به گزارش ایسنا، صباح یوسفی، کارشناس مسائل خاورمیانه، در یادداشتی درباره حمله ترکیه به شمال سوریه نوشته است: این وضعیت با شروع بحران داخلی سوریه و تقسیم جامعه این کشور به دو بخش نیروهای مخالف و موافق حکومت مرکزی در ۱۵/۳/۲۰۱۱ دگرگون شد. در این دوره به وجود آمدن خلاء قدرت و ضعف حکومت مرکزی و در نتیجه بحران داخلی، زمینه ساز قدرت گیری کردها و ایجاد سیستم خودمختار دموکراتیک در قالب سه کانتون کوبانی، جزیره و عفرین در مناطق کردنشین شمال سوریه شد و این وقایع منجر به دستیابی به موفقیت چشمگیری در پیگیری مطالبات و خواستههای آنها نسبت به قبل از شروع بحران گردید.
این موفقیت وقتی زیاد مورد توجه قرار گرفت که جهان بر مبارزه کردها علیه تروریستهای داعش (با شیوه جدیدی از مبارزه و حضور ویژه زنان در جنگ کوبانی) که در اوج قدرت بودند، متمرکز شد؛ همین مسئله منجر به توجه ویژه کشورهای غربی به کردها در راه مبارزه با داعش گردید و آنها را به یکی از متحدین غرب در این راه تبدیل کرد.
قدرت گیری کردهای سوریه در نزدیکی مرز ترکیه و وجود همجواری با مناطق کردنشین این کشور در کنار پیشینه و پیوند تاریخی مردمان دو سوی مرز باعث حساسیت ترکیه نسبت به تحولات این منطقه از سوریه و موضع گیری آن بر اساس راهبردها و منافع خود شد، به طوری که به شدت با حکومت خودمختار این منطقه به مخالفت پرداخت و آن را وابسته به گروههای تروریستی نامید.
این مخالفتها منجر به مجموعه عملیاتی به نام “شاخه زیتون” توسط ترکیه گردید که در چارچوب آن، آنکارا به دنبال فروپاشی و تغییر سیستم برآمده در نتیجه خلاء قدرت در مناطق کردنشین سوریه بود و خواستار ایجاد منطقه امن خود در این منطقه شد.
با این حال شروع عملیات جدید تحت عنوان “چشمه صلح” از سوی آنکارا به بهانه برقراری صلح را میتوان نتیجه ناکارآمدی و شکست سیاسی اردوغان در داخل ترکیه از یک طرف و مشکلات و تورم اقتصادی دولت وی عنوان کرد. یکی از دلایل حمله اردوغان را میتوان تلاش برای منحرف کردن افکار عمومی و کاهش فشار داخلی بر دولت خود به ویژه پس از شکست در انتخابات شهرداریها و از دست دان شهرهای استراتژیک و همچنین متحدین و یاران قدیمی دانست.
هدف اردوغان از عملیات کنونی به نوعی همراه کردن کمالیستها و افکار عمومی و متعصب ترکی با خود در جهت کسب مشروعیت از دست رفته پس از انتخابات است. سیاستهای وی با حذف مخالفین اردوغان در ترکیه و تبدیل وی به مرد اول ترکیه در فضای بسته در جهت ایجاد امپراتوری خود در قالب نوعثمانی گرایی و به خطر انداختن سیستم دموکراسی این کشور منجر شده است.
دولت اردوغان میخواهد با ایجاد منطقه حائل در شمال سوریه، چندین میلیون پناهنده سوری که عموم آنها اعراب و مخالفان دولت بشار اسد هستند را در بخشهای کردنشین مستقر کند و با دیاسپورا (جوامع دور از وطن) کردن و آواره کردن مردمان بومی این منطقه به کوچ اجباری آنها و تغییر دموگرافی منطقه دست زند به نوعی که ترکیب جمعیتی این منطقه دگرگون و به حذف منطقهای و اکثریتی مناطق کردنشین به سان سیستمی که در کرکوک عراق توسط صدام پیاده گردید، منجر شود.
هدف بلندمدت از این کار نیز حذف منطقه ای به نام کردستان سوریه و تبدیل آن به کانون نفوذ ترکیه است و شاید در نهایت اشغال آن به مانند تجزیه اسکندرون (هاتای) و جدا کردن آن از سوریه در راستای توسعه اراضی خود باشد.
از سوی دیگر تنها ماندن کردها در سوریه، تبدیل آنها به سپر بلا، استفاده ابزاری از نیروهای کُرد در جنگ داعش و عدم حمایت آمریکا و به تعبیری فرو کردن خنجر از پشت توسط این کشور به هم پیمانان خود بر اساس سیاستهای نامشخص و آشفته ترامپ، منجر به آسیب پذیری بیشتر کردها و گشودن راهی برای امیال توسعه طلبانه اردوغان در سوریه گردیده است، لذا در شرایط کنونی یکی از راههای مهم و حیاتی برای کردها تجدید نظر در سیاستهای خود و اتخاذ سیاستی استراتژیک در پاسخگویی به شیوه عمل آمریکا و مبارزه با ترکیه در یک جنگ نابرابر است که آن هم همگرایی با دولت اسد و بازگشت به حکومت مرکزی در چارچوب گفتمانی درون ملتی است.
همانطور که اشاره شد سیاست خارجی آمریکا و دولت ترامپ مبتنی بر استفاده از کردها به عنوان یک متغیر وابسته در جنگ و استفاده ابزاری از آنها بود لذا بازگشت کردها به حکومت مرکزی در این موقعیت و ورود نیروهای ارتش سوریه به مناطق کردنشین و در دست گرفتن دوباره حاکمیت آن نه تنها یک بازی برد – برد برای حکومت مرکزی و هم پیمانان آن از یک طرف و کردها از طرف دیگر است، بلکه باعث افزایش فشار بر ترکیه تحت عنوان متجاوز و جلوگیری از نفوذ آن و تغییر دموگرافی منطقه خواهد بود.
در همین حال، در شرایط کنونی وارد شدن به جنگی نابرابر با تمام قوا با ترکیه که یکی از قدرتمندترین ارتشهای ناتو را در اختیار دارد، میتواند باعث مرگ آرمانهای حاکمیت خودمختار منطقه کردنشین سوریه و بازگشت به نقطه صفر و حتی بدتر از قبل که همان فروپاشی ساختار قومیتی و دیاسپورا کردن منطقه است، گردد.
لذا در این شرایط مذاکره با دولت مرکزی و تلاش برای حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات در قالب مذاکره سوری-سوری میتواند یکی از سیاستهای مهم و استراتژیک کردها برای عبور از این بحران باشد.
انتهای پیام