جلیلی، رئیسی، قالیباف و روحانی در انتخابات چه وضعیتی دارند؟

حمید رضا جلایی پور استاد دانشگاه و چهره سیاسی اصلاح طلب معتقد است که پخته ترین کار همین است که ما یک کاندیدا بیشتر نداریم و آنهم روحانی است . نامزد پوششی یعنی اینکه راه بدهید که آقای روحانی را حذف کنند که این کاملا غلط است .

اهم گفت‌وگوی حمیدرضا جلایی‌پور استاد دانشگاه و چهره سیاسی اصلاح‌طلب را در ذیل می خوانید :

* انتخابات ۹۶ را با ۹۲ مقایسه می‌کنم. مردم در ۹۲ از شبح ناامنی‌ها و تحریم‌ها که بالای سر ایران آمده بود، می‌ترسیدند. آینده تحریمها در شورای امنیت سازمان ملل و آثار تخریبی تحریم‌ها باعث وحشت مردم شده بود که زمینه مهمی برای تکوین انتخابات ۹۲ بود؛ ولی الان آن ترس و بحران نیست.

اگرچه وضعیت به مرحله رونق فراگیر اقتصادی هم نرسیده ولی شبح ناامنی به رغم اینکه ترامپ نامتعادل هم بر سر کار آمده، از بالای سر ایران کنار رفته و وضعیت اقتصادی باثبات است. به یاد دارم قبل از انتخابات ۹۲ که می‌خواستم جاروبرقی خانه را عوض کنم فروشنده موقع قیمت دادن به دنبال قیمت دلار در بازار بود؛ ولی الان می‌توانید بروید و خرید کنید.

*از کارهای مهمی که مردم در ۹۲ انجام دادند اینکه با مشارکتشان تا حدودی عقل‌گرایی واقع‌نگرانه و میانه‌روی را به کشور برگرداندند، ما الان در این کشور یک آدم عاقل داریم که دیگر ما را نگران نمی‌کند ولی اگر یک تندرو بر سر کار بود، من هم مثل شما نگران می‌شدم و مردم هم نگران می‌شدند. روحانی، فرد متعادل و عاقلی است که بر سر کار است؛ لذا مردم زیاد نگران ترامپ نشدند.

*پخته‌ترین کار همین است که ما یک کاندیدا بیشتر نداریم و آن هم روحانی است، والسلام. بقیه‌اش حرفهای غیرجدی و غیراجماعی است. اجماع فقط روی یک نفر و آن هم روحانی است.

* من فکر می‌کنم حتما ۶۰ درصد از مردم در انتخابات ۹۶ شرکت می‌کنند؛ یعنی ۳۰ میلیون نفر که چه بسا این مشارکت تا ۶۰ الی ۷۵ درصد هم برسد. آن وقت دیگر جمعیت مشارکت‌کننده بیشتر می‌شود و به بالاتر از ۳۰ میلیون می‌رسد.

* مردم نه فقط به روحانی بلکه به همه (غر) می‌زنند. مردم اتفاقا خوب می‌فهمند چه کسانی صاحب وضع موجودند، خیلی اتفاق مهمی افتاده است. یک موقعی خیلی چیزها روشن نبود ولی الان همه می‌فهمند چه کسانی در کشور هستند و قدرت دارند و چه کسانی می‌توانند پاسخگو باشند یا نباشند.

* اگر بخواهیم در این مورد (رای طبقات پایین) دقیق صحبت کنیم، مطالعات میدانی می‌خواهیم. اما طور دیگر می‌توان وارد بحث شد؛ اینکه اقلا ۳۰ میلیون در انتخابات شرکت می‌کنند. نکته دیگر اینکه این دو جریان اصلی کشور یک مقدار پایگاه رای ثابت دارند. مثلا اصولگرایان ۵ میلیون رای ثابت دارند که گاه تا ۸ میلیون هم می‌رود. اصلاح‌طلبان هم ۱۰ میلیون رای ثابت دارند ولی تا ۲۰ میلیون هم بسته به شرایط تغییر می‌کند؛ یعنی اصلا آن ۱۰ میلیون پایگاه رای اصلاح‌طلب لازم نیست حتی آقای روحانی تبلیغ کند؛ چون آنها پای صندوق‌ها می‌آیند و رای می دهند؛ یعنی می‌دانند چکار کنند که بشود ۱۵ میلیون؛ لذا بحث سر ۱۵ میلیون رای خاکستری است. باید در این مورد بحث کرد که چه خبر است؟ به نظرم بدنه رای‌دهندگان را تحلیل کنیم که چه وضعی دارند بهتر از بررسی طبقاتی آن‌هاست.

* اکنون اصولگرایان حسابی روی اقتصاد تمرکز کرده‌اند که البته از یک نظر خوب است. حرفهای انتزاعی قبلی مثل فرهنگ را پیش نمی‌کشند و روی معیشت تمرکز کرده‌اند ولی دارند تخریب می‌کنند؛ یعنی دارند کار می‌کنند. می‌دانید که در بین این ۱۵ میلیون، جمعیت ناراضی و ناکام هم داریم که برای پذیرش شایعه و توهم خیلی آماده‌اند. از طرفی رسانه‌های رسمی هم مرتبا اعلام می‌کنند که هیچ اتفاقی نیفتاده است، یکی هم می‌گوید دویست و پنجاه هزار تومان یارانه می‌دهم، یکی می‌گوید سه برابر می‌کنم. (در صورتی که این شعارها که به انفجار انتظارات منجر می‌شود خلاف امنیت ملی است؛ ولی چون علیه روحانی است اینطور حرف زدن اشکال ندارد.)

*عوامل دیگری هم باعث می‌شود که خوش‌بین باشیم، شبکه‌های اجتماعی هستند که نقش موثری دارند. هرچند که مخالفین آقای روحانی هم در این شبکه‌ها سوارند ولی فکر می‌کنم شبکه های اجتماعی باعث می‌شود مردم بهتر همدیگر را پیدا کنند.

آثار اقتصادی و مسایل حقوقی FATF باید توامان مورد بررسی قرار گیرد
هم اکنون بخوانید

* اصلاح‌طلبان معتقدند آقای روحانی در این ۴ سال خوب عمل کرد. مگر اصلاح طلبان چه می‌خواهند؟ اصلاح‌طلبان دوست دارند کسی بیاید که کشور را در مسیر توسعه همه‌جانبه و پایدار قرار دهد. روحانی شخصیت توسعه‌گرایی است و اتفاقا به توسعه همه‌جانبه هم فکر می کند؛ یعنی تخریب محیط زیست را می‌فهمد و این به حالا مربوط نیست بلکه سال ۸۲ کتابی در این باره نوشته است. لذا ما کاری نداریم که آقای روحانی بگوید اصلاح‌طلب  نیستم، نباشد یا باشد، کار اصلاح‌طلبی می‌کند. اصلاح‌طلبان از چه کسی بهتر از روحانی حمایت کنند؟ یعنی وجه ایجابی روحانی مهم است. برای همین است که این اتفاق افتاده. یعنی طیف وسیعی از اصلاح طلبان که در میانشان تک نوازان هم هستند و نیروهای مختلف روی این تک نوازان  سرمایه گذاری زیادی کردند که یکی را علیه روحانی عَلَم  کنند اما نشد و الان اصلاح‌طلبان یکپارچه پشت روحانی‌اند.

*با نامزد پوششی شدید مخالفم. فکر می‌کنم اگر الان آقای هاشمی بود همین حرف اجماع اصلاح‌طلبان را می‌زد. نامزد پوششی یعنی اینکه راه بدهید آقای روحانی را حذف کنند که اصلا غلط است.

*نیروهای مخالف اصلاحات، میانه‌روی، روحانی و خاتمی با اصلاح‌طلبانی مخالفند که به صورت قانونی با حکومت کار می‌کردند. اینها با امثال بهزاد نبوی که اتفاقا در برابر حکومت غیر مبارزه جوست مخالفند. او بعد از شش سال زندان و بعد  از آزادی یکی از پشتوانه‌های دفاع از روحانی است. تاجزاده، میردامادی، رمضان‌زاده و صفایی فراهانی همینطور. این تندروها به اصلاح طلب‌های مثبت گیر می‌دادند، آنها با اصلاح‌طلبان فابریک کار دارند، با اصلاح‌طلبانی که با همکاری با حکومت می‌خواهند کاری برای کشور بکنند. لذا مشکلشان با روحانی، خاتمی و هاشمی و محصورین و امثالهم است.

* تا اطلاع ثانونی در این کشور، آرایش سیاسی جبهه‌ای است؛ در ۳۷ سال گذشته، تلویزیون همیشه اینطوری تبلیغ می‌کند که انگار عضویت در حزب، عضویت در یک قمارخانه است؛ یعنی منفی است!

*الان دو جناح اصلی داریم؛ جناح میانه‌رو و جناح تندرو. ذیل میانه‌روها اصلاح‌طلب، اصولگرا و اعتدالگرایان هستند. جناح تندرو هم دو بخش هستند که یک بخش مثل جبهه پایداری‌اند ولی بخش دیگر پنهان است. اتفاق مهمی که ۸۴ به بعد در ایران افتاد اینکه جبهه میانه قوی شده که اصلا این نقطه تعادل‌بخش ایران است.

*کلا جناح اصولگرا یک مشکل اساسی دارد. اصولگرایان نیروهای ارزشی هستند و سر ارزشها معامله نمی‌کنند. حتی زور مدرنیته هم به ارزشهای آنها نمی‌رسد لذا خیلی نیروهای ارزشگرایی باید باشند. حالا به نظرم اصلا مشکل‌شان این است که ارزشگرا نیستند؛ یعنی اینها قدرت را چسبیده‌اند.

۸ سال احمدی‌نژاد اینها سکوت کردند و یک کلمه حرف نزدند لذا پایگاهشان  در بین مردم ضربه خورد. حالا این عقلایشان هستند که دارند بازسازی می‌کنند؛ درواقع مشکل آنها این است که شاخک‌هایشان فقط با قدرت کار می‌کند و به پایین جامعه نگاه نمی‌کنند. درصورتی که می‌دانید یک نیروی حزبی باید اینطور فکر کند که هشت سال دولت احمدی‌نژاد را با آن تخریب اقتصادی تحمل کردیم، آیا عملکرد اقتصادی روحانی از احمدی‌نژاد بدتر است؟ اگر بدتر نیست، یک حزبی سیاسی این را اعلام می‌کند؛ مثل ما که اعلام می‌کنیم. متاسفانه اصولگرایان غیر از عقلایی مثل ناطق و مطهری نیروی «قدرتند». اتفاقا کف رای اصولگرایان زمان آقای ناطق ۷ میلیون بود اما نتوانستند خوب کار کنند و آن را حفظ کنند و الان ۵ میلیون است.

*تیم احمدی‌نژاد دچار یک توهم است. در ۸۴ یک اتفاقی افتاد که ایشان رئیس جمهور شد که ناشی از اشتباه اصلاح‌طلبان بود. دولت پنهان پشت آقای احمدی‌نژاد قرار گرفت تا انتقامی از دولت اصلاحات بگیرد اما احمدی‌نژاد فکر کرد که این خودش است که قدرت دارد درصورتی که احمدی‌نژاد را ما می‌شناسیم. اگر آقای ناطق رئیس جمهور بشود یا مثلا همین آقای علی لاریجانی، تمام تیم احمدی‌نژاد روی هم شاید توان اداره یک استان کوچک را داشته باشند. ولی اینها چهار پنج نفر احمدی‌نژادی توهم مدیریت جهانی داشتند که در واقع قدرت تخریب ایران بود.

* احمدی نژاد و اطرافیانش هم هنوز توهم دارند یعنی فکر می کنند ۱۰ میلیون رای مال آنهاست. اما می‌دانید که این ۱۰ میلیون بخشی از آثار توسعه نامتوازن ماست. اگر ۲۰ تا ۳۰ سال یک توسعه متوازن را طی کنیم شاید این ۱۰ میلیون به ۵ میلیون برسد؛ درواقع کار سختی برای حل این معضل در پیش داریم.

مراجع ذی‌صلاح مراقب ویروس تفکر افراطی در انتخابات باشند
هم اکنون بخوانید

*جلیلی شکل مذهبی‌تر احمدی‌نژادی هاست. یعنی احمدی نژادی ها توهم داشتند و ادب و اخلاق را رعایت نمی‌کردند. متاسفانه جلیلی هم در همان مدل کار می‌کند اما اسلامی‌تر و اخلاقی‌تر است.

*(آقای قالیباف در مصاحبه با رسانه خودش گفته که می‌توان یارانه را سه برابر کرد.) اینها حرفهایی است که واقعا خطرناک است. قالیباف دو، سه بار شکست خورده. عین آقای رضایی است . یعنی هر آدم دیگری جای ایشان بود، کارهای دیگری می‌کرد. شنیده بودم که می‌خواهد کار دیگری بکند که عقلایی بود. اینکه عضو شورای تهران شود. شاید بتواند این کارها را بکند ولی با دو بار باخت نباید باز هم وارد میدان انتخابات شود، شاید بخواهد به عنوان معاون اول رئیسی بیاید!! فعلا فکر می کنم اصولگرایان دوست دارند با چند کاندیدا وارد شوند و آرای آقای روحانی را اگر بتوانند بشکنند. تا روحانی ۴ سال آینده مثل یک کبوتر  خیس گوشه‌ای بایستد و کارش را بکند و برود. نه اینکه دو میلیون از ۹۲ بیشتر رای بیاورد و مثل بلبل در سیاست ایران چه چه بزند.

*اطلاعات دقیقی ندارم ولی به نظر می‌رسد پایداری‌ها از رئیسی با معاون اولی قالیباف حمایت می‌کنند. می‌گویند هم فال است و هم تماشا. ایشان را مطرح کنیم که مطرح شود که اگر بیاید هم خیلی خوب است و مقدمه‌ای است برای آینده ولی حواسشان جمع است که اگر رئیسی بیاید و شکست بخورد، مشکل می‌شود.

۴، ۵ کاندید می‌آیند، حرف می‌زنند، انتقاد می‌کنند، آقای روحانی را به چالش می‌کشند ولی روحانی رای خوبی می‌آورد. خیلی برایشان مهم است که رای زیاد دوباره کابوس دوم نشود.

*حامیان روحانی می‌گویند اگر روحانی میانه‌رو نیاید می‌تواند وضع گذشته برگردد. یعنی برجام می‌تواند ضربه بخورد و ایران هم ونزوئلا شود. کافیست همین آقای جلیلی بیاید تا ایران در عرض ۴ سال ونزوئلا شود. یعنی الان تورم ۴۶ درصدی که به ۱۰ درصد رسیده درحالی که در ونزوئلا ۴۰۰ درصد است؛ یعنی دوباره وضعیت معیشتی کشور بهم می‌ریزد. اتفاقا اصلاح طلبان خوب می توانند سلبی تبلیغ کنند که روحانی نباشد، چه می‌شود؟ یعنی درست است که ما الان رونق اقتصادی نداریم. ولی روحانی نبود، چه بود؟

یکی هم به صورت ایجابی که همین است و آقای روحانی ۴ سالی است که اوضاع را نرمال کرده به نظر می‌رسد شرایط ایران برای یک توسعه چندجانبه و پایدار فراهم می‌شود. یعنی شاید به طرف یک وفاق ملی برویم که چرخهای توسعه را راه بیندازیم که هنوز راه نیفتاده. یعنی در بخش اقتصادی فعلا در نفت تغییراتی را داریم که می‌دانید اشتغالزا نیست. اما خوب است که راه افتاده ولی کار زیادی در پیش داریم. بعد از همه این ماجراها باید به فساد سیستماتیک بپردازیم که کار ساده ای نیست و تا خرخره در آن فرو رفته‌ایم.

*نامه آقای مشایی به آقای خاتمی برای فراموش نشدن بود. یعنی دارند خودشان را مطرح می‌کنند. چیزی دیگر نمانده. می‌بینند که یک دوره دیگر انتخابات می‌آید و آنها هم در تاریخ فراموش می شوند.

*(فکر می‌کنید ۳۰ اردیبهشت که فردای انتخابات است کارویژه ائتلاف اصلاح طلبان و آقای روحانی به اتمام می‌رسد؟) نه، ادامه پیدا می‌کند؛ چون کشور به قول آقای نیلی با ابرچالشها روبروست. گردوغبار را ساده نگیرید. همه فکر می‌کنند دموکراسی در ایران فقط از ناحیه جبهه پایداری در خطر است. درحالی که این غبارها هم می‌تواند پدر مردم و امنیت و دموکراسی را درآورد و اصلا ایران را ناامن کند. لذا الان با مسئله بحران محیط زیست روبه رویم. با مسئله‌ای روبه رو هستیم که دولت درنهایت بتواند سالانه ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار شغل ایجاد کند درحالی که سالانه یک میلیون و ۲۰۰ تا ۳۰۰هزار نیروی جویای کار به بازار اضافه می شود. لذا این چالشها آنقدر جدی است که نباید تصور کنیم در سوئیس زندگی می‌کنیم که یاد چیزهای دیگری بیفتیم. به نظرم این ائتلاف ادامه پیدا می‌کند و من خوشبین هم هستم. یعنی ما باید به طرف برجام ملی برویم.

 

منبع:ایران آنلاین

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

15 − 4 =

دکمه بازگشت به بالا