجمتر باشد و چارچوبهای روشنتر و شفافتری داشته باشد و معيارهای اصلاحطلبی در آن بيشتر ساری و جاری باشد. اگر يك شرايط كاملا آزاد داشتيم ممكن بود همين مجموعهاي كه در حزب اتحاد جمع شدند هم با هم جمع نميشدند. در حزب اتحاد ديدگاههايمان كاملا منطبق بر هم نيست. آنچه ما را گرد هم آورده تهديدهاي بيروني است. برخي تهديدهاي بيروني وجود دارد كه موجب شده ما همگرا شويم. اگر آن تهديدهای بيرونی نباشد، اين همگرايی كاهش پيدا ميكند. در چنان شرايطی ديگر نهتنها فعاليت جبههای منتفی میشود بلكه ممكن است احزاب موجود نيز قالبهای فعلی خود را از دست بدهند و قالبهای جديدی به دست بياورند. در انتخابات قبل هم فشارها و تهديدهای بيرونی عامل اصلی اتحاد و انسجام اصلاحطلبان بود و چون آنها فشارها را زياد كردند، ما به انسجام بيشتری رسيديم.
به كنگره اتحاد بازگرديم. چه زماني تصميم گرفتيد براي دبيركلی نامزد شويد؟
تا دو سه روز مانده به زمان كنگره خيلی مطرح نبود كه من جلو بيايم. دوستانی كه موسس حزب بودند و داشتند كنگره را برگزار میكردند چند روز قبل از كنگره به من گفتند كه آماده باشم كه اگر لازم شد، براي دبيركلی پا پيش بگذارم. با وجود اينكه با اعتماد نو به نقل از برنامههای من سازگار نبود زمانی كه احساس كردم جمعبندی دوستانی كه حزب را پايهگذاری كردهاند اين است كه من وارد صحنه شوم از اين قضيه استنكاف نكردم، در حالی كه اعتماد نو به نقل از برنامههای شخصي من به خصوص در كار تخصصیام با اين موضوع اصلا سازگار نبود. وقتی احساس كردم لازم است اين مسووليت را پذيرفتم.
شفاف سوال ميكنم و تقاضا دارم شفاف پاسخ دهيد. قبل از برگزاری كنگره تقريبا مشخص بود كه شما دبيركل میشويد. شايد بخشی از آن مربوط به هواشناسی فعالين سياسی بود و در حالت بدبينانه اينكه قبل از كنگره برخی متنفذين توافق كرده بودند كه آقاي شكوری راد دبيركل بشود. اين فرآيند را توضيح دهيد.
طبيعی است كه حزبی كه در ابتدای كار است تحت هژمونی موسسينش باشد ولو اينكه در همان ابتدای كار و كنگره اول تعداد زيادی در آن حزب عضو شوند ولي هژمونی موسسين غالب است. وقتی موسسين در كنگره اول كه هنوز مجموعه روابط شان شكل نگرفته به يك جمعبندی برسند طبيعي است كه آن جمعبندی مورد توافق مجموعه هم قرار گيرد. اين مساله نه تنها در مورد دبيركل بلكه در مورد اساسنامه هم صدق میكند. اساسنامه خيلی راحت در كنگره اول تصويب شد. جمعيتی كه به كنگره آمده بودند به هيات موسس اعتماد كرده بودند. هيات موسس اساسنامهای را تنظيم كرده بود و جمعيت هم در فاصله زمانی يكی دو ساعت اساسنامه را به تصويب رساند. اين به آن معنا است كه هژمونی هيات موسس آنجا دارد كار میكند. در مورد دبيركل هم از صبح روز كنگره كه آمدم عدهای آمدند و تبريك گفتند. آنها شنيده بودند كه جمعبندی هيات رييسه بر اين مساله قرار گرفته است. آشكار بود كه اگر هيات رييسه بر كسی متمركز شود از يك سو ممكن است ديگران پا به صحنه نگذارند و از سویی ديگر همگرايی در مورد آن فرد افزايش يافته و راي غالب را خواهد داشت. اين مساله خيلی غيرطبيعی نيست. كنگره اول معمولا همين طور است.
تقريبا يك سال و چهار ماه از كنگره حزبتان گذشته و در اين مدت عضوگيری داشتيد و اركان حزبتان مستقر شدهاند و به شرايط ثبات رسيدهايد. تعداد دفاتر استانی و اعضا در ايران جزو محرمانههای احزاب است.
براي ما محرمانه نيست.
پس بگوييد در طول اين زمانی كه از عمر اتحاد گذشته روند عضوگيری و گسترش تشكيلاتی شما چطور بوده است؟
در ٢٧ استان تشكيلات ما مستقر شده است. نه تنها در اين استانها شورای منطقه شكل گرفته بلكه شورای مناطق، در خيلي از شهرستانها حوزههای تشكيلاتی را هم فعال كردهاند. شوراهای حوزهها نيز تشكيل شده است. كوچكترين ركن در تشكيلات ما واحد است كه در زيرمجموعه حوزه قرار میگيرد. ما هنوز به اين مرحله نرسيدهايم كه واحدهایمان را شكل دهيم. ممكن است در برخی حوزهها اقدام كرده باشند اما هنوز به اين مرحله نرسيدهايم. در ٢ استان هم كار شكلگيری شورای استان دارد به اتمام میرسد و در ٢ استان هنوز عقب هستيم.
دو استاني كه عقب است به خاطر عدم اقبال سنتی به اصلاحات است؟
خير. در آن استانها ملاحظاتی داشتيم كه كار به تاخير افتاده است.
كدام استانها؟
در كرمان و كرمانشاه است كه مقداری كارمان عقب است. در كرمانشاه به دليل اينكه مجموعهای كه بايد پاي كار بيايند و فعال شوند، هستند ولي هنوز شكل پيدا نكردهاند. در كرمان هم به دليل شرايط خاص استان كرمان كه حوزه نفوذ كارگزاران است مقداری كار را دنبال نكردهايم و ملاحظاتی نيز در منطقه وجود داشته است. در اين دو حوزه كار كمی عقبتر است اما فكر میكنم تا قبل از انتخابات رياستجمهوری اين حوزهها و مناطق را تشكيل دهيم و اركان قسمت ميانی شكل بگيرد. در ردههای پايينتر فرصت انتخابات فرصت خوبی است كه بتوانيم بقيه تشكيلات را شكل دهيم.
اگر مقدور است تعداد متقاضيان پيوستن به حزب و كسانی كه بعد از بررسيهای انجام شده به عضويت حزب درآمدهاند را بگوييد؟
حزب دو جور عضو پيدا میكند. يكي عضو يابی میكند و ديگری عضوگيری. عضو يابی يعنی افراد توانمند و خوب را شناسايي كرده و از آنها دعوت میكند به حزب بپيوندند. بخش جذب نيروهای كيفی به اين صورت است. عضوگيری جايی است كه افرادی مراجعه به حزب میكنند و تقاضا میكنند عضو حزب شوند. تا به حال تكيه مان بر عضويابی بوده است. هنوز فراخوان عضويت ندادهايم و فعلا هم در اعتماد نو به نقل از برنامه مان نيست كه فراخوان عمومی عضويت در حزب بدهيم. لازمه اين كار اين است كه اعضا كاملا مستقر شوند. براي رسيدن به آن مرحله هنوز زمان لازم داريم.
قاعدتا شش، هفت ماه ديگر بايد كنگره داشته باشيد. دو سال يك بار كنگره داريد؟
ما هر سال كنگره خواهيم داشت. امسال هم درصدد هستيم پيش از پايان سال كنگره دوممان را برگزار كنيم. كنگره سوم اواخر تابستان خواهد بود كه در آن مجددا انتخابات خواهيم داشت.
برخي ميگويند اينكه آقاي شكوری راد میگويد كه بايد تمام قد از آقای روحانی بدون هيچ قيد و شرطی دفاع و حمايت كنيم، اين را با صراحت اعلام كنيم محصول اين است كه در دولت روحانی حزبشان مجوز گرفته است. در واقع ممكن است بگويند اگر به ما هم مجوز میدادند همين جور دفاع میكرديم.
خب. حالا من نمیدانم چه كساني بودند كه مجوز نگرفتهاند و چنين حرفی را زدهاند. من چنين حرفی را نشنيدهام.
میگويند به هر حال دولت امتيازی به اين طيف داده و طبيعی است بايد تمام قد پشت سر روحانی بايستد.
دولت امتيازی به ما نداده است. دولت كار خاصی برای ما نكرده است. ما صبر كرديم تا نمايندگان مجلس در كميسيون ماده ١٠ انتخاب شوند. وقتی انتخاب شدند و رويكردشان اصلاحطلبانه بود توانستيم پروانه مان را بگيريم.
اما مجوز را در مجلس قبل گرفتيد.
مجوز تاسيس كه در آن زمان گرفته شد برای ما غيرقابل پيشبينی بود كه موفق خواهيم شد يا خير. ولي در يك شرايط خاص اين امكان فراهم شد ولي آن كار را دولت برای ما انجام نداد.
چه شد كه شما مجوز گرفتيد؟ از آن كميسيون ماده ١٠ با تركيبی كه میشناختيم عجيب بود كه حزب اتحاد مجوز بگيرد.
خيلی عجيب نبود. از بين كسانی كه به عنوان هيات موسس درخواست داده بودند، هشت نفر را كميسيون رد كرد و هفت نفرشان را پذيرفت. چون هفت نفر برای مجوز كفايت میكرد مجوز دادند. فقط هم حزب اتحاد نبود و در اين مدت كسان ديگری هم مجوز گرفتند. اساسا موضعگيریهای سياسی حزب اتحاد ربطی به اينكه امتيازی گرفته باشد، ندارد.
دريافت مجوز حزب اتحاد را چقدر محصول اتفاقی كه در سال ٩٢ افتاد، میدانيد؟
كاملا محصول آن اتفاق است ولي آن اتفاق را محصول كار خودمان میدانيم. ما اتفاق سال ٩٢ را محصول كار اصلاحطلبان میدانيم. در ابتدا مهمترين كار را شورایمشورتي كرد كه بين آقای دكتر عارف و آقای روحاني تصميم گرفت از كدام فرد حمايت كند. بعد هم آقای خاتمی كه آقای عارف را وادار به انصراف كرد.
در اين موضع با آقای عارف هم نظر هستيد كه «كسانی كه میگويند اصلاحطلبان نقشی در اتفاق ٩٢ نقشی نداشتند يا توهم دارند يا غرور كاذب»؟
من ميتوانم بگويم اصلاحطلبان در آن اتفاق كاملا نقش داشتند. در اينكه بين دكتر عارف و آقای روحاني يكي را انتخاب كنند، شورای مشورتي به جمعبندی رسيدند و اين جمعبندی را آقای خاتمی را پيگيری كرد تا دكتر عارف انصراف دهد و ما به كانديدای واحد برسيم و همان كانديدای واحد جهشي را در فضای انتخابات وارد كرد.
ارزيابي داريد كه آقاي روحانی بدون حمايت اصلاحطلبان چقدر میتوانست رای بيارود؟
تا قبل از حمايت اصلاحطلبان از آقاي روحانی ميزان رای آقاي روحانی مثل بقيه نامزدها بود. حدودا ٧ تا ١٠ درصد بود. ولی بعد از حمايت اصلاحطلبان جهش كرد و بالای ٥٠درصد آمد.
اگر اين حمايت اتفاق نمیافتاد ايشان ٢ تا٣ ميليون رای داشت؟
عدد را نمیتوانم بگويم. البته آقای روحانی در رقابتهای انتخاباتی قدری جلوه كرد. خودش هم توانست رای جمع كند. ليكن رايی كه جمع كرد تا روزی كه تصميم شورای مشورتی، يعنی دوشنبه قبل از انتخابات، گرفته شد در حدی نبود كه چشماندازی براي پيروزی ايجاد كند. به هر حال بايد گفت مهمترين تاثير را جمعبندی شورای مشورتی و انصراف دكتر عارف كه با پيگيری آقاي خاتمی بود، داشت.
اگر دولت ديگری يعني نقطه مقابل دولت فعلی بر سر كار بود آيا میتوانستيد مجوز بگيريد؟
البته نمیشود پيشبينی كرد ولی تا قبل از سال ٩٢ فضای سياسی خيلي مسدود بود. بعد از سال ٩٢ فضای سياسی برای همه كمی بازتر شد. رويكرد انتخاباتی مردم تاثير گذاشت تا فضای سياسی كمی بازتر شود. تا چند ماه فضا خيلی بازتر بود. بعد جناح مقابل كمكم به اين صرافت افتادند كه قافيه را نبازند و دوباره شروع به مقابله كردند.
يعني از شوك اوليه در آمدند؟
بله. از شوك درآمدند و شروع به محدود كردن فضا كردند. همان اتفاقی كه فضا را باز كرد باعث شد جو مثل سابق نباشد. اگرچه الان هم هنوز فضا از نظر سياسی سنگين است اما نسبت به قبل از ٩٢ بهتر است.
اين سنگين بودن فضاي سياسی چه مصاديقی دارد؟
مصداقش اين است كه جناحی كه در حاكميت است، توانسته فتنه را به يك انگ برای بخش بزرگي از اصلاحطلبان تبديل كند. بدون اينكه هيچ پايه حقوقی يا تعريف روشنی داشته باشد، چنين كردند. انگی را درست كردند و آن را تبديل به يك چالش حق و باطل كردند و به خود مجوز میدهند كساني را كه به آنها انگ فتنه میزنند به هر طريقی هست محدود كنند، از صحنه حذف كنند، جلوی فعاليتشان را بگيرند و از حقوق اجتماعی محرومشان كنند. اين سنگين بودن فضا به اين دليل است. برخي از اين موارد را كه جلوتر ميروی، میبيني چيزي ته آن نيست ولی عملا توانستهاند از اين انگ يك محدوديت براي بخش بزرگی از جامعه كه عمدتا اصلاحطلب هستند، ايجاد كنند.
حزب شما تشكيل شده اركانتان مستقر هستند و به نظر میرسد كارها طبق روال در حال انجام است. اما يك نكتهای برای من جالب بود و اينكه چرا در ورودی ساختمان تابلو نداريد؟ چه فكری پشت آن است؟
هيچ كدام از احزاب فكر نمیكنم تابلو داشته باشند. در تهران جايی تابلوی حزب ديگری را نديدهام. مگر تشكلهای صنفی سياسی كه تابلو دارند. مثل انجمن اسلامی جامعه پزشكی كه من عضو آن هستم. البته تابلوی قبلی را بعد از سال ٨٨ كندند و بردند اما دو سال است كه دوباره تابلو زديم و الان تابلو دارد. من فكر میكنم احزاب ديگر هم تابلو ندارند چون احزاب نيازی به تابلو ندارند. كسانی كه به دفتر حزب مراجعه میكنند، كسانی هستند كه اينجا كار میكنند. يعني حزب محل مراجعه برای كسی نيست. قبل از سال ٨٨ هم حزبمان تابلو نداشت؛ بلكه پلاك داشت. الان هم فكر میكنم احزاب ديگر تابلو نزده باشند. احتمالا يكي از دلايلش اين است كه مزاحمتهای گروههای فشار هم ايجاد نشود.
اگر فردی با بررسی مصاحبههای رسانهها و مواضع اعضای حزب احساس كرد به اين حزب نزديك است و خواست كار تشكيلاتي كند و عضو حزب شود چه كار بايد بكند؟
فعلا ما يك سايت داريم كه از طريق آن ميتوانند تماس بگيرند و ارتباط برقرار كنند. ما چون هنوز فراخوان ندادهايم فعلا به آن صورت عضوگيری گسترده نداريم. در انتخابات سال گذشته كه در ستادها فعاليت میكرديم ستادها محل مراجعه افراد بودند و از آن طريق تعدادی عضو پذيرفتيم.
در فرآيند عضو يابی تا الان چند نفر به عضويت پذيرفته شدهاند؟
تعداد اعضاي حزب چيزی نيست كه بخواهد اعلام شود. خيلي هم نيازی نيست. چون مانوری در مورد اين موضوع نخواهيم داشت. فعلا فعاليتهایمان است كه ما را تعريف میكند نه لزوما تعداد اعضایمان.
توسعه كيفی داريد؟
بله.
در فرآيند انتخابات آتی موضع حزب اتحاد بارها از طرف شما اعلام شده كه حمايت بیچون و چرا و بدون قيد و شرط از آقای روحانی است. اين حرف با تبعيت از تصميم نهايی شورای عالي سياستگذاری اگر نگوييم در تضاد است، لااقل متفاوت است. چون شورای عالي هيچ مصوبهای مبنی بر اينكه از آقای روحانی حمايت بكند، نداشته است. اگرچه دور از ذهن نيست كه اين مصوبه طی ماههای آينده اعلام شود. چرا پيش از اعلام مصوبه شورای عالی با قيد اينكه از تصميم شورای عالی تمكين ميكنيد حزب شما موضعش را رسما اعلام ميكند؟
اين مغايرتي با كار جبههای ندارد. احزاب میتوانند تا قبل از تصميمگيری شورای عالی سياستگذاری نظرات خودشان را بيان كنند. اين نظرات بخشی از كنش سياسی در جامعه است. بخشی از پاسخ دادن به سوالات است. ما نمیتوانيم به سوالات پاسخ ندهيم. تا زمانی كه شورای عالی به جمعبندی نرسيده است، احزاب نظرات خودشان را اعلام میكنند. ضمن اينكه نگفتيم بيچون و چرا از آقای روحانی حمايت میكنيم. گفتيم برای حمايت از آقای روحانی شرط نمیگذاريم.
تفاوت اين دو را توضيح میدهيد؟
ما مطالبات خودمان را در حين حمايت مطرح خواهيم كرد. اين طور نيست كه فقط حمايت كنيم و هيچ حرفي نزنيم. ما مطالباتی داريم كه آنها را مطرح میكنيم اما اين مطالبات شرط ما برای آقای روحانی نيست بلكه از آقای روحانی كه داريم از او حمايت میكنيم، میخواهيم به اين مطالبات توجه كند. علت اينكه ما شرط برای آقاي روحانی نمیگذاريم، اين است كه شرط گذاشتن به اين معناست كه اگر تحقق پيدا نكند، ما حمايت نخواهيم كرد. ما چنين رويكردی نداريم. ما شرطی نمیگذاريم كه ممكن باشد ما را به اين نتيجه برساند كه ديگر حمايت نكنيم. به اين معنی میگوييم، شرط نداريم. چون فكر ميیكنيم كه بهترين گزينه در شرايط كنونی آقاي روحانی است. آقای روحاني رای هم ميآورد و ما نبايد اين وضعيت را تضعيف كنيم. اين هم كه اين حرف را اعلام كرديم به اين دليل است كه افرادي میآيند و حرفهای ديگر ميزنند و مطرح ميكنند كه میخواهيم براي آقاي روحاني شرط بگذاريم. اين ميتواند به موقعيت آقاي روحاني لطمه بزند. وقتي آنها اين حرف را ميزنند ما هم بايد حرف خودمان را بزنيم كه اين موقعيت لطمه نخورد و معلوم شود كه اين حرف همه اصلاحطلبان نيست. حمايت ما از آقای روحانی حمايت از يك كانديدای موجود است كه روی آن اجماع وجود دارد و براساس توافق ما ايشان انتخاب شده و دستاورد ما است. تا زماني كه دستاوردمان و اجماع قبليمان روی آقاي روحانی وجود دارد، طبيعتا ايشان كانديدای ما است مگر اينكه نقيض آن ثابت شود. موضع ما كه میگوييم از آقای روحاني حمايت میكنيم، تدوام موضع ٩٢ است. اگر كسی حرف ديگری میزند بايد مصوبه ارايه كند.
در ذيل اين صحبت شما چقدر اين پيشبينی را قابل تعمق میبينيد كه گفته میشود اگر ما آنقدر بدون شرط از آقای روحانی حمايت كنيم ای بسا كابينه دوم آقای روحانی از كابينه دوم آقای هاشمي هم تندتر باشد؟تندتر يعني چه؟
يعني تصفيه كامل.
گردش به راست بكند؟
در كابينه دوم آقاي هاشمی نه ديگر عبدالله نوری وزير كشور است و نه وزرای نزديك به چپ خط امام يا چپ آن زمان.
هم در مورد آقاي هاشمی و هم در مورد آقاي خاتمی به نوعی اين اتفاق افتاد. دولت دوم مقداری جهتگيری سياسیاش ضعيفتر از دولت اول بود. اگر كسی بگويد اين احتمال وجود دارد، ما آن را نفی نمیكنيم. اين احتمال هست كه آقای روحانی در دولت دوم خودش از كسانی استفاده كند كه فاصله بيشتری با اصلاحطلبان داشته باشند. بله اين احتمال وجود دارد. به همين دليل است كه میگوييم ضمن حمايت از آقای روحانی مطالباتمان را هم مطرح میكنيم تا اين امكان كاهش پيدا كند.
مطالبات را قرار است چه كسی پيگيری كند؟ كابينهای كه قرابتي با اصلاحطلبان ندارد؟
فرق مساله اين است كه مجلسي كه الان بر سر كار آمده است، مثل مجلس نهم نيست. فشار مجلس نهم موجب شد كه دولت آقای روحانی مقداری محافظهكارانهتر بسته شود.
اميدوار هستيد كه اين مجلس بتواند جلوی محافظهكاری بيشتر را بگيرد؟
ما نمیتوانيم به شما اطمينان دهيم كه اين اتفاق نمیافتد. البته بر اساس شناختی كه از آقای روحانی وجود دارد، به نظر میرسد كه آقای روحانی كار خودش را میكند و كار خودش را كه بكند برای ما هم قابل قبول است. از سال ٩٢ تا حالا ما كمترين ارتباط را با آقای روحاني داشتيم. نه با ايشان نشست مشتركی داشتيم؛ نه با ايشان گفتوگويی انجام داديم؛ نه روابطمان خيلی با ايشان نزديك شده است. همان روابطی كه از قبل بوده تقريبا همان است. ولی وقتی گذاشتيم آقای روحانی كار خودش را انجام دهد بخش مهمی از مطاللبات مردم هم برآورده شد. وقتی كه اين روند طی میشود ما چرا اميدوار نباشيم كه وقتی آقای روحانی با همين دست فرمانی كه خودش حركت میكند مطالبات بعدی ما را هم مورد توجه قرار دهد؟ ما اميدواريم در شرايطي كه مجلس دهم مستقر شده بتوانيم حركتهای مثبتتری را از آقای روحانی ببينيم. به همين دليل اساسا نه خواستيم و نه اصراری داشتيم كه بنشينيم و با آقای روحانی صحبت كنيم يا قرار و مدار بگذاريم و مطالباتمان را را با ايشان تبديل به يك تعهد متقابل كنيم. اين كار را نكرديم. احساسمان اين است كه اگر ما حمايت كنيم و فقط فضا را آماده نگه داريم كه آقای روحاني خودش باشد، برای ما هم مطلوب خواهد بود. ممكن است شما بگوييد جناح مقابل به آقای روحاني فشار میآورند و ايشان را به سمت خودشان میشند. اين احتمال وجود دارد اما فعلا ما چشماندازی از آن نمیبينيم. در انتخابات آينده من پيشبينی میكنم سبد رای آقای روحانی انباشتهتر شود. علاوه بر اصلاحطلبان و اعتدالگرايان كه در دور قبل از آقای روحانی حمايت كردند، بخشي از اصولگرايان معتدل و ميانه هم به سبد رای آقای روحاني افزوده ميشوند. اينها كساني بودند كه اگر آقای روحاني در انتخابات دور قبل به مرحله دوم ميرفت، ميتوانستند موجب افزايش رای آقاي روحاني شوند. اينكه بخشی از اصولگرايان منت میگذارند و میگويند آقای روحانی با ٢٥٠ هزار رای بيش از حد نصاب رييسجمهور شد و ما مانع نشديم، هنر و انصاف آنها نبود. آنها نگران بودند كه اگر آقای روحاني در انتخابات پيشين رياست جمهوری به دور دوم برود رایاش جهش زيادی بكند. يعنی منتی ندارد. آنها خود را از شكستی سنگينتر رهانيدند. نه اينكه لطفی به رقيب كرده باشند. الان در اين انتخابات ممكن است كه اصولگرايان معتدل به سبد رای آقای روحانی افزوده شوند. وقتی آنها افزوده شوند ممكن است مطالبات آنها هم به سمت آقای روحانی متوجه شود. وقتي مطالبات آنها هم بيايد ممكن است برايند آن با مطالبات اصلاحطلبان مركز ثقل اعتدال آقای روحانی را كمی به سمت راست منحرف كند. اين تحليلها را میشود كرد و ما هم اينها را میدانيم. با اين حال مزيت نسبی ما در شرايط حاضر همين آقای روحانی است. ما با دانستن اينها بايد برخي رفتارهایمان و فعاليتهایمان به گونهای باشد كه موجب نشويم و نگذاريم آقای روحانی از اين نقطهای كه مستقر هست بيش از اين به سمت راست متمايل شود.
سال آينده انتخابات شوراها را نيز داريم و اين شوراها براي ما تفاوتي با شوراهاي قبل دارد و دست كم در تهران كميسيون نظارت بر شوراها اكثريتش با فراكسيون اميد است. به نظر ميرسد روند تاييد صلاحيت كانديداهاي اصلاحطلب سهلتر از دورههاي گذشته داشته باشد. اين هم جاي خوشحالي دارد و هم نگراني. جاي نگراني از اين حيث كه احتمالا با يك لشگر كانديدا مواجه هستيم. تا الان هم كه قرار است ١٠ نفر از شورا كم شود. همين الان ١٤ تا ١٥ نفر اسما اصلاحطلب در شورا داريم كه علي القاعده حداقل ده نفرشان مدعي ميشوند بايد در ليست جديد باشند. يك لشگر ژنرال هم كه بيرون داريم. شعار هم ميدهيم زنان و جوانان بايد در شورا حضور داشته باشند. يعني با شرايط مطلوب ميتوانيم شوراي ١٠٠ نفره را هم ببنديم چه برسد به ٢٠ نفره. براي انتخابات شوراها چه كار بايد بكنيم؟
انتخابات شوراها وسيعترين انتخاباتی است كه در كشور برگزار میشود. نامزدها خيلی زياد هستند و منتخبينی كه وارد شوراهای شهر و روستا میشوند هم خيلي زياد هستند. اگر فضای انتخابات خوب شكل بگيرد، اميدوار هستيم كه بخش اعظم كسانی كه به شوراها راه پيدا میكنند، اصلاحطلب باشند. اين جمعيت زياد خودشان در جامعه تاثيرگذار میشوند. درباره اينكه در تهران، به خصوص، هم تعداد نامزدها زياد خواهد بود و هم تعداد افراد شورا كاهش پيدا كرده، رسيدن به يك ليست واحد را با مشكل مواجه كرده است. اين حرف درستی است. برای اينكه بتوانيم به ليست واحد برسيم حتما با مشكلات زيادی مواجه خواهيم بود. ولی فكر میكنم كه اين به هر حال شدنی خواهد بود. ممكن است در تهران ليستهای فرعی ديگری بروز و ظهور پيدا كنند ولي نهايتا مردم متوجه خواهند بود كه كداميك از اين ليستها اصلی است و بايد مورد توجه آنها قرار بگيرد و به آن رای دهند. مردم در انتخابات گذشته متوجه شدند كه بايد چگونه تصميم بگيرند. از اين نظر نگرانی زياد نيست. ممكن است با تعدد ليست مواجه باشيم اما ليستهای چالشبرانگيز زياد نخواهد بود. يك ليست اصلی خواهيم داشت و چند ليست فرعی كه آنها هم محلی از اعراب نخواهند داشت و نمیتوانند آرا را متفرق كنند. ليست اصلی ما كاملا مشخص خواهد بود. اينكه رقابت برای ورود به اين ليست سخت و سنگين باشد درست است اما اين را هم بايد گفت كه در شرايطی كه افراد احتمال قرار گرفتن خودشان را در ليست زياد میدانند، چالشهای بيشتري هم انجام میدهند. وقتی كانديداهای ما در تهران هزار نفر بشود، اين تعداد از اول میدانند كه همه نمیتوانند در ليست قرار بگيرند. بنابراين احتمال اينكه در ليست نباشند را زياد میبينند. در اين شرايط نزاع بر سر ورود در ليست كاهش میيابد و احتمالا خيلیها پيگير نميشوند.
در مورد بحث در ليست قرار گرفتن، نقل قول كذبی از خانم دكتر كولايی منتشر شد در مورد نحوه قرار گرفتن افراد در ليست اميد تهران، كه بحث پول و رانت و به ويژه برخی نسبتهای خونی برخی كانديداها و چهرههاي اصلاحطلب مطرح بوده است. اين مقداري به وجههاي كه داشتيم آسيب زد. برنده و بازنده رقابت براي ورود به يك ليست بر چه اساسي معلوم ميشود؟
حرفي كه به خانم كولايی نسبت داده شده بود از اساس آنقدر بیربط بود كه كسانی كه دستاندركار بودند هيچ كدام آن را جدی نگرفتند. واقعيت اين است چنين چيزی تا آن لحظه حتی به گوش من نيز نخورده بود كه بگويم چنين احتمالي وجود داشته است.
شما خودتان عضو كميتهای بوديد كه قرار بود انتخاب كند چه كسانی در ليست قرار بگيرند.
بله. شناخت افراد از نامزدها تاثير میگذارد. اين شناخت بر اساس تعاملی كه وجود دارد در مجرای منطقی ريخته میشود. اگر بنده هم كسی را بشناسم بايد بتوانم براي ديگران استدلال كنم تا آن فرد بتواند در ليست قرار بگيرد. نمیتوانم بگويم چون ايشان را میشناسم در ليست باشد. چنين چيزی مسموع نيست. كسی هم چنين حرفی را نميتواند بزند. پس از گزينش اوليه كه بر اساس معيارها انجام میشود ديگر بحث خوبی و بدی افراد نيست بحث مقايسه بين آنهاست. البته گروهها از كساني كه عضو گروهشان باشند، حمايت ميكنند و فشار ميآورند تا آن افراد وارد ليست شوند. به هر حال هر گروهي بيش از يك نفر نميتواند وارد ليست كند. چون تعداد گروهها بيشتر از تعداد نامزدها است. معلوم ميشود كه برخی گروهها يك نفر هم نميتوانند وارد ليست كنند. اينجا ديگر معيارهای تشخيص اصلح مطرح میشود. همين الان معيارها براي انتخاب نامزدهای نهايی تدوين شده است و در شورا به تصويب خواهد رسيد. بايد فرمها پر شوند و امتيازبندي شود و بر اساس آن افراد غربال شوند. تا وقتي براي ٢١ نفر به يك ليست ١٠٠ نفره برسيم چالشها جدی نيست. زمانی كه به ليست ٤٠ نفره رسيديم و بعد خواستيم از بين آنها ٢١ نفر انتخاب كنيم چالشها جدی میشود. آنجا مديريت كار است كه بايد به گونهای باشد كه نفوذهای غيرمنطقی در بستن ليست تاثير نگذارد. آنقدر چشم ناظر وجود دارد كه كمتر كسی بتواند كار غيرمنطقی انجام دهد. در هر كاری احتمال نواقصي وجود دارد اما نواقص در حدی نخواهد بود كه اصل كار را زير سوال ببرد. كسانی كه در اين امر مشاركت میكنند، كسانی هستند كه بر اساس پيمان نانوشتهای دور هم هستند. مهمترين آن اين است كه منطقی و سالم باشند و منافع ملی و اصلاحات را در نظر بگيرند. كمتر فرصت میشود كسی صرفا سنگ حزب و گروه آشنای خودش را به سينه بزند.
تغيير مديريت شهري پايتخت جزو مطالبات جدي شما است؟
بله. در انتخابات قبلی هم اگر مقداری بيشتر توجه میشد اين اتفاق نمیافتاد. در انتخابات قبلي تركيب شورا را میتوانستيم صددرصد اصلاحطلب ببنديم. علت اينكه اصلاحطلبان نيمی از كرسیها را از دست دادند به اين دليل بود كه پای صندوقها، ليست در دست مردم نبود. يعنی مردمی كه میآمدند به روحانی رای دهند حاضر بودند به ليست اصلاحطلبان رای دهند اما ليست در اختيارشان نبود كه رای بدهند. من با اين صحنه مواجه بودم كه مردم پای صندوق بودند و میخواستند رای بدهند اما ليست در اختيارشان نبود. به همين دليل در انتخابات مجلس سال گذشته استراتژیمان را بر اين قرار داديم كه ليست را از طرق مختلف به دست مردم برسانيم. تبليغات در و ديوار را به حداقل رسانديم ولي ليست را به دست مردم رسانديم. به همين دليل هم توفيق خوبی به دست آمد.
پس فقط مشكل اين است كه ليست را به دست مردم برسانيم؟
بله. اگر ليست به دست مردم برسد و فضای انتخابات نيز خوب تدارك شود و مردم ببينند كه اصلاحطلبان در بالا دارند خوب عمل میكنند، آنها هم خوب عمل میكنند. ولي اگر تفرقه و تشتت را به مردم نشان دهيم مردم سردرگم میشوند و انگيزه شان برای آمدن پای صندوق رای را از دست میدهند. مهمترين كارمان اين است كه فضای انتخابات را درست شكل دهيم و مردم را اميدوار كنيم.
٣ تا ٤ تشكل اصلاحطلب هستند كه همچنان عضويت در شوراي عالي را با منطقي كه خودشان دارند نميپذيرند و ميگويند ما كار خودمان را ميكنيم. كميته احزاب براي خود راه مياندازند. فكر ميكنيد نهايتا اينها هم به جريان اصلي اصلاحات برگردند؟ اگر بر سبيل خودشان بروند نتيجه مطلوبي خواهند گرفت؟
از آن هفت، هشت گروهی كه بودند تقريبا چهار يا پنج تای آن الان مساله شان حل شده و در شورای عالي شركت ميكنند. بقيه هم به تدريج خواهند آمد.
منبع: اعتماد