افشین یداللهی این ترانه را در ۱۰ دقیقه سرود!

به گزارش ایسنا، افشین یداللهی، شاعر و ترانه سرایی که ترانه‌هایش به چندین سریال تلویزیونی جان بخشیده است، ۵۲ سال قبل در چنین روزهایی به دنیا آمد. او علاوه بر اینکه پزشک و متخصص اعصاب و روان بود، ترانه سرایی توانا بود که تیتراژ فیلم ها و سریال‌های تلویزیونی را برای مخاطبان ماندگار کرد.

یداللهی چهار سال قبل بر اثر یک تصادف رانندگی به ناگهان از دنیا رفت اما ترانه‌هایی که سرود، یاد و نامش را برای همیشه در ذهن مخاطبان زنده نگه داشته است.

محمدرضا ورزی، کارگردانی که در دو سریال «تبریز در مه» و «معمای شاه» با یداللهی همکاری داشت، از سروده‌های او در آغاز، میان و پایان آثارش بهره گرفت.

ورزی به ایسنا گفت: هنوز باورم نمی‌شود افشین رفته است. او زندگی را خیلی دوست داشت. آدم‌ها را خیلی دوست داشت. جامعه را دوست داشت. ایران را دوست داشت و خودش هم دوست داشتنی بود؛ من این‌ها را در زمان حیاتش به خودش هم گفته بودم. افشین یدللهی روح بزرگی داشت؛ جایش خیلی خالی است. ما ترانه سرایی مانند او واقعا کم داریم و خیلی نادر است.

این کارگردان با بیان اینکه مرحوم یداللهی از دوستان او نیز بوده است، افزود: من از سال های خیلی دور با اشعار و ترانه‌هایش آشنا بودم و خیلی خوشحالم از اینکه در زمان حیاتش به او گفتم که آثار تو آدم را مسحور می‌کند. گاهی بعد از فوت اشخاص خوبی هایشان را می‌گویند اما اینکه احساسمان را در زمان حیات اشخص به آن‌ها منتقل کنیم خیلی ارزشمندتر است. به او می‌گفتم علاوه بر اینکه روانپزشک هستی با کلمات ترانه‌هایت هم روان درمانی می‌کنی. به اعتقاد من بهترین ترانه های وطنی را افشین یداللهی سرود و سروده‌هایش برابری می‌کرد با اثر مرحوم حسین گل گلاب که یکی از اولین ترانه‌ سراهای وطنی بود.

ورزی درباره همکاری یداللهی با سریال «تبریز در مه» توضیح داد: در سریال «تبریز در مه» با آقای بابک زرین ـ آهنگساز ـ که صحبت کردیم، تصمیم گرفتیم افشین را که دوست مشترکمان بود برای این کار انتخاب کنیم. تمام اقشار مختلف جامعه با واژگان ترانه‌های او آشنا بودند.

این کارگردان با یادآوری خاطره‌ای ماندگار از مرحوم یداللهی که نشان از نبوغ او دارد، ادامه داد: در سریال «تبریز در مه» در سکانسی مرتبط با امضای عهدنامه ترکمن چای، من به بابک زرین گفتم این لحظه‌ای که ترکمن چای امضا می‌شود خیلی مهم تر از لحظه‌ای است که رگ امیرکبیر را در حمام کاشان می‌زنند یا لحظه‌ای که قائم مقام فراهانی را خفه می‌کنند زیرا در ترکمن چای گوشت تن کشور ما کنده شد. دلم می‌خواست سالار عقیلی برای این لحظه قطعه‌ای بخواند که می‌توانست برای مخاطبان هم عبرتی باشد تا قدر امنیت کشورشان را بدانند. افشین یداللهی هم آنجا بود، گفت چند دقیقه صبر کنید، رفت در اتاق و در ۱۰ دقیقه شعر «خون مرا بریز به رگ‌های میهنم…» را سرود. مرحوم یداللهی نابغه بود و انگار که ترانه ها به او الهام می‌شد. سالار عقیلی این ترانه را در دستگاه خواند و بعد بابک زرین برایش آهنگ سازی کرد. امکان ندارد کسی عاشق ایران باشد و با شنیدن این آهنگ گریه نکند.

راهیان نور یکی از بزرگترین عملیات‌های فرهنگی کشور است
هم اکنون بخوانید

قطعه ای که در سکانس امضای عهدنامه ترکمانچای در سریال «تبریز در مه» پخش شد را در ادامه می‌شنوید:

وقتی وطن به خون خودش تشنه می شود
عشق است اگر نصیب رگم دشنه می شود

خون مرا بریز به رگهای میهنم
هرگز به حرمت وطنم

دم نمی زنم… دم نمی زنم…

ترانه «وطنم ای شکوه پابرجا…» را که به عنوان تیتراژ سریال «تبریز در مه» با آهنگسازی بابک زرین و صدای سالار عقیلی ساخته شد، در ادامه می شنوید:

وطنم، ای شکوهِ پابرجا
در دلِ التهابِ دوران‌ها

کشورِ روزهای دشوار
زخمیِ سربلندِ بحران‌ها

ایستادی به جنگِ رودررو
خنجر از پشت می‌زند دشمن

گویی از ما و در نهان بر ما
وطنم پشتِ حیله را بشکن

رگت امروز تشنهٔ عشق است
دلِ رنجیده خون نمی‌خواهد

دلِ تو تا ابد برای تپش
غیرِ عشق و جنون نمی‌خواهد

شرم بر من اگر حریم تو
پیش چشمانِ من شکسته شود

وای بر من اگر ببینم چشم
رو به رؤیای عشق بسته شود

از تبِ سردِ موج‌های خزر
تا خلیجی که فارس بوده و هست

می‌شود با تو دل به دریا زد
می‌شود با تو دل به دنیا بست

کارگردان «معمای شاه» همچنین درباره ترانه سرایی افشین یداللهی برای این سریال گفت: برای سریال «معمای شاه» هم افشین چندین ترانه سرود؛ برای لحظه‌های خاص سریال مثلا ترانه‌ای برای شهید نواب صفوی سرود؛ معروف ترینش «ایران فدای اشک و خنده تو» بود اما قبل از آن ترانه ی دیگری سروده بود که یک خواننده آن را خوانده بود. این ترانه یک سال دست من بود و مدام گوش می‌کردم و از دوستان مشورت می‌گرفتم. بعد از یک سال به بابک زرین گفتم این برای تیتراژ کم است. در نهایت افشین رفت تا ترانه دیگری برای تیتراژ بسراید. این بار شش ماه طول کشید؛ می‌گفت ترانه نمی‌آید و من نمی‌توانم سرسری کار کنم؛ کلی شعر نوشتم و پاره کردم. بعد از شش ماه به من زنگ زد گفت ترانه را برایت می خوانم؛ وقتی ترانه «ایران فدای اشک و خنده تو» را بدون هیج موسیقی برای من پشت تلفن خواند، واقعا لرزیدم و این شعر به نظرم از نقطه دیگری از فضای روحی افشین یدللهی تراوش کرده بود. شعر گفته شد و موسیقی آن را هم بابک زرین ساخت.

پیام وزیر فرهنگ برای «جام باشگاه‌های کتابخوانی‌»
هم اکنون بخوانید

او افزود: چندین خواننده آمدند تا این کار را بخوانند اما در نهایت تصمیم بر این شد که تیتراژ اول را هم سالار عقیلی که تیتراژ پایانی سریال را خوانده بود، بخواند. خود سالار عقیلی هم گفت این کار خودم است، به دنبال خواننده دیگری نروید.

قطعه تیتراژ آغازین سریال «معمای شاه» را در ادامه می‌شنوید:

ایران …
فدای اشک و خنده تو
دل پر و تپنده تو
فدای حسرت و امیدت
رهایی رمنده تو
رهایی رمنده تو

ایران …
اگر دل تو را شکستند
تو را به بند کینه بستند
چه عاشقان بی‌نشانی
که پای درد تو نشستند
کلام شد گلوله باران
به خون کشیده شد خیابان
ولی کلام آخر این شد
که جان من فدای ایران …
تو ماندی و زمانه نو شد
خیال عاشقانه نو شد
هزار دل شکست و اخر
هزارو یک بهانه نو شد
ایران …
به خاک خسته تو سوگند
به بغض خفته دماوند
که شوق زنده ماندن من
به شادی تو خورده پیوند
به شادی تو خورده پیوند
ایران …
اگر دل تو را شکستند
تو را به بند کینه بستند
چه عاشقانه بی‌نشانی
که پای درد تو نشستند
که پای درد تو نشستند

ورزی در پایان گفت: شعری را از شاعر و غزلسرای قدیمی ابوالحسن ورزی برای افشین یدللهی می‌خوانم، «غیر از هنر که تاج سر آفرینش است / دوران هیچ سلطنتی جاودانه نیست»؛ این هم تقدیمی به او از طرف یک دوست.

انتهای پیام

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

15 + دوازده =

دکمه بازگشت به بالا