عکس‌ها و داستان‌های زنانه + تصاویر

به گزارش ایسنا، نمایشگاه گروهی عکاسی صندوق جمعیت ملل متحد با عنوان «انسان‌های ICPD : حقوق و انتخاب برای همگان» روز جمعه ۱۰ آبان در گالری شیرین افتتاح شد و تا امروز ادامه داشت. این نمایشگاه توسط توسط صندوق جمعیت ملل متحد در ایران برگزار شد و دو روز را به بازدید عموم اختصاص داده بود.

بنا بر گفته‌های یکی از نمایندگان صندوق جمعیت ملل متحد در نمایشگاه «انسان‌های ICPD: حقوق و انتخاب برای همگان» به پایگاه خبری ایسنا، تصاویری که در این نمایشگاه به نمایش گذاشته شده‌اند، توسط عکاسان مختلف آسیا و اقیانوسیه به ثبت رسیده‌اند.

در ادامه گزارش پایگاه خبری ایسنا را از این نمایشگاه می‌خوانید:

زمانی که در بین آثار نمایشگاه «انسان‌های ICPD: حقوق و انتخاب برای همگان» گشتی می‌زنیم زنانی را با چهره‌های خندان و ملیت‌های مختلف می‌بینیم. البته اگر به چهره برخی از آنها دقت کنیم، غباری از خستگی زندگی که روی صورت برخی از آنها نمایان شده است را مشاهده کنیم.

بازدید از این نمایشگاه را باید از تصویر زنی در حال ویولن نواختن آغاز کنیم. جمعا نزدیک به ۲۰ اثر در این نمایشگاه شرکت داده شده است.

۲۵ سال پیش ۱۷۹ دولت از طریق اعتماد نو به نقل از برنامه عمل کنفرانس بین المللی جمعیت و توسعه، ۱۵ اصل را تعریف کردند که بیانگر روابط متقابل میان جمعیت، رشد اقتصادی پایدار و توسعه پایدار است و قرار شد این ۱۵ اصل را مد نظر کار خود قرار دهند. اکنون نیز در این نمایشگاه هر عکس با توجه به داستانی که دارد و ارتباطش با هر اصل به تصویر کشیده شده است. از طرفی زمانی که در حال دیدن عکس‌های زنان هستیم می‌بینیم که علاوه بر بیان اصل مرتبط، داستان زندگی هر فرد و مشکلاتی که با آن روبه‌رو بوده است نیز بیان شده است.

در عکس‌ها زنانی را می‌بینیم که پس از بیان داستان زندگی خود با لبخند به لنز دوربین نگاه کرده‌اند. اینها افراد قوی بوده‌اند که با غلبه به سرنوشت خود از پس مشکلاتشان برآمده و با امید به زندگی خود ادامه می‌دهند.

حال شاید این پرسش ایجاد شود که چرا کلیه تصاویر از زنان است؟

در پاسخ به این پرسش باید بیان کرد که یکی از اهداف اصلی صندوق جمعیت ملل متحد سلامت، بهداشت و حقوق باروری جنسی زنان و دختران است. بر همین اساس برای حمایت از زنان آسیب‌دیده و یا زنانی که در شرایط دشواری به سر می‌برند، این نمایشگاه را ترتیب داده تا شاید کورسوی امیدی برای دیگر زنان دنیا باشند.

بر اساس اصل یک این نمایشگاه، همه انسان‌ها آزاد و با منزلت و حقوق برابر به دنیا می‌آیند. این حق همگان است که از تمام حقوق و آزادی‌های مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر برخوردار باشند، بدون این که مورد هیچ‌گونه تبعیضی از لحاظ نژاد، رنگ پوست، جنسیت، زبان، مذهب، عقاید سیاسی یا سایر عقاید، ملیت یا خاستگاه اجتماعی، مالکیت، محل تولد و یا سایر وضعیت ها قرار گیرند. همه انسان‌ها حق زندگی، آزادی و امنیت فردی دارند.

***

در قدم اول عکس زنی به نام مهوش را می‌بینیم که در حال نواختن ویولن است. او که گویا با سختی‌های مادر شدن مواجه شده است، بیان کرده: «من فکر می‌کردم بچه‌دار شدن آسان است، اما از این همه سختی و شب بیداری شوکه شدم.»

او به لطف حمایت‌های همسر و همکار ویولن نوازش، دریافت که این حق اوست که در کنار مادر بودن از حرفه ویولن‌نوازی خود نیز بهره ببرد.

مهوش می‌گوید: «برای شروع دوباره نواختن ویولون کمی نگران بودم که آیا می‌توانم بعد از چندین سال دوری از نوازندگی حرفه‌ای، این کار را انجام دهم؟ اما از زمانی که دوباره آغاز کردم، احساس می‌کنم خیلی بهتر هستم. الان روحیه خیلی بهتری دارم. »

مهوش می‌گوید تصمیم او برای پیوستن به ارکستر سمفونیک تهران انرژی تازه‌ای به او بخشیده است، حتی به او کمک کرد که مادر بهتری شود.

آغاز ساخت باغ موزه دفاع مقدس استان بوشهر
هم اکنون بخوانید

«الان خوشحالم که به اهدافم و انتخاب‌هایم رسیده‌ام. همه مادرها می‌توانند این کار را انجام دهند. مادرها خیلی قوی هستند.»

***

در ادامه تصویر زنی مسن را می‌بینیم که کودکانی در اطراف او هستند و خود او نیز خنده‌ای بر لب دارد و به سمت چپ خود نگاه می‌کند.

داستان زندگی این زن به این صورت است: دا مونگ یک بیوه ۶۳ ساله است که تمام عمرش را در یک روستا در میانمار زندگی کرده است. او هر روز به دنبال ریشه‌های درخت و حلزون دوکپه‌ای برای تأمین غذای خانواده و فروش در روستا در جنگل به جستجو می‌پردازد. در فصل‌های پر باران، قارچ خوراکی و جوانه‌های بامبو نیز جمع آوری می‌کند.

او می‌گوید: «می‌توانم اینها را بفروشم و یا آنها را برای اعضای خانواده بپزم. گاهی با پیاز به عنوان چاشنی کاری و گاهی آنها را در سوپ می‌پزم. اگر روز بدی باشد، برای اینکه به اندازه کافی جمع‌آوری کنم ممکن است ناچار شوم تمام روز را به کندن ادامه دهم. اگر کافی نباشد، باید کندن را ادامه دهم.»

اما تنها فقر نیست که «مو» باید با آنها دست و پنجه نرم کند، بلکه او ناچار بوده با مصیبت‌های زیادی در زندگی کنار بیاید. شوهرش زمانی که تنها ۴۳ سال سن داشت، بر اثر سقوط از یک درخت بامبو که بر روی آن در حال بریدن چوب بود درگذشت. پنج فرزند دیگرش نیز بر اثر بیماری‌های معده و روده جان باختند در شرایطی که هیچ پزشکی برای درمان آنها وجود نداشت.

«مو» تمام تمرکز خود را به سه فرزند باقیمانده‌اش گذاشته است. دو فرزند او در تایلند زندگی و کار می‌کنند و فرزند دیگر در روستای مجاور مشغول به کار است و همچنین از چهار نوه خود نگهداری می‌کند که والدین آن‌ها دور از خانه هستند.

او می‌گوید: «آنها دور از من زندگی می‌کنند. بسیار غمگین هستم. همیشه می‌دانستم که این اتفاق خواهد افتاد، همه جوانان روستا برای کار به تایلند می‌روند. آن‌ها هر یک یا دو ماه یکبار به من تلفن می‌زنند و هر ۱۲ هفته حدود ۱۰۰ دلار برای من می‌فرستند.»

اما «مو» هنوز استطاعت کافی ندارد که بچه‌ها را به مدرسه بفرستد: «”مدرسه خیلی گران است و من به تنهایی از آن‌ها مراقبت می‌کنم. من باید تمام روز کار کنم، بنابراین خیلی سخت است. اما ای کاش آن‌ها می‌توانستند به مدرسه بروند. آرزو داشتم بتوانند به تحصیلات خود ادامه دهند.»

 نوه‌های «مو» چهار سال است که مادرشان را ندیده‌اند. «ته ته او» ۱۲ ساله می‌گوید: «اگر مادرم را ببینم خیلی خوشحال می‌شوم، اما راستش نمی‌دانم چه باید به او بگویم.»

نوه‌های «مو» قبلاً به مدرسه صومعه می‌رفتند اما مجبور شدند ترک تحصیل کنند. آنها از مدرسه رفتن راضی و خوشحال نبودند، چراکه سایر هم‌کلاسی‌های آنها پول کافی برای خرید خوراکی و ناهار داشتند، اما آنها نداشتند. به همین دلیل بچه‌های مدرسه آنها را مسخره می‌کردند و دست می‌انداختند. این موضوع آنها را بسیار اندوهگین می‌کرد.

«به تجربه من، هیچ حمایتی از سالمندان نمی‌شود. سالمندان فقیر هستند و نادیده گرفته می‌شوند. با اینکه من خیلی فقیر هستم، هنوز هم آرزوهایی دارم. من برای نوه‌هایم آرزو دارم. می‌خواهم آن‌ها بزرگ شوند و یک تاجر، یک زن تحصیل‌کرده یا یک راهب شوند.»

مو زنی اهل میانمار

***

در ادامه تصویر زنی نابینا را می‌بینیم که در پس‌زمینه‌ای صورتی به ثبت رسیده است. داستان غم‌انگیز زندگی این زن و روحیه جنگجوی او انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

درباره این زن نیز نوشته شده است: راضیه شمشاد از پاکستان که از این بیماری رنج می‌برد، یک قهرمان واقعی تغییر است. راضیه در خانواده‌ای فقیر متولد شد و از اختلال ژنتیکی بینایی نیز رنج می‌برد. او به این دلیل که دختری با نقص بینایی بود هرگز به مدرسه فرستاده نشد، هرچند که آنقدر باهوش بود که قرآن را در سنین کودکی حفظ کند.

«رئالیسم شاعرانه‌ی ژان رنوار»
هم اکنون بخوانید

در سن ۱۳ سالگی او را به عقد ازدواج مردی درآوردند که او را نمی‌شناخت. او خیلی زود اولین فرزندش را باردار شد. پس از آن، مصیبت دیگری در زندگی راضیه رخداد، زمانی که او شش ماه حامله بود، شوهرش در یک تصادف رانندگی جان خود را از دست داد.

او در حالی که ماه‌های آخر حاملگی خود را سپری می‌کرد و قادر به تامین مراقبت‌های پزشکی خود نبود، ۴ روز زایمان مشقت بار را تحمل کرد. او با دردی غیرقابل‌تصور، تنها یک قابله آموزش ندیده را در کنار خود داشت. پس از آنکه آن قابله باقیمانده جنین را از رحم راضیه بیرون آورد، راضیه با آسیب جدی جسمانی و فیستول زایمان زنده ماند.

او می‌گوید: «من با پدر شوهر سالمند خود تنها زندگی می‌کنم. مردم یا از من دوری می‌کنند یا فقط مرا مسخره می‌کنند. هیچ وقت احساس پاکی ندارم.»

راضیه

او که مصمم بود زندگی خود را بهتر کند، به یک بیمارستان بیماری‌های زنان در کراچی رفت.

به گفته دکتر سجاد احمد، «ما چند عمل جراحی بر روی راضیه انجام دادیم تا بتواند به یک زندگی عادی برگردد، اما عزم و اراده او استثنایی بود. او مقاوم و قوی بود و توانست با موفقیت از این فرآیند دشوار عبور کند.»

مدت کوتاهی پس از این عمل، راضیه با همسر فعلی‌اش ملاقات کرد و آنها یک دختر کوچک را به فرزندی پذیرفتند، چرا که راضیه امیدی نداشت که هیچوقت دوباره فرزندی از خود به دنیا بیاورد. اما راضیه با باردار شدن دوباره خود پزشکان خود را غافلگیر کرد. حاملگی طبیعی بود و به لطف مراقبت‌های قبل از تولد، او توانست یک دختر سالم را با عمل سزارین به دنیا بیاورد.

راضیه هم‌اکنون در همان بیمارستان با عنوان داوطلب فعالیت می‌کند.

«کمک کردن به زنانی که از فیستول زایمان رنج می‌برند ماموریت من در زندگی است. هیچ زنی مستحق زندگی در بدبختی نیست، به خصوص وقتی که فیستول قابل‌درمان است. من معتقدم که تجربیات زندگی، ما را به افرادی تبدیل میکند که نیاز داریم باشیم. تجربیات من به من شهامت و انگیزه می‌دهد تا به زنانی کمک کنم که همه امیدشان را به خاطر فیستول زایمان از دست داده‌اند.»

***

در ادامه تصویر زنی را با لباس بیمارستانی صورتی می‌بینیم که در منظره‌ای سبز ایستاده و رو به دوربین لبخند زده است. درباره او چنین آمده است:

حدود ۱۰ سال پیش، «پین چانتول» به «پره وی هیر»، یک استان عمدتاً روستایی در کامبوج سفر کرد و با خانواده‌هایی دیدار کرد که مصیبت از دست دادن عزیزان خود را به دلیل مشکلات ناشی از بارداری تجربه کرده بودند. در آنجا هیچ مرکز بهداشتی وجود نداشت و مادران باردار می‌بایست جاده‌های خطرناک را طی می‌کردند تا به خدمات بهداشتی دسترسی داشته باشد.

زن ماما

در آن لحظه، پین دریافت که می‌خواهد یک ماما شود و برای نجات جان انسان‌ها تلاش کند. او به مدرسه بازگشت تا بتواند در رشته مامایی تحصیل کند. او سرانجام یکی از سه مامای یک کلینیک جدید در استان «پره وی هیر» شد. پین، که در خانواده‌ای فقیر بزرگ شده‌ بود، متوجه شد که زندگی در آنجا با آنچه که به آن عادت داشت تفاوت چندانی ندارد.

او تنها مامای کاملا دوره‌دیده در آن مرکز است و مسئولیت زیادی دارد. او می‌گوید: «من افتخار می‌کنم که یک ماما هستم. من سهم خود را در کمک به زنان زیادی دیده‌ام. این همان چیزی است که امیدوار بودم باشم، وقتی برای کار کردن در اینجا تلاش بسیار کردم. وقتی به روستا سفر می‌کنم و مردم به خاطر کارم و کمک های من به من احترام می‌گذارند، احساس رضایت می‌کنم.»

***

از دیگر تصاویر نمایشگاه

از دیگر تصاویر نمایشگاه

انتهای پیام

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

18 + 17 =

دکمه بازگشت به بالا