«پیر پرنیان اندیش» از رشت تا «چاووش»؛ از «تهران» تا «کلن»+سخنان و شعرخوانی‌ها

سایه زمانی حیات را بدرود گفت که تمام هم‌نسلان و همکاران او چهره در نقاب خاک کشیده بودند و بر همین اساس می‌توان گفت او سال‌های آخر عمر خود را در انزوا گذراند.


به گزارش خبرنگار ایلنا، هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه یکی از شاعران عرصه کلاسیک و معاصر، بامداد روز چهارشنبه نوزدهم مردادماه در شهر کلن آلمان چهره در نقاب خاک کشید.

او حدود چند هفته قبل از فوت به دلیل عارضه کلیه در بیمارستان بستری شده بود تا اینکه چند روز بعد، در سن نود و پنج سالگی چهره درگذشت.

«سایه»؛ آخرین بازمانده غول‌های ادبیات و هنر

«ه.الف.سایه» یکی از آخرین بازماندگان نسل ادیبان و هنرمندانی بود که نقش موثری در پیش‌برد فرهنگ و هنر کشور داشت و مرگ او از این جهت تاثربرانگیز است. می‌توان گفت سایه زمانی حیات را بدرود گفت که تمام هم‌نسلان و همکاران او چهره در نقاب خاک کشیده بودند و بر همین اساس می‌توان گفت او سال‌های آخر عمر خود را در انزوا گذراند. محمدرضا شجریان یکی از آخرین دوستان و همراهان ابتهاج بود که دو سال پیش پس از یک دوره طولانی بیماری دار فانی را وداع گفت و این اتفاق تاسف سایه را برانگیخت.

 

 

صحبت‌های هوشنگ ابتهاج درباره رفیق دیرینه‌اش محمدرضا شجریان پس از فوت او

تولد و زیست یک شاعر در یک نگاه و چند جمله

اینکه یک شاعر و هنرمند بیش از پنجاه دهه همچنان بسراید و در دل مردم و هنرمندان یک سرزمین جایگاهی ویژه داشته باشد، اتفاقی نیست که هر فردی از عهده انجامش برآید. رسیدن به جایگاهی در سطح شاعر و ادبیات‌پژوهی چون هوشنگ ابتهاج کار راحتی نیست؛ آنهم در سرزمینی که در کمتر از شصت سال وقایع و اتفاقات سیاسی و اجتماعی عدیده‌ای را از سر گذرانده است. 

«ه. الف. سایه» با نام کامل امیر هوشنگ ابتهاج، ششم اسفندماه ۱۳۰۶ در رشت و در خانواده‌ای چهار نفره متولد شد. پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان‌پور سینای این شهر بود. امیرهوشنگ ابتهاج در سن دوازده سالگی با موسیقی و سرودن شعر آشنا شد، سپس به مدرسه رفت و برای تحصیل در مقطع متوسطه به تهران مهاجرت کرد.

هوشنگ ابتهاج در ابتدای شاعری مسیری را رفت که شهریار رفته بود و در شعر سرودن از او تبعیت می‌کرد. او در ادامه مسیر ادبی و هنری خود با نیما یوشیج مواجه شد و اشعار او توجهش را جلب کرد و اینگونه بود که  به سرودن شعر نو در قالب‌های مختلف پرداخت. هوشنگ ابتهاج را حال گرچه غزل سرا و کلاسیک‌سرا می‌دانند اما او در تمام طول حیات هنری خود همواره به شعر نو هم توجه داشت؛ هرچند کم و معدود و در مناسبت‌های خاص. 

از مدیرکلی شرکت سیمان تا سرپرستی برنامه «گلها»

سایه این غزلسرای تاثیرگذار معاصر در ادامه زندگی خود شغلی چون مدیرکلی شرکت دولتی سیمان تهران را تجربه کرد و در ادامه این روند بود که مشاغل مرتبط با فرهنگ و ادبیات را برگزید؛ تا آنجا که پای در مسیری گذاشت که او را با موسیقی همراه کرد.

او در اوائل دهه پنجاه به مدت شش سال (از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶) سرپرستی برنامه پرطرفدار «گلها» را به عهده داشت و همین مسئولیت باعث آشنایی و رفاقت او با اهالی موسیقی شد و کار تا به آنجا پیش رفت که آهنگسازان و خوانندگان شعرها و ترانه‌های او را می‌خواندند. در همین راستا بود که هوشنگ ابتهاج که تا به آن مقطع از زندگی‌اش فقط شعر سروده بود با موسیقی هم آشنا شد و به مرور با آن خو گرفت.

13 (1)

عکسی قدیمی از سایه، محمدرضا لطفی و شجریان

سایه و ماجرای عاشقی‌اش با «گالیا»/ ازدواج با آلما

امیرهوشنگ ابتهاج در ادامه زندگی در تهران، به سن سی و یک سالگی (سال ۱۳۳۷) با آلما مایکیال ازدواج کرد که حاصل این وصلت چهار فرزندی است که یلدا، کیوان، آسیا و کاوه نام دارند. 

البته هوشنگ ابتهاج در جوانی و پیش از ازدواج با آلما، عاشق دختری به نام گالیا می‌شود که او هم در شهر رشت زندگی می‌کرده است. این عشق برای ابتهاج دستمایه اشعار عاشقانه‌ای است که در جوانی سروده است. شعر «دیر است گالیا» معروف‌ترین اثر ابتهاج است که به این عشق اشاره دارد. این شعر زمانی سروده شده که ایران در سال‌های دور پیش از دهه سی درگیر جنگ و خونریزی و مسائل سیاسی بوده است. 

اولین مواجهه شاعر با مردم در جشن هنر شیراز

در سال ۱۳۴۶ پیش از آنکه سایه سرپرستی برنامه «گلها» را به عهده بگیرد باستانی پاریزی در سفرنامه خود با عنوان «از پاریز تا پاریس» از او نام برده است. ماجرا از این قرار است که هوشنگ ابتهاج در سال چهل و شش در جشن هنر شیراز (که در آن مقطع رویداد مهمی بوده) در آرامگاه حافظ به خواندن اشعار خودش می‌پردازد و این کار با استقبال و هیجان مخاطبان و حاضران مواجه می‌شود که در نوع خود برای نگارنده سفرنامه «از پاریز تا پاریس» جالب است؛ تا آنجا که درباره آن توضیحات مکتوبی ارائه کرده و عنوان نموده: «قبل از آن هرگز باور نمی‌کردم که مردم از شنیدن یک شعر نو تا این حد هیجان‌زده شوند!» 

 

 

«آواز دشتی» با صدای محمدرضا شجریان و شعری از هوشنگ ابتهاج

 هوشنگ ابتهاج شاعر صرف نبوده و در زمینه موسیقی هم فعالیت‌هایی داشته است. بر اساس همین تفکر و عملکرد است که ابتهاج در سال ۱۳۵۵ طی همکاری با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پکیجی را تدارک دیده که به آموزش موسیقی اختصاص داشته است. در این آلبوم نوازندگان برجسته به شکل «تک‌نوازی» و «گروه‌نوازی» با هدف آموزش کودکان و نوجوانان، در گوشه‌های دستگاه‌ها و آوازهای ایرانی به هنرنمایی پرداخته‌اند که در نهایت این اثر به اهتمام کامبیز روشن‌روان منتشر شد.

شاملو ابتهاج

عکسی قدیمی و کمتر دیده شده از سایه (سمت راست) و احمد شاملو (سمت چپ)

حضور اجتماعی و سیاسی سایه در اواخر رژیم پهلوی

امیر هوشنگ ابتهاج که طی سرپرستی برنامه «گلها» و حضور شش ساله‌اش در رادیو با هنرمندان معاصر و موزیسین‌های هم‌دوره‌اش دوست شده بود، در هفدهم شهریورماه سال ۱۳۵۷ به اتفاق رفقایش محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان و حسین علیزاده از حضور در رادیو استعفا داد و دیگر به این رسانه بازنگشت. دلیل این حرکت اعتراضی سایه و رفقایش تشنج فضای سیاسی آن زمان و کشت و کشتار مردم در میدان ژاله تهران بود.

هوای تهران برای همه افراد ناسالم است
هم اکنون بخوانید

4

هوشنگ ابتهاج، محمدرضا لطفی و حسین علیزاده در سال‌های دور

تشکیل «جریان احیا» و شکل‌گیری کانون «چاووش» 

کانون «چاووش» پس از استعفای دسته‌جمعی موسیقی‌دانان سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران از جمله گروه «شیدا» شکل گرفت. هنرمندانی که کمی بعد «جریان احیا» نام گرفتند؛ تحت حمایت رضا قطبی (رئیس وقت رادیو تلویزیون) به فعالیت‌های اعتراضی و هنری مشغول بودند؛ لذا با توجه به همه اینها تمام فعالیت‌های هوشنگ ابتهاج به موارد توضیح داده شده محدود نمی‌شود؛ چون او یکی از موسسان کانون «چاووش» بوده و با همراهی محمدرضا لطفی و حسین علیزاده این تشکل فرهنگی هنری را راه‌اندازی کرده بود که بعدها هنرمندان دیگری از جمله اعضای گروه «کامکارها» به آن اضافه شدند. 

هوشنگ ابتهاج سال‌ها قبل درباره چگونگی تشکیل کانون «چاووش» گفته است: «روز بعد از ۱۷ شهریور ۵۷ (جمعه سیاه) که از رادیو استعفا کردیم، (منظور او و دیگر اعضای گروه شیدا به سرپرستی محمدرضا لطفی است) «چاووش» را درست کردیم. می‌خواستیم به موسیقی ایران که مدتی بود طرف بی‌اعتنایی قرار گرفته بود، جان تازه‌ای بدهیم. چاووش شد پرچمدار موسیقی ایران.»

 

 

قطعه «سپیده» یا «ایران ای سرای امید» با صدای شجریان، شعر سایه و آهنگسازی محمدرضا لطفی/ این اثر یکی از مهمترین آثار تولید شده توسط گروه «چاووش» است

کانون «چاووش» به طور جزیی‌تر شامل شامل گروه «شیدا» به سرپرستی و آهنگسازی محمدرضا لطفی و گروه «عارف» با سرپرستی و آهنگسازی پرویز مشکاتیان بود. عبدالنقی افشارنیا، پشنگ کامکار، زیدالله طلوعی، بیژن کامکار، هادی منتظری، مجید درخشانی، محمد جمال سماواتی، ارژنگ کامکار اعضای گروه «شیدا» بودند و حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان، جمشید عندلیبی، محمد فیروزی، ناصر فرهنگ‌فر، فرخ مظهری و اردشیر کامکار هنرمندانی بودند که با گروه «عارف» همکاری می‌کردند. 

ماجرای زندان رفتن هوشنگ ابتهاج در اوائل انقلاب

شاید برای خیلی‌ها جای سوال باشد که چرا هوشنگ ابتهاج با وجود سرایش اشعار حماسی و انقلابی و همکاری تولید آثار مناسبتی (نه به معنای سفارشی مرسوم) در سال‌های پرالتهاب قبل و بعد از انقلاب، در دهه شصت به زندان افتاده است. قضیه به توده‌ای بودن ابتهاج در مقطعی از زندگی‌اش برمی‌گردد و همین موضوع باشد در جریان دستگیری مرتبطین این حزب در اوایل دهه ۱۳۶۰ او را نیز بازداشت کنند و به زندان ببرند.

سایه در نهایت به زندان می‌افتد اما حبس او مدت زمان زیادی به طول نمی‌انجامد و به زودی آزاد می‌شود. ابتهاج، ناباورانه از زندان بیرون می‌آید و وقتی علت آزادی‌اش را جویا می‌شود او را مطلع می‌کنند که غزل سرای بزرگ تبریز، محمدحسین شهریار با وساطتی که داشته آزادی او را رقم زده است.

در ادامه ماجرا اینگونه روایت می‌شود؛ طی سفر  رهبر معظم انقلاب که در دهه شصت رئیس جمهور بودند، به تبریز، شهریار با ایشان ملاقات می‌کند و بدون اینکه خواسته‌ای برای خود داشته باشد، آزادی هوشنگ ابتهاج را از ایشان می‌خواهد. رییس جمهور هم که خود اهل ادبیات و شعر است و در جوانی با برخی شاعران معاصر رفاقت داشته، این وساطت را از شهریار (شاعر مطرح وقت) می‌پذیرد و ابتهاج آزاد می‌شود. البته رفاقت شهریار و ابتهاج با این اتفاق رقم نخورده و این دو بزرگ هنر ایران از دوران جوانی باهم رفاقت داشته‌اند.

ابتهاج در این باره گفته: «دوستی من با شهریار در حد دوستی نبود، عشق هم اگر بگیم، کمه… واقعا هم اون نسبت به من و هم من نسبت به او چنین احساسی داشتیم.»

حکایت پخش قطعه «سرای امید» و گریه «سایه»!

زمانی که این اثر از رادیو به صورت رسمی پخش می‌شود سایه در زندان است. او درباره واکنشش به پخش این ترانه اینگونه نقل کرده: «در زندان بودم و با یک هم وطن هم بند، ترانۀ «ایران‌ای سرای امید» از بلندگوی زندان پخش شد، تا که شنیدم زدم زیر گریه! همبندم گفت: چرا گریه می‌کنی؟ گفتم: شاعر این ترانه منم! گفت: پس تو که این ترانه را سرودی چرا در زندانی؟ در ادامه همین ماجرا است که شهریار غزلسرای نامدار او را از حبس می‌رهاند.

کمی درباره گروه «شیدا» و «عارف» که شاکله «چاووش» بودند

محمدرضا لطفی در سال ۱۳۵۱ با همکاری درویش رضا منظمی، حسن عمومی و ناصر فرهنگ‌فر،  گروه «شیدا» را پایه‌ریزی کردند و سپس از سال ۱۳۵۳ فعالیت رسمی خود را طی همکاری با هوشنگ ابتهاج در رادیو ایران آغاز نمود. می‌توان گفت، فعالیت رسمی گروه «شیدا» با همان اعضای قبلی پس از واقعه ۱۷ شهریور در سال ۱۳۵۷ و استغفای دسته‌جمعی هنرمندان شکل گرفت. 

 اعضای دو گروه «عارف» و «شیدا» که زیر نظر کانون «چاووش» فعالیت می‌کردند در سال‌های پیش از انقلاب فعالیت‌های زیرزمینی نیز داشتند و تا ۲۲ بهمن‌ماه سال ۱۳۵۷ با این شیوه به تولید آثار می‌پرداختند. سه سرود «شب‌نورد» یا برادر نوجوونه با صدای محمدرضا شجریان (در آلبوم چاووش ۲)، «آزادی» یا آن زمان که بنهادم با صدای شهرام ناظری، (در آلبوم چاووش۲) و «سپیده» یا «ایران‌ای سرای امید» با صدای محمدرضا شجریان، (در آلبوم چاووش ۶) آثار مطرحی بودند که به صورت زیر زمینی به مرحله تولید و نشر رسیدند.

به جز شهرام ناظری و محمدرضا شجریان، صدیق تعریف و بیژن کامکار دیگر هنرمندانی بودند که به عنوان خواننده با «چاووش» همکاری کردند. در آلبوم «چاووش ۳» که حال و هوایی انقلابی و حماسی دارد هم، اشعاری از هوشنگ ابتهاج، جواد آذر، ابوالقاسم لاهوتی، محمد فرخی یزدی، حمید حمزه و امیر برغشی خوانده شده است. این آلبوم در مایه‌های «ماهور»، «بیات اصفهان» و «چهارگاه» ساخته شده و به جز حسین علیزاده، لطفی نیز آهنگسازی سه قطعه را به عهده داشته و بیژن کامکار نیز به عنوان تک‌خوان با شهرام ناظری همکاری کرده است.

5

ابتهاج و محمدرضا لطفی در سال‌های پایانی عمر

در ادامه روند فعالیت‌های «چاووش» که ابتهاج تا به آخر با آن همراه بود، چند سال بعد با جدا شدن بسیاری از اعضا، کانون «چاووش» رو به منهل شدن گذاشت و نهایتا به دلیل وجود اختلافاتی میان اعضا، در سال ۱۳۶۳ تعطیل شد. آخرین کنسرت تعدادی از اعضای کانون در سال ۱۳۶۷ با آهنگسازی حسین علیزاده و آواز شهرام ناظری در تالار وحدت روی صحنه رفت. در نهایت آنچه امروز از گروه یا کانون «چاووش» باقی مانده شامل دوازده آلبوم رسمی (به طور رسمی ۱۰ آلبوم) است که با نام‌های «چاووش ۱» تا «چاووش ۱۲» عنوان‌بندی شده‌اند. 

رمضان در اسارت و یک خاطره
هم اکنون بخوانید

ماجرای سروده شدن شعر «ارغوان» 

هوشنگ ابتهاج در سال ۱۳۶۲ طی اتفاقاتی به زندان افتاد و در همان سال، شعر معروفش «ارغوان» را خطاب به درخت ارغوانی که در حیاط خانه‌اش روییده بود، سرود. شعر ارغوان، رنگی اجتماعی دارد و مضمون اصلی آن، حسرت آزادی و امید به فردایی بهتر است. شاعر در اندوه بی‌عدالتی‌ها و حسرت آزادی، با درخت ارغوان که نمادی از امید به آینده، بهار و رویش دوباره است، سخن می‌گوید.

 

 

دکلمه شعر «ارغوان» توسط شاعر هوشنگ ابتهاج

به‌ کارگیری زبان شعری روان، وزن متناسب با مضمون شعر و استفاده از تشبیه‌ها و استعاره‌های هنرمندانه از ویژگی‌های شعر «ارغوان» است؛ اما علاوه‌ بر هنر شاعری ابتهاج، آن‌چه که باعث محبوبیت و ماندگاری این شعر در میان مردم شد، پرداختن به دغدغه‌های اجتماعی بود.

در سال ۱۳۸۷، منزل شخصی سایه که درخت ارغوان مذکور در حیاط آن وجود داشت، به نام «خانه‌ی ارغوان»، به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسید. 

 

 

«ارغوان» شعر امیرهوشنگ ابتهاج با اجرای علیرضا قربانی در یک کنسرت

«سایه» نه به مثابه شاعر! که قوم و خویش ادیبان و موزیسین‌ها

در نهایت اینکه می‌توان گفت هوشنگ ابتهاج نه فقط به ادبیات و اهالی فرهنگ تعلق دارد؛ بلکه یکی از اعضای خانواده بزرگ موسیقی هم هست. کم نیستند غزل‌ها، تصانیف و اشعار نویی که سروده ابتهاج هستند و توسط خوانندگانی چون محمدرضا شجریان، علیرضا افتخاری، شهرام ناظری، حسین قوامی، محمد اصفهانی و دیگر هنرمندان معاصر اجرا شده‌اند. باید یادآور شد اشعار دو تصنیف قدیمی و خاطره‌انگیز «تو‌ای پری کجایی» و «سپیده» سروده سایه هستند. 

در میان تمام آثار مذکور شاید «سپیده» با مصرع ایران‌ ای سرای امید حماسی‌ترین شعر هوشنگ ابتهاج باشد که توسط  محمدرضا شجریان به خوبی و با قدرت هرچه تمام‌تر اجرا شده است. 

هوشنگ ابتهاج و آثار مکتوبی که از خود به جای گذاشته است

اصلا اغراق نیست اگر بگوییم هوشنگ ابتهاج تمام عمرش را به ادبیات و شعر اختصاص داده است. او در سال ۱۳۲۵ آن زمان که نوزده سال داشته (پیش از آشنایی با نیما و آثارش) مجموعه شعر «نخستین نغمه‌ها» را منتشر کرده که شامل آثار کلاسیک است. مجموعه «سراب» هم دومین اثر مکتوب سایه است که به اشعار نو (اغلب در قالب چهارپاره) اختصاص دارد. «سیاه مشق» هم اثر دیگری از زنده‌یاد ابتهاج است که به شعرهای سروده شده بین سال‌های ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۹ اختصاص دارد و پس از کتاب «سراب» منتشر شده است. 

بنا به گفته صاحب‌نظران، سایه در مجموعه «سیاه مشق» توانایی خود در سرایش غزل را به رخ کشیده است. حتی می‌توان گفت برخی از اشعار این کتاب، بهترین غزل‌های سایه محسوب می‌شوند. این شاعر و ادیب معاصر، در کتاب‌های بعدی، اشعار عاشقانه را رها کرد و با کتاب «شبگیر» وجهه دیگری از خود و سبک و سیاقش را نمایان کرد و به سرودن اشعار اجتماعی روی آورد؛ بنابراین می‌توان گفت، کتاب «شبگیر» در واقع حاصل سال‌های پر تب و تاب پیش از سال ۱۳۳۲ است. مجموعه «چند برگ از یلدا» اثر دیگری از ابتهاج است که با کارهای قبلی او تفاوت‌هایی دارد و به سبک‌های معاصر می‌پردازد. 

 

 

«آواز ماهر» اثری از محمدرضا شجریان و شعر سایه با آهنگسازی لطفی

کتاب «امیر هوشنگ ابتهاج: شاعری که باید از نو شناخت» نوشته حسن گل‌محمدی هم اثری است که به زندگی هوشنگ ابتهاچ می‌پردازد و مهرماه سال ۱۳۹۸، توسط انتشارات یاقوت علم منتشر شده است. نویسنده در این اثر به تحلیل، بررسی و نقد اشعار هوشنگ ابتهاج پرداخته است. 

از دیگر آثار منظوم و مکتوب ابتهاج می‌توان به یادگار «خون سرو»، «تاسیان مهر» و «بانگ نی» اشاره کرد که در سال ۱۳۸۵ منتشر شده. «پیر پرنیان‌اندیش» هم کتاب گفت‌وگومحوری است که به خاطرات سایه می‌پردازد و در سال ۱۳۹۱ توسط انتشارات سخن منتشر شده است. 

هوشنگ ابتهاج سال‌های بسیاری را نیز صرف پژوهش و حافظ‌شناسی کرد که ماحصل آن، تصحیح او از غزل‌های حافظ با عنوان «حافظ به سعی سایه» است. این کتاب نخستین‌بار در ۱۳۷۲ توسط نشر کارنامه به چاپ رسید و بار دیگر با تجدیدنظر و تصحیحات تازه منتشر شد. سایه در مقدمه‌ی کتاب، آن را به همسرش، آلما مایکیال، پیشکش کرده است.

830097_849

تقدیر از ابتهاج در بیست‌وسومین جایزه بنیاد موقوفات افشار 

آخرین حضور ابتهاج درایران چه زمانی بود؟ 

هوشنگ ابتهاج سال‌های آخر عمرش به آلمان رفت، اما این اتفاق را به عنوان مهاجرت تلقی نکرد و طی حضورش در آلمان با آنکه از کهولت سن رنج می‌برد، هر زمان که مقدور بود به ایران می‌آمد. او مهرماه سال ۱۳۹۵ فردای روزی که به ایران آمده بود، در بیست‌وسومین جایزه بنیاد موقوفات افشار مورد تقدیر قرار گرفت. در مهر ۱۳۹۷ نیز در مراسم پایانی ششمین «جشنواره‌ی بین‌المللی هنر برای صلح»، نشان عالی «هنر برای صلح» به ابتهاج و سه هنرمند دیگر اهدا شد. 

ابتهاج در آخرین گفتگوهایش با رسانه‌های غیر ایرانی درباره مهاجرتش به آلمان گفته است: «رفتن من اجباری بود. اول یکی از بچه‌هایم رفت آلمان، بعد زنم رفت که بچه‌ام تنها نباشد. بعد بچه‌های دیگرم رفتند. یک مدتی هم من ممنوع‌الخروج بودم. بالاخره من هم رفتم. البته مهاجرت نکردم، گاهی تهران هستم و در سال خوشبختانه چندین ماه ایران هستم.» 

سخن پایانی خطاب به مسئولان 

در نهایت اینکه هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه بامداد روز چهاشنبه نوزدهم مردادماه با همه بزرگی و تاثیرش بر ادبیات معاصر، چهره در نقاب خاک کشید. اگر منصفانه بنگریم مسئولان وقت در هیچ دوره‌ای، قدر او را آنطور که باید ندانستند و در ادبیات و موسیقی آنقدر که باید از وجودش استفاده نکردند. هوشنگ ابتهاج که در سال‌های آخر عمر از ایران به آلمان رفته بود و با دخترش یلدا زندگی می‌کرد همواره از ایران و فرهنگ و هنر مردمانش به نیکی یاد کرد. او هرگز درباره زندگی با دخترش در کشوری دیگر از واژه مهاجرت استفاده نکرد و به دور از جناحی خاص صرفا به هنر، ادبیات و شعر پرداخت. 

وزارت ارشاد برای انتقال پیکر زنده‌یاد امیرهوشنگ ابتهاج به ایران اعلام آمادگی کرده است و باید دید خانواده این شاعر معاصر برای برگزاری مراسم تشییع و خاکسپاری او چه تصمیمی اتخاذ می‌کنند. 


انتهای پیام/

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ده − سه =

دکمه بازگشت به بالا