کسی کە بە عروسیها این چنین شور و شوق خاصی بخشیدە بود، کسی نبود جز “براتعلی نورایی” مشهور به “کابرات” از نوازندگان چیرە دست دُهُلزن کە در سال ۱۳۲۱ در شهر سنندج دیده به جهان گشود.
وی یکی از بهترین هنرمندان برجسته و نوازنده با سابقه و توانمند سازِ دهُل بود کە به همراه استاد “عبدالله شریعتی” به عنوان زوجی هنری در جشنوارههای مختلف در کشورهایی چون فرانسه، آلمان، یونان، روسیه و عراق حضور داشتند و ضمن کسب مدارج و عنوانهای برتر، هنر و آداب و رسوم و فرهنگ اصیل ایرانیها و به ویژه کُردها را بهتر و بیشتر به دنیا معرفی کردند.
آنها در جشنوارەهای ملی نیز حضوری ثمربخش داشته و موفق به کسب رتبههای ارزشمند در این حوزه شدند و نشان و افتخاری برای دیارشان محسوب میشوند.
آنقدر در موسیقی توانمند و ماهر بود کە آکادمی ملی موسیقی فرانسە، دکترای افتخاری موسیقی را بە او اهدا کرد.
به گزارش ایسنا، چندی پیش نیز به همت حوزه هنری کردستان از این هنرمند پیشکسوت کە افتخاری برای موسیقی ایران بە ویژە موسیقی محلی کُردی بود، تقدیر و تجلیل شد.
کتاب زندگی این بزرگمرد عرصە موسیقی کُردی، این هنرمند دُهُل زن نام آوازە را کە بیش از٧٠ سال از سن خود را با نوازندگی ساز دُهُل سپری کرد تا نگذارد نوای این ساز سنتی به دست فراموشی سپرده شود بلاخره در سن ٨١ سالگی به علت کهولت سن و مریضی بسته شد.
هنوز غم درگذشت این هنرمند و نوازندە ماهر از چهرە شهر هزارتپە و مهد موسیقی ایران زدودە نشدە و بە راستی بعد مرگش آواز دُهُل تنها از دور خوش است.
از مادربزرگی، دربارە عروسیهای آن زمان با حضور “کابرات” میپرسم و او در جوابم آهی میکشد و میگوید، آه کە چە عروسیهایی بود عروسیهای آن زمان، زمانی کە در روستا خبر آمدن “کابرات” را میدادند همە کارهایمان را زودتر از موعد انجام میدادیم تا فردای آن روز بتوانیم خود را بە عروسی برسانیم و از صدای دُهُلش لذت ببریم.
او از روز عروسی برایم میگوید: “براتعلی” صبح زود در کوچه پس کوچههای روستا راه میافتاد و بر دُهُل میزد و مردم را از خواب بیدار و به شرکت در عروسی فرامی خواند.
او میگوید در عروسیهای آن زمان دختران و پسران جوان و عاشقان و دلدادگان برای رقص (هەڵپەڕکێ) دور هم حلقه میبستند و میرقصیدند و “کابرات” با دُهُلش در میان حلقە رقص (هەڵپەڕکێ) آن ها چنان با شور و اشتیاقی دُهُل میزد کە صدای دُهُلش همە را مست و از خود بی خود می کرد.
این خانم ۷۰ ساله، چنان با شوق از او سخن میگوید کە سراسر وجودم را لبریز از شوق کرده و ادامە میدهد: چنان روحش با سازش عجین شدە بود کە دیوانەوار میان مردم میچرخید و ساز میزد و با این کار خود همە را بە وجد میآورد.
اینها را کە میگوید آهی میکشد و می افزاید: یادش بخیر جوانی هم عالمی داشت و ماهم روزگاری داشتیم.
اما مرگ موسیقی عجیبی است کە صدای دُهُلش را برای همیشە در خود خفە کرد.
“هادی ضیاءالدینی” مجسمه ساز و هنرمند نامی کرد، با هنر دست خود سردیس این نوازندە و هنرمند نامآوازە کُرد را ساختە و هماکنون در پارک مشاهیر کُرد سنندج در معرض نمایش همگان قرار داده شدهاست.
انتهای پیام