به گزارش اعتماد نو به نقل ازپایگاه خبری اعتماد نو به نقل از ایلنا؛ جریانی که در این سالها بسیار به چشم میآید؛ سرریز جوانان زیادی به بخش فیلمسازی بهخصوص کارگردانیست. هر ساله این طیف وسیع، وارد چرخههایی مانند فیلم کوتاه، فیلم تلویزیونی یا همان تله فیلم و فیلم اولیهای سینما میشوند. براستی دلیل این همه اشتیاق چیست؟ تنها جذاب بودن سینما برای رفتن به سوی سینما کافیست یا شاید تنها راه پیش رو برای دیده شدن سینما باشد؟ آیا این هجوم ریشه در سرخوردگیهای اجتماعی و اقتصادی جوانان دارد یا آنها آرمانهای خود را در سینما جستجو میکنند؟
محمدحسین لطیفی میگوید: اگر این همه جوانانی که وارد حوزه کار سینما میشوند؛ به بدنه سینما وارد شوند خیلی خوب است و امیدوارم تعدادشان هم بیشتر شود اما متاسفانه واقعیت این است که این تعداد به بدنه سینما به عنوان فیلمساز اضافه نمیشوند بلکه به فهرست بیکاران سینما میافزایند.
هر سال تعداد زیادی فیلمساز وارد چرخه سینما میشوند. بعضی تحصیلات مرتبط دارند و بعضی خیر، نظر شما چیست؟
واقعیت این است که این تعداد به بدنه سینما به عنوان فیلمساز اضافه نمیشوند بلکه به فهرست بیکاران سینما میافزایند. منظورم از بدنه؛ فیلمسازی است که بعد از ساخت فیلم اول، فیلم دوم بتواند با مخاطب خود ارتباط برقرار کند و قدرت داشته باشد که سایه خود را بر سینما بیندازد. اما واقعیت این است که اینگونه نیست. ما شاهد اتفاقی هستیم که از سالها پیش، پیشبینی شده بود و اگر آماده برای آن نیستیم؛ اشتباه همان سالهاست.
قدیمترها همه فیلمسازان باتجربه یاجوان، در انتظار دوربین مینشستیم. برای گرفتن سه حلقه نگاتیو اضافی باید التماس تهیهکننده را میکردیم. یعنی با ۱۱۰ حلقه نهایتا باید فیلم را درمیآوردیم. باید کلی هزینه میکردند و به طبع شرایط فشرده و سخت میشد.اما این مسئله خود به خود بر شکوه سینما اضافه میکرد. درحال حاضر؛ دیجیتال خودش را بر سینما تحمیل کرده و هر کسی میتواند یک دوربین بردارد و با یک ایده؛ فیلمسازی را شروع کند.
آیا فیلمسازان جدید ظرفیت ساخت فیلم سینمایی را دارند؟
بیشتر آنها خیر. اگر شما به این دوستان بگویید هنوز به این ظرفیت نرسیدهاید، میگویند؛ من با بقیه فرق میکنم! چون احساس میکنند در خودشان چیزهایی پیدا کردهاند. ما دیگر بحث مکتبخانهای نداریم. این مکتبخانه برای ما خیلی مهم بوده است. الان دیگر تلمذ کردن از بین رفته. همه برای خودشان استاد هستند و فکر میکنند این قدیمیها هستند که هیچ کدام چیزی بلد نیستند.
اکثر این دوستانی که هر ساله وارد سینما میشوند، همین رویه را پیش گرفتهاند. آنها فکر میکنند یک شبه میتوانند وارد سینما شوند و سینما را متحول کنند. اتفاقا بیشترشان شکست میخورند و بعد از آن دپرس و افسرده میشوند. حتی آنها که فیلم ساختهاند؛ آنها که پروانه گرفتهاند هم دچار همین مشکل میشوند. این جوانان با اخذ پروانه ویدئویی فیلم میسازند و به زور میخواهند آن را در بخش سینمایی جای دهند. امیدوارم وزارت ارشاد تا آخر پای آن بایستد و جلوی این وورد بیرویه را بگیرد.
نظر شما در رابطه با ورود آنها به چرخه هنر تجربه چیست؟
سینمای هنر تجربه حق مسلم این بچههاست. حق بچههاست که در اکران هنر تجربه سالانه ۴۰۰ تا فیلم بسازند. این اتفاق هیچ ایرادی ندارد، چون از دل این ۴۰۰ تا فیلم؛ ۴ فیلم خوب پیدا میشود. من رغبت زیادی به سینمای هنر و تجربه دارم و احساس میکنم محل خوبی شده برای یک غربالگری در سینمای ایران. با این روش هم عاشقان سینما انرژی خودشان را خالی میکنند و هم میتوانند تجربه کنند و در جایگاه خودشان قضاوت شوند و هم اگر سینماگر نخبهای پیدا شد به سینمای حرفهای کشور معرفی میشود.
علاقه یا هجوم به سمت کارگردانی و بازیگری دلایل زیادی میتواند داشته باشد. شاید اشتیاق به دیده شدن علت اصلی آن باشد؟
این طبیعیست. به نظر شما چرا جوانان میل به بازیگری دارند؟ صرفا به خاطر دیده شدن. ما همه چیزمان به همه چیزمان میخورد. چندین سال است که دانشگاههای زیادی را پایهگذاری کردیم. به روشهای گوناگون این جوانان را جذب کردیم، اما هیچ فکری برای بعد از آن پیشبینی نکردیم. فقط هر ساله داریم تعداد زیادی لیسانس و فوق لیسانس وارد بازار کار میکنیم. در بخش هنر که راحتتر هم هست و هرکس میتواند یک دوربین بردارد؛ هم تفریح کند و هم دیده شود و …
بازهم تاکید دارم که در بین آنها تعدادی باسواد هم پیدا میشود؛ اما واقعیت این است که سینما راحتترین جایی است که هر کسی از هر جا وابماند وارد آن میشود. حتی یک دوره صداوسیما کارمندهای زیادی جذب کرد که در حال حاضر توان پرداخت حقوق آنها را ندارد. همه چیز ما نامنظم است و هنوز این نامنظمی ادامه دارد. به نظم کشیدن این روال اصلا بخشنامهای یا آییننامهای نیست؛ فقط باید فرهنگسازی شود. مانند همان مکتبخانهای که اشاره کردم. متاسفانه بعضی از این جوانان؛ حتی بزرگان را زیر سوال میبرند بدون اینکه هیچ آگاهی از این شخصیتهای بزرگ داشته باشند از پیکاسو بگیرید تا عباس کیارستمی خودمان.
ورود قشری که مرحله پختگی را طی نکردند؛ در شرایط خاص این روزهای سینمای ایران که تولید بالاست اما چرخه اکران مناسب وجود ندارد؛ چه مشکلاتی پیش روی آنها میگذارد؟
ما فقط تعداد خاصی جوان افسرده و سرخورده ظرف ۷، ۸ سال آینده خواهیم داشت؛ درست همان تعدادی که با هیجان آمدند و فکر میکردند که خودشان؛ نفر موفق این ماجرا هستند اما در واقعیت این نمیشود. در این چرخه و تعداد بالا و کیفیتهای متفاوت، هرکس قلدرتر باشد؛ میتواند حرفی برای گفتن داشته باشد. من نگران خود فیلمسازها هستم، وگرنه سینما درنهایت سالنهای خودش را دو برابر میکند و بعد هم شورای اکران دعوای خودش را دارد. اداره ارشاد هم دعوای خودش را دارد. من نگران جوانانی هستم که وضعیت درستی برای روح و روانشان وجود ندارد. ما مسئول همه آنها هستیم. مدیران فرهنگی باید بیشتر حواسشان را جمع کنند. من به عنوان آدمی که زیاد با جوانها در ارتباط هستم، دیدم که بخش زیادی از آنها با دنیای افسردگی دستوپنجه نرم میکنند. تعداد زیادی جوان افسرده و حیران که همه چیزشان به هم ریخته است.
و تکلیف سازمان سینمایی با سیاستهایش چیست؟
من کلا با سیستم اداری مشکل دارم. کسی که بر صندلی مینشیند و قرار است برای سینمای ایران تصمیمگیری کند، خودش ایجادکننده مشکل است. یعنی کسی که خیالش راحت است حقوق آخر ماهش را میگیرد؛ نیازی ندارد فکر کند و ایده داشته باشد و بخواهد مشکلات را حل کند جز مدیران دهه ابتدایی انقلاب. کسی که پشت میز مینشیند؛ تنش با واقعیتها ساییده نشده است. آنها جوانان را از یک جایگاه دیگر نگاه میکنند و مدام با خود میگویند؛ دو سال یا سه سال یا چهار سال هستم و دیگر نیستم. دغدغهشان دغدغه سینما نیست، دغدغهشان معیشت و چگونگی ادامه حیات مدیریتیشان است. درنهایت هم با اعداد و ارقام برای دوران مدیریت خود توجیهات کافی دارند.