به گزارش اعتماد نو ، شهروند نوشت: سریال تکراری نشستهای زمین در تهران به خیابان مولوی و فضایی خالی در کوچه ذکایی رسید تا «بلاتکلیفی» سخن مشترک نزدیک به ٤٠ خانوار همسایه با این گودال عمیق حالاپرشده، باشد؛ مردمی که از روز شنبه و پس از وحشت و ترس از ریزش زمین،
خانههایشان را رها کردند و در دو هتلی که شهرداری برایشان در نظر گرفته ساکن شدهاند؛ اما حرف کنونیشان این است که «هیچکجا خانه خود آدم نمیشود، از کار و زندگی افتادیم ولی بین این دیوارهای ترکخورده هم مگر میشود زندگی کرد.»
آنها هر روز، خود را به خیابان مولوی و خانههایشان میرسانند تا وسایل مورد نیاز آن روز خود را بردارند و شاید از مسئولانی که برای سرکشی میآیند، خبر تازهای بشنوند.
ساکنان کنونی هتلهای حافظ و پرشیا شنیده بودند که قرار است شهردار تهران برای بازدید از روند کار به محل نشست زمین بیاید و به همین دلیل روز سهشنبه از ساعت ٩ صبح در کوچه ذکایی جمع شدند؛ ولی خبری از هیچ مسئول بلندپایهای نبود تا درهمهمه و نگرانی جمع هر کس ازمشکلات خود سخن بگوید. «مرتضی»، دانشجویی که همزمان با درس، کار هم میکند، هر روز با ترس و استرس کتابهای دانشگاه و وسایل کارش را از خانه برمیدارد. او داستان نشست زمین در چندمتری خانه خود را اینطور تعریف میکند: «خوابیده بودم که داداشم اومد توی اتاق و گفت بدوید که خونه داره میریزه، حدود ٨ونیم صبح بود، بعد ما اومدیم بیرون دیدیم در بیرون باز نمیشه، فشار اومده بود روی چارچوب و در قفل شده بود؛ من فکر کردم دیگه مردیم. با پا و دست در را شکستیم و بیرون که اومدیم دیدم نصف کوچه نیست و همینجور پشت سرمون داره خراب میشه ما هم با لباس خواب بودیم.»
«آقا عضدالله» هم داستان کاملی از سرگذشت زمینی که روزگاری حمام عمومی و قبل از نشست، مکانی برای پارک خودروهای اطراف بوده، دارد. این مرد حدوداً ٦٠ ساله که میگوید قبل از این بارها به شهرداری و پیمانکار در اینباره هشدار داده بود، میگوید: «دو ماه پیش شهرداری، مترو و نیروی انتظامی اینجا را صاحب شدند؛ اینجا ٣٨سال دست من بود، صاحبش سپرد به دست من و خودش رفت آمریکا. آن بندهخدا ورثه داشت و ورثه هم پیگیر کار این زمین شدند ولی بهجایی نرسیدند. من گفتم حالا که با زور اینجا را گرفتید، میخواهید چه کاری انجام دهید و گفتند هواکش برای مترو میسازیم. گفتم خاک اینجا سسته و ساختمانهای اطراف هم فشار وارد میکنند که گفتند ما ٢٠ تا مهندس داریم و گوش ندادند.» آقاعضدالله پس از این سخنان، صدایش را بالا میبرد و با تشرّ مردم را به دلیل حمایت نکردن از او هنگامی که شهرداری زمینش را گرفت، سرزنش میکند: «١٠دقیقه به ساعت ٩، یکمرتبه با یک صدای شدید یک طرف دیوار ریزش کرد. من ساعت ٦ صبح یک لودر و چند کارگر را در حال کار دیدم، ساعت ٧ خوابیدم که با صدای ریزش بیدار شدم. زلزله بود و همه وحشتزده بیرون زدیم. دوباره ٥دقیقه به ٩ و ٩ دو ریزش دیگر اتفاق افتاد، در این فاصله کارگرها چطور توانستند، فرار کنند؟ ژنراتور و لودر پایین افتادند و دیگر هم آنها را خارج نکردند. چون کارگرها افغان بودند کسی پیگیری نمیکند؛ چرا به این سرعت گودال را پر کردند؟ چرا اینجا به همه گیر میدهند و حتی اجازه نمیدهند با موبایل یک عکس بگیریم؟»
همزمان با سخنان عضدالله، دیگر ساکنان هم از مشکلات آوارگی و لزوم تعیینتکلیف خود سخن میگویند. خانواده همسر «حسین» ساکن یکی از طبقات نزدیکترین ساختمان به محل حادثه است و او در این چند روز تلاش کرده که به نیابت از ساکنان، با مسئولان رایزنی کند. او پس از اینکه به حضور تعداد زیادی از مقامات بلافاصله پس از حادثه اشاره میکند، میگوید: «الان اون همه مدیر کجا رفتند، چرا دیگه کسی پیگیری نمیکنه؟ الان آقای روحانی یک تبصره و کتابی چاپ کرده و پیامک هم برای ما فرستاده، همه را هم خوندیم و خیلی چیزهای جالبی گفته، این را هم ذکر کنید که حقوق ما شهروندان زیرپا گذاشته شده و ما میخواهیم رسیدگی بشه و به هیچ ارگان یا نهادی هم نمیخواهیم توهین بشه فقط ساکنین محله میخواهند که به آنها حرمت گذاشته بشه و تکلیف خودمون را بدانیم. امروزصبح شهرداری شیرینی آورده که توهینه و هیچکس هم نخورد، پرکردن یه گودال شیرینی داره؟»
«کاری داری داداش؟»، «حاجی اینجا واینسا شر میشه برات»، «برا چی با مردم حرف میزنی؟» و..؛ اینها جملاتی است که مرتب از زبان کارمندان شهرداری، پیمانکار و مأمورهای حاضر در محل حادثه تکرار میشود و شاید همین سخنان «آقارضا»ی صاحبمغازه را وادار میکند که با صدای بلندی بگوید که: «رفتند مأمور آوردن و فکر میکنن ما از مأمور میترسیم، نه، ما از خدا میترسیم از اینا نمیترسیم. زندگیمون داره میره اما اینا عین خیالشون نیست. از دو نصفه شب ریزش شروع شده ولی به ما اطلاع ندادن الان هم هر چی میپرسیم که تکلیف ما چیه، جوابی نمیدن.»
زنی میانسال هم که با یک دست چادرش را در زیر گلو گرفته است و با دست دیگر به ساختمانهای اطراف گودال اشاره میکند، با تأیید حرفهای همسایهاش، ادامه میدهد که «الان هم اومدن هتل میگن دیگه باید برید خونههاتون، ما کجا بریم. شما باشی حاضری توی این خونه زندگی کنی؟ این شکاف رو ببین (اشاره به شکاف عمیقی که آسفالت کوچه را به دو قسمت تقسیم کرده است) داخل خونه که شکافهاش بیشتره. بهخدا اینجا دیگه نمیشه زندگی کرد، آدم میترسه بره تو خونه. خود مسئولین حاضرن زن و بچهشون اینجا زندگی کنن؟» «مرضیهخانم» کلید در ورودی ساختمان را از پسر جوانش میگیرد و پس از ورود به حیاط کوچک، خط شکاف ایجادشده در راهپله را نشان میدهد: «اون روز من فقط صدای عجیبی شنیدم و نمیدونم چطوری بچهها را بیدار کردم و فرستادم پایین، خودم هم فقط جیغ میزدم و همینجور که دنبال چادرم بودم از پنجره دیدم که زمین اطراف دهان باز کرده و همینجور دیوارهای اطراف رو میبلعه، گودال واقعا عمیق بود. ما طبقه چهار بودیم و همینجور که توی راهپله میدویدم پایین یه مرتبه جلوی چشمم دیوار ترک خورد و صداهای عجیب میاومد. نصیب هیچ مسلمونی نشه. حالا میگین دوباره برگردین توی این خونهها! خودشون حاضرن بیان اینجا؟»
«سیدخلیل حسینی»، صاحب یک پلاسکوفروشی است که دو متر از زمین انبارش کاملا از بینرفته و بخشی از وسایل این انبار به ته گودال سقوط کردند و در روزهای گذشته هم برروی آنها خاک ریخته شد تا گودال پر شود. او به لزوم پرداخت خسارت به همه ساکنان اشاره میکند و میگوید که در روزهای گذشته قولهایی دادند که ما امیدواریم عملی شوند.
علاوهبراین ساکنان این محله میگویند که در زمان نشست زمین، چندین کارگر افغان در حال کار بودند و زیر آوار جاماندهاند؛ موضوع تأییدنشدهای که پیش از این در گزارشهای میدانی چندین رسانه هم به آن اشاره شده است، اما مسئولان حاضر در محل، آن را شایعه میدانند. در میان هیاهوی ساکنان که حالا برای تعیین آینده خانه خود جمع شدهاند و صدای جوشکاری و دیگر ابزارآلات فنی، حدود ١٢ نوجوان افغان با لباسهای پیمانکار که برای شهرداری کار میکند، در گروههای سه و چهاره نفره وارد کوچه میشوند که چند نفر از آنها احتمال جاماندن هموطنان خود در زیر زمین را رد میکنند. «محمد» که سنوسال بیشتری نسبت به بقیه دارد در اینباره میگوید: «ما شیفت صبح هستیم و اگر کسی هم کار میکرده، شیفت شب بوده که ما آنها را نمیشناسیم، فکر هم نمیکنم کسی زیر خاکها کشته شده باشد؛ چون اگر این اتفاق میافتاد، ما حتما متوجه میشدیم.»
ساکنان این ساختمانها دغدغههای دیگری هم را مطرح میکنند اما خواسته و فصلمشترک همه گفتهها در «لزوم تعیینتکلیف خانهها و توجه بیشتر به وضع اسکان تا اصلاح وضعیت» خلاصه میشود؛ چراکه آنها زندگی در ساختمان و کوچهای با ترکهای عمیق را وحشتناک میدانند. ازطرفی آوارگی کنونی وضع کار و زندگی آنها را مختل کرده است.
شهردار منطقه ١٢: ساختمانها مقاومسازی میشود
شهردار منطقه ١٢ درباره دغدغههای مطرحشده توسط شهروندان و وضع اسکان آنها تا زمانی که تکلیف خانههایشان مشخص شود، توضیحاتی ارایه میدهد. «عابد ملکی» دراینباره میگوید: «شهرداری تهران تا پایان عملیات مقاومسازی ساختمانهای منطقه، افتخار پذیرایی از شهروندانی که طی این حادثه میهمان شهرداری تهران شدند را، دارد. ما افتخار پذیرایی از آنها را داریم و همکاران ما هرروزه با دو هتل محل اسکان در ارتباطند و علاوه بر استقرار رابطین ۲۴ساعته در هتلها و حضور مددکار، جهت رفع نگرانی ایشان درخصوص تحصیل فرزندانشان برای دانشآموزان هم آژانس گرفتیم و تلاش براین است که مشکلات آنها رفع شود.»
او درباره خسارت جانی احتمالی این حادثه و شایعه جانباختن چندین کارگر دراین حادثه هم میگوید: «بحمدالله خسارت جانی نداشته و بحث دفنشدن کارگران افغان هم کاملا تکذیب میشود.» پیش از این هم «هابیل درویش» مدیرعامل شرکت متروی تهران گفته بود که «در روز حادثه ٢٨ کارگر درمحدوده شفت هواکش مشغول فعالیت بودند که با توجه به جنس خاک مطالعه تغییر رفتار خاک را در دستور کار قرار داده بودیم که در روز حادثه دستگاههای متعدد تغییر رفتار خاک را نشان دادند. برهمین اساس بلافاصله درعرض یکربع، ٢٨ کارگر که مشغول به کار بودند و همچنین ٨٦نفر از اهالی را از محدوده خارج کردیم.»
اما ساکنان محلههای اطراف زمین نشستکرده، معتقدند که دیگر دراین محله خانههایشان ناامن شده و شهرداری باید تصمیمی دراین زمینه بگیرد. ملکی تلاش و اعتماد نو به نقل از برنامه کنونی را بر مقاومسازی و ایمنکردن املاک منطقه میداند: «شهرداری تهران تا زمانی که مطمئن نشود که جان مردم درخطر نیست، اجازه نمیدهد شهروندی آسیب ببیند و پس از مرمت و ایمنسازی ساختمانهای اطراف، شهروندان را به خانههایشان برمیگرداند ولی اگر این اتفاق نیفتد، حتما تدبیر دیگری صورت خواهد گرفت، فعلا تصمیم و تلاش بر ایمنسازی است.»
«اقبال شاکری»، رئیس کمیته عمران شورای اسلامی شهر تهران هم که در روز حادثه ازخیابان مولوی بازدید و درجلسهای با مدیرعامل شرکت مترو مشکلات ساکنان را بررسی کرد، درباره آینده وضع این منطقه و ساکنان میگوید: «شهرداری و مترو باید درباره ساکنین منازل اطراف این فرونشست حتما تدابیر لازم را به خرج دهند. من، هم به شهردار منطقه ١٢ و هم مدیرعامل مترو گفتم که یک شخص مشخص با معرفی کامل به محل معرفی شود که کسبه و ساکنان به او مراجعه کنند، برای برآورد خسارت و جبران مافات که قطعا باید این اتفاق صورت بگیرد.» عضو شورای شهر تهران درباره دغدغه شهروندان مبنی بر ناایمنبودن منطقه محل سکونت خود هم میگوید: «اینکه آنجا امن است یا نه، باید نظر کارشناسی صورت بگیرد و به گفته من یا دیگران نیست. حتما باید کارشناسان و مشاوران پروژه ایمنبودن منطقه را اعلام کنند و با نصب دستگاههای خاصی روی ساختمانهای اطراف، هرگونه جابجایی ساختمانها را اندازهگیری کنند و اگر جابهجایی در یک ساختمان صورت گرفته، حتما باید مقاومسازی و ایمنسازی صورت بگیرد. یعنی باید امنیت دربلندمدت هم درنظر گرفته شود. بحث مقاومسازی و ایمنی را هم باید رسما و با سند و صورتجلسه اعلام کنند و تا وقتی که این اتفاق صورت نگیرد، شهرداری کمک به این خانوارها را باید ادامه دهد.»