شبکههای اجتماعی موضوعی است که این روزها بسیاری از اهالی رسانه را نگران کرده است؛ در همین راستا عدهای از کارشناسان حوزه ارتباطات و رسانه معتقدند که با ورود این شبکههای اجتماعی و پیشرفت روزافزون آنها، دیگر مجالی برای عرض اندام خبرگزاریها و رسانههای رسمی باقی نمیماند.
به گزارش اعتماد نو به نقل از ایسنا، از طرفی عدهای از کارشناسان رسانه هم بر این باورند که ظهور و حضور شبکههای اجتماعی تاثیری بر عمر رسانههای سنتی ندارد و تهدیدی برای آینده آنها به شمار نمیآید؛ چراکه رسانههای رسمی به طور کلی ماهیت متفاوتی دارند و همچنین یکی از مهمترین منابع اطلاعرسانی موثق برای مردم هستند و خواهند بود.
صبار خاطرنشان کرد: به جای اینکه بر این موضوع تمرکز کنیم که آیا در عرصه اطلاعرسانی اینترنت موفقتر بوده یا روزنامه که یک قیاس معالفارق است، باید به این بپردازیم که به عنوان مثال کدام نهاد رسانهای در بهرهگیری از ابزار متفاوت اطلاعرسانی موفقتر بوده است.
وی با بیان اینکه «در عصر حاضر شبکههای اجتماعی فضای انتشار اطلاعات را تغییر دادهاند»، گفت: اگر قبلاً یک استاد دانشگاه تعداد محدودی مخاطب داشت، در عصر جدید از طریق رسانههای جدید میتواند جامعه مخاطبانش را گسترش دهد. اما این تغییر در شرایطی رخ داده است که قدرت ارتباطی جامعه به طور کلی افزایش یافته باشد. پس نمیتوان گفت قدرت ارتباطی این استاد دانشگاه بیشتر شده است. چراکه یک پسر بچه ۱۲ ساله ممکن است به واسطه حضور در شبکههای گوناگون مجازی، جامعه مخاطبان بیشتری از یک استاد دانشگاه داشته باشد.
این استاد دانشگاه افزود: بنابراین قدرت ارتباطی افراد و نهادهایی که قبلا مرکز تولید و انتشار اخبار و اطلاعات بودند، با ظهور شبکههای مجازی به طور نسبی به شدت کاهش پیدا کرده است. وقتی قدرت ارتباطی این نهادها کم شود، طبیعتاً اطلاعات غیرقابل اتکا یا مشکوک در جامعه زیاد میشود. در این شرایط به عنوان مثال افراد برای اینکه اطلاعات لاغر شدن را از یک پزشک متخصص بگیرند، از یک دختر مدل که خیلی خوب لاغر شده است، دریافت میکنند.
او با بیان اینکه «بخش بزرگی از اطلاعات موجود در فضای مجازی غیر قابل اتکا است»، اظهار کرد: به عنوان مثال اگر قبلاً چندصد نهاد مشخص مرکز اصلی انتشار اطلاعات بودند، میشد برای آنها قانون تصویب کرد و در صورت انتشار اطلاعات نادرست با آنها برخورد کرد. اما الان دیگر نمیشود کاری کرد، چون قدرت اطلاعرسانی از نهادهای رسانهای رسمی گرفته شده و در اختیار بدنهی جامعه قرار گرفته است. در واقع قدرت ارتباطی از نهادهای بزرگ رسانهای گرفته شده و میان ابزارهای گوناگون رسانهای و شبکههای اجتماعی توزیع شده است. اگر بخواهیم روی این مجموعه عظیم تاثیر بگذاریم. تنها راهی که متفکران یا فعالان حوزه رسانه دارند این است که اول بدنه جامعه را بشناسند و بدانند که جامعه به چه مسائلی واکنش نشان میدهند و چه طور میتوان آنها را تحت تاثیر قرار داد؛ البته این بیانگر نگاه استبدادی نیست، چون دوره کنترل دیگر تمام شده است.
«صبار» در پاسخ به این پرسش که آیا ظهور رسانههای اجتماعی که با فضای آزاد بیان نظرات در جامعه همراه بود است، باعث کاهش مخاطبان رسانههای رسمی شده است، گفت: شبکههای اجتماعی به نوعی فضای دموکراتیک دارند و این ربطی هم به ایران و خارج از کشور ندارد؛ رسانههای رسمی در همه جای دنیا با محدودیتهایی مواجه هستند؛ ولی اینکه با کم کردن محدودیتهای سیاسی این تصور ایجاد شود که مردم شبکههای اجتماعی را رها میکنند و سراغ تلویزیون یا روزنامه میروند، اشتباه است. چون بخش عظیمی از گردش اطلاعات به شبکههای اجتماعی منتقل شده است و دیگر هم خارج نمیشود اینکه با کم کردن محدودیتهای سیاسی این تصور ایجاد شود که مردم شبکههای اجتماعی را رها میکنند و سراغ تلویزیون یا روزنامه میروند، اشتباه است. چون بخش عظیمی از گردش اطلاعات به شبکههای اجتماعی منتقل شده و دیگر هم خارج نمیشود.. مگر اینکه دوباره انقلابی رخ دهد و این فضای رسانهای بصورت بنیادین عوض شود.
او در ادامه مطلب بالا گفت: یکی از تفاوت رسانههای خارجی و داخلی در همین موضوع است که آنها مخاطبشان را بهتر میشناسند و با تمهای فکری جامعهشان آشنا هستند. به عنوان مثال در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا مدام نظرسنجیهایی از سمت نهادهای رسانهای انجام میشد تا با تم فکری و نظرات جامعه آشنا شوند. بحث روزنامه یا کانال تگرامی هم نیست، بحث یک نهاد رسانهای است که با بهربرداری از این ابزارها میتواند ذهن مردم را شکل دهد.
«صبار» در پاسخ به این پرسش که چرا رسانههای داخلی نمیتوانند تا این اندازه در شکلدهی اذهان عمومی موثر باشند، گفت: یک مسئلهی مهم این است که بلد نیستیم و پژوهشی هم در این باره انجام نمیدهیم. نکتهی دوم این که ما در حال رقابت هستیم و در یک فضای رسانهای فعالیت میکنیم که رسانههای خارجی هم در آن تلاش دارند تا ذهن مردم را بسازند. به عنوان مثال در آمریکا بیست و چند هزار نفر در سال با تفنگ کشته میشوند، ولی وقتی از ایرانیان بپرسید آمریکا امنتر است یا ایران، ممکن است خیلیها بگویند آمریکا. دلیل این امر آن است که رسانههای آمریکایی القا میکنند که آمریکا بهشت جهان است و به عنوان مثال ایران ناامن است. آنان به خاطر عملکرد و توان رسانهای بالایی که دارند این موضوع را به یک باور عمومی تبدیل میکنند.