سکوت درباره مسائل مهم کشور تبدیل به فرهنگ محتوم شده است

“این زن حقش را می‌خواهد” به کارگردانی محسن توکلی قرار بود در جشنواره سی‌وچهارم فیلم فجر به نمایش درآید اما هیأت داوران آن را نپذیرفت. سازندگان این اثر پس از توفیق در کسب پروانه نمایش؛ اکران عمومی آن را آغاز کردند و فیلم هم با استقبال تماشاگران مواجه شد.

به گزارش اعتماد نو به نقل از اعتماد نو به نقل از ایلنا؛ در فیلم “این زن حقش را می‌خواهد” میترا حجار برای همذات‌پنداری با نقش پس از تحقیق‌های فراوان به کابوس‌های شبانه رسید تا بتواند تحلیل درستی از جایگاه حسی و فرمی نقش داشته باشد. او که برای مدتی در این نقش کاملا فرو رفته و آن را از نزدیک لمس کرده است؛ اسیدپاشی را فاجعه‌ای می‌داند که تنها آدم‌های روانی قادر به عملی کردن آن هستند.

فیلم “این زن حقش را می‌خواهد” با بازی میترا حجار، لعیا زنگنه، کامران تفتی، افسانه پاکرو، روشنک عجمیان، مینا جعفرزاده، رسول توکلی و رضا آشتیانی روایت چهار سال تلاش شبانه‌روزی زنی به نام فرزانه حجازی است که توسط یک عاشق کینه‌جو مورد ظلم واقع شده و در احقاق حق خود دچار حوادث عجیب و پیچیده‌ای می‌شود. داستان فیلمی که پیشتر “پانسیون” نام داشت براساس داستانی واقعی به نگارش درآمده است.

میترا حجار می‌گوید: در فیلم لانتوری فرد قربانی تصمیم گرفت ببخشد اما در زندگی واقعی شما وقتی مجبور باشید که ببخشید؛ این یعنی تصمیم خودتان نیست. کسی که بر صورت او اسید پاشیده شده در این لحظه‌ای معامله‌ای غیربازگشت میان باختن زندگی خودش و انتقام گرفتن دارد هرچند این انتقام زندگی را به او بازنگرداند.

بازیگر فیلم این زن حقش را می‌خواهد؛ اضافه می‌کند: یکی از قربانیان این حادثه که زینت نام دارد. او تعریف می‌کند در ماجرای اسیدپاشی او، او به عنوان قربانی حقش را می‌خواهد اما نکته حساس این است که برادر شوهر زن مرتکب این عمل شده و از قضا او؛ معلم است. یعنی این توان را دارد که سر کلاس یک نسل را برای اسیدپاشی به صورت دیگران تربیت کند. تصور چنین چیزی محال است. بعید است شما بتوانید در نقطه‌ای از دنیا بگویید یک فردی که مرتکب اسیدپاشی شده؛ هنوز جایگاه شغلی خود را دارد و می‌تواند سر کلاس حاضر شود.

بازیگر فیلم خداحافظی طولانی درباره علل افزایش این اتفاق در نسل کنونی و دلایل اصلی ارتکاب آن چنین می‌گوید: به نظرم فقط می‌توان گفت که فردی که اسید می‌پاشد؛ مشکل روانی دارد و لاغیر. هرگز هیچ انسان سالم و متعادلی دست به این کار نمی‌زند. محال است باور کنم یک آدم طبیعی مرتکب چنین جنایتی شده. این افراد حتما اختلال روانی دارند و افرادی که گرفتار اختلال روانی هستند نباید بتوانند راحت در فضاهای عمومی جامعه حضور داشته باشند. این افراد چیزی کم از خفاش شب ندارند و نباید تا آخر عمرشان به آنها اجازه داده شود که در جامعه مانند افراد عادی حضور یابند. این آدم‌ها برای همه نسل‌ها خطرناکند.

«استاندارد کتابخانه‌های عمومی ایران» منتشر می‌شود
هم اکنون بخوانید

حجار می‌افزاید: شنیدم یکی از اسیدپاش‌ها با یک کپی سند و فیش حقوقی آزاد شده است. بیشتر کسانی که قربانی این جنایت شده‌اند؛ نمی‌خواستند مجرمان را ببخشند ولی گویا ناچار به پذیرش این بخشش شده‌اند. مثلا یکی از این قربیانیان اسیدپاشی تعریف می‌کرد که در روستای زادگاه او رسم بسیار بدی حاکم است. به این معنا که وقتی یکی از افراد توسط فردی از اهالی روستا کشته می‌شود؛ تمام روستاییان قتل را به گردن می‌گیرند تا حکم بین آنها تقسیم شود. حوادثی از این دست در مناطقی مانند کرمانشاه و ایلام که آمار اسیدپاشی و قربانیان خودکشی بیشتر است؛ مشهودتر است.

بازیگر فیلم صورتی به دلایل توقیف فیلم “این زن حقش را می‌خواهد” نیز چنین اشاره می‌کند: فیلم این زن حقش را می‌خواهد خیلی قبل‌تر از لانتوری ساخته شد. وقتی این فیلم تمام شد؛ داستان مخوف اسیدپاشی‌های سریالی در اصفهان شروع شد به همین دلیل این فیلم هم توقیف کردند و گفته شد اصلا حرف اکران آن را نزنید.

او در ادامه می‌گوید: فیلم این زن حقش را می‌خواهد؛ درست یک هفته بعد از ماجرای اسیدپاشی‌ها آماده شده بود اما در جشنواره اجازه حضور به آن داده نشد. یکسال گذشت و فیلم لانتوری ساخته شد. سال بعد لانتوری به جشنواره آمد و مسئولان گفتند امسال لانتوری را داریم و چون سال قبل برای فیلم عصبانی نیستم آن اتفاق‌هایی که نباید پیش آمد؛ قرار شد مدیران با کارگردان همراهی کرده و از دلش دربیاورند. من در آن زمان به آقای توکلی گفتم یک مصاحبه درباره فیلم این زن حقش را می‌خواهد و موضوع آن انجام دهید.

حجار ادامه می‌دهد: بسیار موافق سالف ساخت فیلم‌های دیگری با همین موضوع هستم. وقتی جلوی اکران فیلم در آن زمان گرفته شد؛ خیلی ناراحت شدم که چرا فیلمی با چنین سوژه مهمی باید توقیف شود.

بازیگر فیلم این زن حقش را می‌خواهد؛ در ادامه می‌گوید: فرق ما مثلا با کشوری مثل فرانسه در همین است. آنها از موضوعات مهم ساده عبور نمی‌کنند و آنقدر راجع به آن همایش و کنفرانس برگزار می‌کنند تا بازدارندگی را در جامعه نسبت به آن موضوعات نهادینه کنند اما اینجا به ما می‌گویند راجع به آن حرف نزنید چون ممکن است پیامدهایی داشته باشد. متاسفانه سکوت کردن نسبت به مسائل مهم در کشور تبدیل به یک فرهنگ محتوم شده است.

حجار چنین ادامه می‌دهد: از بچگی به ما دایم گفته‌اند؛ بچه نگو زشته. درصورتی‌که من در آمریکا می‌دیدم که یک بچه سه ساله به پلیس آزادی اعتراض می‌کند. یعنی امکان اعتراض و نقد در اروپا یا آمریکا از همان کودکی داده می‌شود. گرچه آنها نیز ویژگی‌های نامطلوبی دارند اما باید این نوع آزادی در بیان را همه ما بیاموزیم. شاید بیشتر جرایمی که در کشور رخ می‌دهد به این دلیل است مردم نسبت به آن و اتفاقات مشابه آن آشنایی ندارند. آنها حتی حقوق خود را در این مواقع نمی‌شناسند چون همواره این مسایل مسکوت گذاشته شده است.

تجربه شکست‌خورده سینمای ایران در ساخت کوروش بزرگ
هم اکنون بخوانید

بازیگر فیلم سگ کشی ادامه می‌دهد: من در یکسری فعالیت‌های زیست محیطی مشارکت دارم. هفته پیش با چند مهندس متالوژی که بعضی از آنها دکتری متالوژی داشتند؛ درباره یک قرارداد صحبت می‌کردیم. همان ابتدا وقتی من به عنوان یک فعال محیط زیست به آنها معرفی شدم؛ یکی از همین مهندسان رو به من کرده و ذوق‌زده گفت: در شمال جایی باز شده که شیرهای دریایی مسابقه می‌دهند. خیلی تعجب کردم. یعنی یک مهندس متالوژی مملکت نمی‌داند آن شیر دریایی یا دلفین برای اینکه نشان دادن چنین حرکاتی چقدر آزار می‌بینند. آیا هیچ فعال محیط زیستی پیدا می‌شود که از چنین موضوع استقبال کند.

بازیگر خط ویژه درباره خاص بودن اتفاق اصلی فیلم می‌گوید: ماجراهای زیادی در این رابطه وجود دارد. در رابطه با معلمی اسیدپاشی را انجام داده؛ اجازه می‌خوام باتوجه به اینکه مادر خود من هم  معلم بود؛ اگر جامعه فرهنگی به دل نگیرند؛ از سیستم انتقاد کنم. اینکه معلمان ما برچه اساس انتخاب می‌شوند؟ فکر می‌کنم باید نظارت بیشتری درباره رفتار فردی و اجتماعی این گروه به واسطه مخاطبان مهمی که دارند؛ صورت بگیرد. در کشوری مانند فرانسه معلمان حقوق بسیار خوبی دارند حتی در بازنشستگی. اما گاه البته در همه جای دنیا دیده شده که برخی معلمان از مشکلات روانی رنج می‌برند. تنبیه کردن بچه‌ها و حوادثی از این قبیل چرا اتفاق می‌افتد؟ باید بدانیم که چنین رفتار مخربی ازسوی برخی معلمان می‌تواند چه اندازه برای نسل‌های بعدی خطرناک باشد. یک بچه وقتی شاهد تنبیه شدن دوست خود است یا بچه‌ای که خودش تنبیه می‌شود آمادگی آن را دارند که رفتار مشابهی با دوستان و افراد کوچکتر از خود داشته باشند.

بازیگر فیلم نارنجی پوش چنین ادامه می‌دهد: مدتی پیش فیلمی برای من فرستاده شد که در آن معلمی شاگردانش را به شدت تنبیه می‌کد. این اتفاق در یک روستای دورافتاده رخ داده است. کسانی که فیلم را برایم فرستاده بودند از من خواسته بودند آن را اطلاع‌رسانی کنم. حداقل کاری که آموزش پرورش می‌تواند انجام دهد این است که چنین فردی را از تدریس محروم کند تا بعدها مرتکب جرم‌های بزرگتری نشود.

حجار در پایان می‌گوید: اسیدپاشی موضوعی نیست که بتوان در یک یا دو فیلم درباره آن صحبت کرد. این موضوع آن اندازه جا برای کار دارد که هرچند فیلم درباره آن ساخته شود؛ کم است. باید زندگی قربانیان اسیدپاشی تصویر شود. باید نشان داده شود که یک فرد عادی چگونه می‌تواند تعادل روانی خود را از دست داده و به یک یاغی اسیدپاش تبدیل شود. این وظیفه سینماست که چنین کاری را به انجام برساند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 + هجده =

دکمه بازگشت به بالا