به گزارش اعتماد نو، سایت رویداد۲۴ نوشت: با وجود به ثبت رسیدن پایینترین نرخ مشارکت در انتخابات در تاریخ جمهوری اسلامی، رسانههای نزدیک به دولت آن را دستاوردی برای نظام و نشاندهنده شکست «کمپین تحریم» خواندهاند. در این گزارش به این سوال پاسخ میدهیم که آیا اصلاً کمپینی برای تحریم انتخابات شکل گرفته بود؟ چرا برخی رسانهها تلاش میکنند تاثیر اپوزیسیون خارج از کشور را بزرگ جلوه دهند؟
روز جمعه، ۱۱ بهمن ۱۴۰۲، یک رکورد ۴۵ساله شکسته شد و پایینترین نرخ مشارکت مردم در انتخاباتهای تاریخ جمهوری اسلامی رقم خورد. براساس آمارهای به ثبت رسیده، بیش از ۲۵ میلیون نفر از واجدان شرایط در دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری شرکت کردند؛ که آمار مشارکت ۴۰.۸ درصدی را برای این دوره از انتخابات رقم زدهاند. پیش از این، رکورد پایینترین نرخ مشارکت در دست انتخابات مجلس یازدهم بود.
با این وجود، رسانههای حاکمیتی از صبح روز شنبه با همین آمار دستاوردسازی کردهاند. خبرگزاری فارس نزدیک به نهادهای نظامی، نرخ مشارکت در انتخابات ایران را با آمریکا و فرانسه مقایسه کرده و جشن «شکست کمپین تحریم» را گرفته است. در حالی که آمارهای منتشرشده حاکی از پایینتربودن نرخ مشارکت در انتخابات ۱۴۰۲ نسبت به ۹۸ است، فارس نوشته «رسانههای ضدانقلاب تلاش داشتند مشارکت زیر ۲۰ درصد را رقم بزنند و در این مسیر طیف گستردهای از دولتهای خارجی و گروهکهای تروریستی را همراه کردند نتوانستند میزان مشارکت را از دور قبل کمتر کنند.» خبرگزاری تسنیم دیگر خبرگزاری نزدیک به نهادهای نظامی نوشته «در حالی که یک کمپین بسیار گسترده ضدایرانی برای تحریم همهجانبه انتخابات ۱۴۰۲ شکل گرفته بود و علیرغم آنکه برخی گروهها و اشخاص رادیکال در داخل نیز تلویحاً با آن همراهی کردند، اما آمارها از مشارکت حدود ۲۵ میلیونی در این انتخابات حکایت از شکست قطعی این کمپین دارد.» اینکه آیا تکرار آمار مشارکت در انتخابات ۱۳۹۸ میتواند یک دستاورد به شمار برود یا خود به معنای شکست دوباره است، سوالی است که باید به آن پاسخ داد.
آیا عدم مشارکت بالای مردم در انتخابات نتیجه کمپین تحریم بوده است؟
محمد رهبری، جامعهشناس سیاسی و کارشناس مطالعات شبکههای اجتماعی به سایت رویداد۲۴ میگوید کمپین تحریم انتخابات – اگر هم بوده- در انتخابات اخیر به قشر خاکستری تسری پیدا نکرده است. او میگوید برای اثبات کافیست به صفحات توئیتری که از خارج از کشور کمپین تحریم راهاندازی کردند نگاه کنید. محتواهای تولیدشده با هدف تحریم انتخابات در این دوره مضحک است. اگر به این میگویند کمپین تحریم که واقعاً اسفناک است. در داخل هم که کمتر کسی از تحریم انتخابات سخن گفته است.
رهبری میگوید: کل کاری که کمپین تحریم کرده در سه چهار روز آخر با ترندکردن یک هشتگی بوده که سازوکار ترندسازی آن هم مشخص است. از سوی دیگر این هشتگ هم این بار در قشر محدودی چرخیده که مخاطبانش اصلاً رای نمیدادند و نیازی به این کمپینها نداشتند و قشر خاکستری اصلاً به این پیام توجهی نکرده است. او شاهد این مدعا را عدماشاعه هشتگ به شبکههای اجتماعی دیگر مانند اینستاگرام خوانده است. بنظر او عدم مشارکت انتخاباتی مردم، متأثر از کمپینهای تحریم انتخابات در خارج از کشور نبوده است؛ همانطور که نظرسنجیها از ماهها پیش نشان میدادند، بخش قابل توجهی از مردم از قبل، و از پیش از هرگونه کمپین تحریم، تصمیم به عدم مشارکت گرفته بودند.
مردمک آنلاین، رسانهای که به طور تخصصی شبکههای اجتماعی رصد و تحلیل میکند، چهار روز قبل از انتخابات پربازدیدترین توییتهای دو ماه اخیر در فضای توییتر فارسی را جمع آوری و تحلیل کرده است. این گزارش نشان میدهد موضوع تحریم انتخابات دو ماه پیش از روز موعود هیچ جایگاهی در بین دغدغههای مردم نداشته و عملا کمپین هدفداری برای تحریم شکل نگرفته است. در میان محتواهای پربازدید در شبکه اجتماعی ایکس یا همان توییتر سابق، تنها ۲۹ درصد سهم توییتهایی با محتوای سیاسی بوده و مابقی به ترتیب مجموعه از محتواهای شخصی، اجتماعی، طنز، مد، موسیقی، روابط عاطفی و سایر موضوعات را شامل شده است.
جالب اینجاست که همین سهم توییتهای سیاسی هم به طور عمده توسط افراد غیرسیاسی منتشر شده که توانایی کمپینسازی ندارند. گزارش مردمک آنلاین نشان میدهد ۵۵ درصد توییتهای پربازدید توسط افراد غیرسیاسی منتشر شده است. ابوالفضل حاجیزادگان پژوهشگر اجتماعی در گفتگو با رویداد ۲۴ میگوید پاسخ کوتاه این است که کاهش نرخ مشارکت، تحت تاثیر کمپین تحریم نبوده و یک اتفاق تدریجی بوده که مردم را به این نتیجه رسانده که در انتخابات شرکت نکنند.
او میگوید: مشکلی که وجود دارد این است که جریانهای محافظهکار و اصولگرا، نه فقط در این انتخابات بلکه در تمام بزنگاههای سیاسی پیشین هم اصرار داشتهاند که رفتارهای بخش معترض جامعه را به نوعی تحت تاثیر جریان اپوزیسیون خارج از کشور تحلیل کنند. این خودش یک خطای تحلیلی بزرگ است و باعث میشود نه فقط در انتخابات، بلکه در اعتراضاتهای سراسری هم این خطای تحلیلی را مرتکب شوند. البته یک تحلیلی هم وجود دارد که میگوید این جریان تجاهل میکند و تعمدا واقعیت را نمیبیند. این پژوهشگر اجتماعی تاکید کرده اینکه شرکتنکردن در انتخابات یا اعتراضات را ناشی از کمپینهای براندازانه تلقی کنیم، دام تحلیلی است.
چرا نپذیرفتن شکست خطرناک است؟
مشارکت در انتخابات برای دموکراسی الزامی است و از همین زاویه، مشارکت بالا هم ضرورتی غیرقابلتغییر برای نظامهای دموکراتیک است. مشروعیت نظامهای دموکراتیک به طور عام و نتیجه انتخاباتها به طور خاص با عدم مشارکت مردم در فرآیند رای گیری، کاهش مییابد. کاهش نرخ مشارکت میتواند به معنای نارضایتی مردم از حکومت بوده و نگرانی در مورد کارکرد دموکراسی را تشدید و عملکرد دموکراسیهای مشارکتی را غیرعادلانه کند؛ با کاهش مشارکت، صدای برخی شنیده میشود و صدای برخی دیگر خاموش.
سیاستمداران باید بدانند دغدغههای رایدهندگان به همان میزان حائز اهمیت است که دغدغه تحریمکنندگان انتخابات. نرخ مشارکت پایینتر از ۵۰ درصد به این معناست که دغدغه اکثریت مردم در نتیجه انتخابات بروزی نداشته و اگر نرخ مشارکت بالا میرفت، نتیجه انتخابات و در نتیجه آن سیاستهای کشور متفاوت میشد؛ بنابراین در صورت پایین آمدن نرخ مشارکت، سه جنبه اساسی مشکل باید مورد توجه قرار بگیرد:
۱) آیا رایدهندگان مطالبات متفاوتی نسبت به غیررایدهندگان دارند؟
۲) آیا نرخ پایین مشارکت به نفع یا ضرر برخی احزاب و جریانهاست؟
۳) اگر میزان مشارکت افزایش یا کاهش یابد، چه اتفاقی میافتد؟
اگر به این سه جنبه از مساله توجه نشود، گروهی که رای نمیدهند و بنابراین هیچ نمایندهای در سپهر سیاست رسمی کشور ندارند به دنبال جایگزینهایی برای نمایندگی ایدههایشان خواهند بود.
حاجیزادگان معتقد است بخش قابل توجهی از رفتار مردم در نتیجه وضعیت اقتصادی و معشیتیشان تصمیم به عدم مشارکت گرفتهاند. اگر هم در مقاطعی نشان دادهاند که ظاهرا با جریانهای خارج از کشور همراهی دارند، دلیلش این بوده که در برخی مقاطع این تصور به وجود آمده که این جریانها، حرف این بخش از مردم را نمایندگی کردهاند. (اینکه آنها واقعا دغدغه مردم را نمایندگی میکنند یا نمیکنند، مسال ثانویه است.)
او میگوید: برآیند یافتههای ما در تحلیل توییتر و پیش از آن در اینستاگرام، نشان میدهد که مردم یک بیاعتنایی عامدانه نسبت به رخدادهایی که در زمین رسمی سیاست رخ میدهد، در پیش گرفتهاند. معنی این بی اعتنایی این نیست که مردم دچار سیاست زدایی شده اند، بلکه این رفتار عامدانه و دهن کجی به اتفاقات رسمی سیاسی است. او میگوید: تقریبا همه گروههای مرجعیت سیاسی خود را از دست دادهاند و گروههایی دست بالا را پیدا کردند که الزاما گرایش خاصی ندارند.