امروز نامها و مسماهایی چون ملیت، قومیت و یا هر عنوان و لقبی که مانع از بیان حقیقت در هر نقطهای از جهان میشود، دیگر اهمیتی ندارد و برای افتخار یک نویسنده همین بس که در نشان دادن ابعاد شخصیتی چهرههای که شناختشان جان و روح انسان را تحت تاثیر قرار میدهد و رویکردشان صرف نظر از عنصر ملیت، شایسته یک مکتب تربیتی است، منصف باشد.
کتاب «شب کرمان» دلنوشتهای است به قلم «مازن البعیجی» نویسنده عراقی و مسئول فرهنگی جنبش «النجباء»ست که توسط نشر «بیژن» به چاپ رسیده. نویسنده در این کتاب در عالمی بین وجدان و خیال مهمترین لحظهای را که بر شهیدان مقاومت «حاج قاسم سلیمانی» و «ابومهدی المهندس» گذشته است، به سبک خیال و داستان به تصویر میکشد. چنانچه خود در ابتدا مینویسد:
«سفر واژههایم سوار بر کشتی قصهها و داستانها از زبان واقعیت یا نزدیک به واقعیت نوعی قدرشناسی و سپاسگزاری از کسانی است که با مکتب ولائی خود بر ما نیکی روا داشتند تا سربازانی حافظ درخشش آن آرمان و جمالی باشیم که در قرآن کریم آمده است. آری آن شب جمعه در مقبره کرمان مانند همه شبهای جمعهای است که نغمههای خوش الحان و عاشق با خواندن دعای کمیل میپیچد و آن ارواح طیبه در دنیای خود که زیر خاک به وصال معبود رسیدهاند و رو به سوی قبلهاش دارند، همراهی میکنند…»
در ادامه، مازن البعیجی که کتاب دیگری با نام «سلیمانی به قلم ولائی» در دست چاپ دارد، در گفتگوی پیشرو درباره کتاب شب کرمان میگوید و عقاید و مفاهیم ذهنی خود را درباره فرماندهی که بارها با او دیدار داشته و از نزدیک صدق و خلوص او را لمس کرده است، به اشتراک میگذارد.
در کتاب «شب کرمان» چطور مخاطب را با شهید قاسم سلیمانی آشنا میکنید و این آشناسازی از طریق کدامین صحنهها اتفاق میافتد؟
«شب کرمان» تلاشی است برای بررسی آنچه میتواند در دنیای متافیزیک و اخلاق رخ دهد و یا در آستانه وقوع است و ایده و اندیشه کتاب حاضر هم به جهان ماورا نزدیک است. نوشتم تا بگویم ما چه اندازه از عشق حاج قاسم سلیمانی به شهادت آگاه هستیم؟ چه اندازه شهادت یاران و دوستانش او را آزرده خاطر میکرد وقتی خود هنوز شهید نشده بود. چه اندازه به یاران شهیدش غبطه میخورد. نوشتم تا بگویم شهادت درجهای است که خداوند سبحان به هر آنکه به درجه صدق و اخلاص و ایمان حقیقی رسیده باشد، عطا میکند. بر این اساس، هر صحنهای که در کتاب «شب کرمان» ترسیم شده است، داستانی تخیلیست نزدیک به واقعیت آنچه بر شهیدان، سرداران سلیمانی و ابومهدی المهندس گذشت.
من در موقعیتها و مناسبتهای فراوانی بیان کردهام که شخصیت حاج قاسم سلیمانی یک شخصیت استثنایی است با ویژگیهایی که من آنها را آینه و انعکاس صفات معصومین علیهما السلام مینامم. او که تعبیر عینی عرفان عملی بود، عرفانی در عمق روح و جان کالبدهایی چون شخص قاسم سلیمانی نفوذ میکند. قطعا در اینجا باید بر عامل صداقت، اخلاص و اعتقاد به مساحت اسلام اصیل محمدی تاکید کنم که دین مبین را به مرزهای حزبی، جناحی و قومی و یا هیچ چارچوب دیگری که تاثیر آن را محدود میکند، منحصر نمیکند. بنابراین، امور ماورایی مقام هر که را که بر مشی حقیقت اصیل باشد، بالا میبرد و گواه آن آیه ۱۱ سوره مجادله است که میفرماید: «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آَمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ: خدا مقام کسانی از شما را که گرویده و کسانی را که دانشمندند، بلند گرداند و خدا به آنچه میکنید آگاه است.» در اینجا عبور از نظریه علت و معلول مادی رخ میدهد و به فضایی فراتر میرسد که روابط حاکم بر آن با نشر فضیلتها، تقدیر و احترام دور و نزدیک را بدون انحصار در مرزهای سرزمینی جلب و جذب میکند. وقتی که نظامیگری یک وضعیت مطلق باشد که به وجدان، دل پاک و روح شفاف عبور نکند، روحیه سخت و خشکی بر آن غالب میشود که فقط به دنبال کسب امتیازات مادی و موقعیتی است و نتیجه آن چیزی غیر از نفرت و بیزاری نخواهد بود. اما حاج قاسم چگونه بود. او یک سرباز الهی بود و خود را سرباز امام زمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف» میدانست. نظامی بودن حاج قاسم جنبه مادی نداشت، بلکه مکتب مهدوی عملا بر رفتار و گفتار و کردار و جوارح او حاکم بود تا اینکه چنین عشق و محبتی از مردم به خود جذب کرد. هدف و مقصد حاج قاسم، شهرت یا بزرگ جلوه کردن برای مردم نبود، بلکه برعکس او از شهرت هراسان و گریزان بود، اما این قانون است که خضوع و خشوع در برابر خداوند، سزاوار ترفیع درجه از سوی خداوند است. اعمال حاج قاسم رایحهای داشت که استشمام آن برای عارفان به حق و عملش بینظیر بود.
به اعتقاد شما آیا هنوز قرابتهای ریشهای در آسیا و خاورمیانه در حوزه منافع مشترک میان ملتها پررنگ است؟
بله، قطعا همه ملتهای آزادی خواه به نقطه مشترکی برای مبارزه رسیدهاند. همه وقایعی که از سوی حکومتها و رژیمهای مزدور بر ملتها گذشت، رسواییهای متعدد و متنوعی برای آنها بود که ملتها را بیدار کرد و به لطف این بیداری همه حکومتهای دست نشانده به دشمن مشترکی تبدیل شدند و به اذن الهی زنگ پایان آنها را به صدا درآورده است. تئوری منافع مشترک بین این حکومتها در آستانه متلاشی شدن است و به نقش خائنانه آنها در برابر حق پایان میدهد. این سنت خالق بزرگ است، زیرا آنچه بر باطل بنا شده است قطعا باطل است و دروغ و منافع منفی همچون زمین بایری است که گیاه و زراعتی از آن حاصل نمیشود و به بار نمینشیند.
زمانی که رهبر و فرماندهی با ویژگیها و تواناییهای حاج قاسم سلیمانی وجود داشته باشد که از مرزهای ساختگی و جغرافیایی قطع کننده پیوندهای مقاومت بر اساس تئوریهایی چون «سایکس پیکو» فراتر رفت، امکان ارتباط و تعامل نه تنها در شرق بلکه در نقطه به نقطه پهنه هستی وجود دارد. با همین روحیه و تفکر بود که کشورهای محور مقاومت با شهید سلیمانی که عراقیتر از خود عراقی و لبنانیتر از لبنانیها بود، همذات پنداری کردند. او با اعتقاد و رهبانیتی که داشت، خود را وقف هر مظلوم و فریادخواهی کرد که برای رهایی از ظلم به دنبال فریاد رسی بود.
و البته در این میان، نهادهای فرهنگی و فکری وظیفه بزرگ و خطیری را در شناساندن و تبیین حقیقت چنین شخصیتهایی برعهده دارند که رسانههای تحریفشده و معاند در برابر آنها قرار میگیرند و مانع ظهور آنها در زمانی میشوند که برای تربیت اقشار جامعه و نسلهای پیاپی بسیار مهم است. در حد تجربهام معتقد هستم که امروز نامها و مسماهایی چون ملیت، قومیت و یا هر عنوان و لقبی که مانع از بیان حقیقت در هر نقطهای از جهان میشود، دیگر اهمیتی ندارد و برای افتخار یک نویسنده همین بس که در نشان دادن ابعاد شخصیتی چهرههای که شناختشان جان و روح انسان را تحت تاثیر قرار میدهد و رویکردشان صرف نظر از عنصر ملیت، شایسته یک مکتب تربیتی است، منصف باشد. گمان نمیکنم هر نویسندهای که ارزش واژه و قلم را میشناسد و از نعمت نوشتن و نقش تأثیرگذار آن آگاه است، از حاج قاسم و خصلتهای بینظیرش ننویسد. هر انسان حقشناس و مسئولیتپذیری که رضای الهی مقصد و منتهای آمال او باشد، باید او را به همه بشناساند و نشان دهد که او یک ژنرال نظامی اما با درجه سربازی و سربازی برای عقیده بود، عقیدهای سرشار از ایمان و مستند و مستحکم به علم و برهان. نویسنده آگاه میداند هر آنچه در وجود حاج قاسم است، همگی سحر و جذابیت است. جذابیت، سحر و تاثیر عبارتهای قاصری هستند که توان توصیف همه شمول از حقیقت شخصیت حاج قاسم سلیمانی را ندارند و به همین دلیل است که محل شگفتی و تحسین بسیاری از نویسندگان در سراسر جهان شده است.
انتهای پیام/