
مسئلۀ بعدی که ما در صنعت معدن با آن روبرو هستیم، استفادۀ عموم شرکتهای دولتی از تجهیزات، دستگاهها، روشها و پروسههای وارداتی است، اغلب آنها نیاز خود را به صورت IPC (مهندسی، خرید، اجرا و اورهال توسط فروشنده) تأمین میکنند که همین مسئله سبب میشود تا نتوانیم به بررسی و شناخت آن محصولات بپردازیم؛ چرا که فروشنده بلافاصله بعد از کوچکترین اقدام فنی روی دستگاه، آن را خارج از شمول گارانتی معرفی میکند بنابراین عملاً امکان نوآوری صنعتی از ما سلب میشود.
چالش بعدی ما خرید مایحتاج شرکتهای معدنی از کارخانههای گمنام چینی است که متاسفانه از نظر تکنولوژی نیز به اندازهای توانمند نیستند که صنایع ایران نیازمند آنها باشند و تولید کنندۀ ایرانی نادیده گرفته میشود بنابراین به زعم بنده لازم است که دولت طوری سیاستگذاری کند که اگر دستگاهی مشابه داخلی با کارکرد قابل قبول دارد، مغلوب وجود انحصار در نشانهای تجاری خارجی نشود و شرکتها از تولید داخل برای رفع نیازهای خود استفاده کنند.
یکی از راهکارهای ما به دست آوردن نظام مسائل آنها و دغدغههایی که داشتند، در خلال بازدیدهای میدانی و تخصصی بود تا بتوانیم طرحهای توجیهی بنویسیم که زبان آن مورد فهم مشترک ما و معدن داران محترم باشد. بعد از آن طرحها در اختیار مجموعههایی قرار میگیرد که امکان بالقوۀ حل مسئله را دارند اگر هم برای اجرای راهکار موردنظر نیاز به زیرساخت آزمایشگاهی یا کارگاهی داشته باشند، کانیبوم به عنوان یک شتابدهنده آنها را تقوبت خواهد کرد که حلقۀ اتصال بین آنها و صنعت معدن برقرار شود.
به زعم بنده تا حد قابل قبولی در این مسئله پیشرفت داشتیم، ما روز اولی که فعالیت خود در کانیبوم را شروع کردیم، بیش از هرچیز قصد از بین بردن فضای سرد میان شرکتهای دانشبنیان و جامعه سنتی معدنداران را داشتیم.
واقعیت این است که پیش از این معادن بزرگ به دلیل اینکه فکر میکردند از دست رفتن درآمد روزانه معدن در زمانی که مشغول فعالیت دانشبنیان هستند، ارزش بها دادن به یک فعالیت علمی را ندارد به خصوص اینکه نتیجه از پیش مشخص نیست از بها دادن به شرکتهای دانش بنیان طفره میرفتند.
معادن کوچک هم به واسطۀ ریسک ذاتی که فعالیت در حوزۀ معدن دارد از این کار اجتناب میکنند؛ چرا که سرمایۀ کمی دارند و پیشبینی دقیقی از آینده ندارند به همین جهت ریسک استفاده از فناوریهای جدید را نمیپذیرند.
مجموعۀ این مسائل باعث شد تا تصمیم بگیریم نمونههای کوچک ولی عملیاتی از فعالیتهای استارتاپهای حوزۀ معدن را به وهلۀ اجرا در بیاوریم تا داستانهای موفقیت عینی دانش بنیانها پیش روی چشمان معدنداران قرار بگیرد تا مدیران معادن بزرگ به این باور برسند که فرصت استفاده از فناوریهای جدید بیش از هزینۀ آنها است از طرف دیگر معدنداران کوچک هم قبول کنند که اعتماد به این فناوریها ارزشمند است.
نمونههای زیادی را میتوان در حوزههای مختلف نام برد، برای مثال در عرصۀ اکتشاف، شرکت دانش بنیانی وجود داشت که موفق شد با استفاده از فناوری هوش مصنوعی بدون نیاز به حفاری و حضور میدانی محدودۀ تقریبی دقیقی از محل تجمیع مواد معدنی را مشخص کند، فناوری که سبب ارتقاء عملکرد نهایی معدن، افزایش کمی و کیفی مواد استخراج شده و … میشود.
مورد موفق دیگر استارتاپی بود که موفق شد تا یک سیستم موقعیتیاب آفلاین طراحی کند که کمک زیادی برای حفظ جان پرسنل معدن میکند، پیش از توسعۀ این تکنولوژی پرسنل واحدهای مختلف معدن از جمله ایمنی کار گاهی پیش میآمد که داخل مسیرهای معدن میشدند اما انفجار گازهای درون معدن مانع بازگشت آنها میشد، تیمهای جستجو نیز موفق به شناسایی به موقع پرسنل نمیشدند بنابراین از دنیا میرفتند اما رشد تکنولوژی RTLS (موقعیت یاب آفلاین بدون درنگ) این مشکل بزرگ را هرروز کمرنگتر از گذشته میکند.