به گزارش ایسنا، چندی پیش دکتر غلامعلی افروز عضو شورای سازمان پژوهش و اعتماد نو به نقل از برنامه ریزی آموزشی ایران و رییس سابق سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور در توییتی با تاکید بر لزوم پاسداشت حقوق عاطفی و آموزشی دبستانیها، از تجربه بلوغ جنسی درصد قابل توجهی از دانش آموزان پنجم و ششم ابتدایی خبر داد و گفت: آقا پسرهای دبستانی حق دارند از معلمان مردِ خوش اخلاق و صبور، هوشمند و خلاق برخوردار شوند. این مهم برای رشد پر صلابت شخصیت ایشان اهمیت فوق العادهای دارد.
اما سوالی که مطرح میشود این است که بهره مندی از معلمان زن در مدارس دبستانی پسرانه تاثیری بسزایی در کاهش سن بلوغ آنها اثر دارد؟ و آیا راهکار رفع این معضل استفاده مطلق از معلمان همجنس برای دانش آموزان در مدارس پسرانه است؟
دکتر فریبرز درتاج رئیس انجمن روانشناسی تربیتی ایران، با اشاره به کاهش سن بلوغ پسران و رسیدن آن به سنین دبستان به ایسنا گفت: در کشورهای غربی این پدیده از آمار بالاتری برخوردار است اما در کشور ما هم وجود دارد. برخورداری از معلمان زن برای پسران مقطع ابتدایی نیز میتواند جزو دلایل بیشمار کاهش سن بلوغ باشد اما سهم و نقشش در مقابل سایر عوامل، به لحاظ آماری چندان قابل تبیین نیست.
نگاه تقلیل گرایانه به کاهش سن بلوغ با دید تک عاملی به موضوع
وی با بیان اینکه نگاه تک عاملی به پدیده کاهش سن بلوغ پسران به سنین دبستان و انتظار برچیدن مشکل پس از حذف همان عامل، نوعی نگاه تقلیل گرایانه به موضوع است، اظهار کرد: مساله کاهش سن بلوغ تحت تأثیر عوامل متنوع و پر قدرتتری از مواجهه با معلم غیر همجنس هست و نسبت به آن عاملی پیشینی محسوب میشوند و نه پسینی؛ لذا دیدن همه عوامل به صورت توامان با هم و اقدام مؤثر و متناسب در جهت کاهش اثرات آن میتواند کمک کننده باشد.
این عضو شورای مرکزی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور، کاهش اعتماد بین فردی در خانواده و ضعف کارآمدی خانواده و فردگرایی مفرط را مهمترین دلایل روانشناختی کاهش سن بلوغ دانست و افزود: از دل خانواده ناکارآمد، فرزند نظارت گریز بیرون خواهد آمد و آنگاه که در معرض رقیب تیز چنگی مثل رسانه های نوین ارتباطی قرار گیرد پروژه کاهش سن بلوغ، تکمیل و به گواه پژوهشهای بیشمار تبعات جبران ناپذیر سازشی ناظر به آینده از جمله ایجاد جو بدبینی و سوءظن بعد از ازدواج نسبت به همسر، افزایش طلاق، افزایش خیانت، ناسازگاری زناشویی و خانوادگی و یا افزایش سطح تنیدگی و آسیبهای شناختی-رفتاری بسیاری از قبیل درگیریهای آزاردهنده فضای ذهنی، افت تحصیلی، وابستگی اختلالهای هیجانی و عاطفی، خودکشی، برداشتهای منفی از ظاهر خود، بیقراری و برانگیختگی روانی زیاد، احساس یأس در صورت ترک شدن، میل به تنوعطلبی، پنهان کردن و تحریف هویت، روابط جنسی خارج از چارچوب رسمی ازدواج و تشکیل خانواده، روابط جنسی پیش از ازدواج و موارد بیشمار دیگری را ایجاد میکند.
بمباران اعتماد نو به نقل از برنامههای ماهوارهای، رسانهای و کاهش سن بلوغ دانش آموزان
این عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است که دانشآموزان ما امروز تحت تأثیر بمباران اعتماد نو به نقل از برنامه های ماهوارهای و رسانهای هستند و سبک پوشش، نوع موسیقی، نوع بازیهای رایانهای، فیلم های ماهوارهای، جو عاطفی خانواده، نوع پوشش برادران و خواهران بزرگتر در خانواده و چندین عامل دیگر برای کاهش سن بلوغ آنها وجود دارد که دارای قدرت تبیین بسیار بیشتری نسبت به مواجهه آنها با معلم غیر همجنس است.
درتاج در بخش دیگر سخنانش درباره عشق برخی دانش آموزان نسبت به مدرسان غیر همجنس خود، تصریح کرد: وقتی از عشق بین دو جنس مخالف و بدون رابطه محرمیت صحبت میکنیم، در واقع از یک برانگیختگی رشدی اجتماعی مهم صحبت میکنیم که تأثیرات ساختی عمیقی بر نهاد خانواده و ازدواج میگذارد و بهمرور ساختار و کیفیت تربیتی آن را با چالشهایی جدی مواجه میکند.
عشق “خود پیرو” نسبت به مدرس غیر همجنس
وی عشق برخی دانشآموزان به مدرسان غیر همجنس خود را از جمله عشقهای خودپیرو و مبتنی بر امیال و حالات شخصی دانست و ادامه داد: این عشق، عشق مجازی و رنگی و نه عشق حقیقی است. ما در حوزه عشقورزی محبت را استانداردی میدانیم که آگاهی از آن و کاربرد آن نسبت به جنس مخالف در چارچوب مناسب آن یعنی ازدواج و تشکیل خانواده و زن و مرد را در زمینه اخلاق عشقورزی نسبت به یکدیگر مجهز میکند و به واسطه این استانداردها میتوانند به جایی برسند که دو طرف منتظر بازخورد از یکدیگر نباشند بلکه با جان و دل و از سر ایثار، رحمت و شفقت، خویش را به زندگی مشترک عرضه دارند و موجبات گرمی و استحکام بنیان خانواده، امنیت خاطر و آرامش روابط را فرآهم آورند و اینگونه عشق، عشق حقیقی است.
رئیس انجمن روانشناسی تربیتی ایران درباره ویژگی چنین دانش آموزانی که با دلیل و یا بدون دلیل خاصی عاشق مدرس خود میشوند، خاطر نشان کرد: عدم بهره یا برخورداری کم از مهارتهای اجتماعی، ترس از صمیمیت، تجربه فراز و فرود عاطفی شدید، حسادت عاطفی، عدم تمایل به برقراری روابط صمیمی درازمدت و جدایی عاطفی و خوداتکایی در هر فردی باعث میشود تا علاوه بر اشتیاق برای برقراری روابط صمیمانه با جنس مخالف؛ نسبت به تعهد در آن رابطه عاشقانه نیز بیمیل باشد. برابر پژوهش های متعدد روانشناختی انجام شده، این دسته افراد که در یک نگاه عاشق شدهاند، بهشدت مستعد بیاعتمادی شناخته شده و به همین دلیل، در برقراری رابطه با جنس مخالف بهشدت تنوعطلب هستند.
به گفته درتاج، بر اساس کارهای پژوهشی عمیق و برجستهای که با رویکرد دینی به موضوع عشقورزی پرداختهاند، عمده شرایط علّی که از سوی اینگونه افراد برای این دست عشقورزیهای یاد شده و بر اساس تجربه زیسته افراد عنوان میشود؛ معطوف به باورداشتهای اعتقادی و مذهبی، جو خانواده و نظارت والدین، چالشها و تجارب اخلاقی، تحولات هویتی فردی، اجتماعی و فرهنگی و هویتسازی رسانههای نوین ارتباطی است که شدت و ضعف هر کدام از این عوامل میتواند نقش تسهیلگر یا بازدارنده در بروز چنین پدیدهای ایفا کند.
عضو شورای مرکزی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور، چنین عشق ورزیهایی را طبیعی ندانست و ادامه داد: اگرچه عشقورزی بین دو جنس مخالف مفهومی جهانی است و نگرشهای زیر بنایی یکسانی به آن در تمامی جوامع قابل مشاهده است، اما در محیطهای فرهنگی مختلف، شکلهای پویشی متفاوتی به خود میگیرد. ضمن اینکه تجارب تربیتی، جامعهپذیری و هنجارپذیری متفاوت توسط هر یک از افراد میتواند بر جنبههای فردی عشقورزی تأثیر بگذارد.
وی همچنین این را هم گفت که پژوهشهای متعددی تأثیر تجربههای اولیه کودک درون خانواده، کیفیت دلبستگی کودک با والدین، همسالان و سایر چهرههایی که با آنها نیز دلبستگی دارد را بر روابط نزدیک، صمیمانه و عاشقانه بعدی فرزندان در سنین بلوغ با دیگران نشان داده است.
نقش رسانهها و شبکههای اجتماعی مجازی در عشقورزیهای غیر طبیعی
این عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: بنابراین خلاءهای عاطفی کودکان میتواند مبنایی قوی برای اینگونه رفتارها در تعاملات عشقورزی آتی آنها باشد. البته تنها دلیل نیست. نباید از نقش فراگیر رسانه های غربی مثل ماهواره و اینترنت و …. که در دسترس این افراد هست، غافل شد. آخرین پژوهشی که در این زمینه یکی از دانشجوهای دکتری بنده انجام داده بود، نشان داد که نقش ماهواره و رسانه ها و شبکه های اجتماعی مجازی بسیار پررنگ تر از خلاءهای عاطفی هست.
عدم استفاده از معلم غیر همجنس برای جلوگیری از عشقهای غیر طبیعی، کارشناسانه نیست
این روانشناس تصریح کرد: اینکه وجود معلم همجنس فضای آموزشی سالمتری را ایجاد میکند، امری بدیهی و ثابت شده است و حتی الامکان باید این فضا فراهم شود که دانشآموزان از همان ابتدای تحصیل مدرسان همجنس خود را تجربه کنند و این جزء حقوق عاطفی و آموزشی آنها است، لکن صرفاً اتکا به چنین برداشتی که اگر ما قایل به تفکیک جنسیت برای مدرسان باشیم، با محو این پدیده مواجه میشویم؛ به هیچ وجه نمیتواند صحیح و کارشناسانه باشد.
درتاج گفت: سالم سازی محیط و فضای آموزشی به عوامل مختلفی بستگی دارد. ارزشها و نگرشهای افراد، پیشینه مذهبی، و برانگیختگی هیجانات اخلاقی مثل هیجان های شرم و گناه، پیشینه روابط صمیمانه درون خانواده و حتی خود فضای آموزشی که به چه میزان امکان مواجهه با جنس مخالف را میدهد نیز مؤثر هستند. فضای آموزشی دانشگاه را با مدرسه مقایسه کنید. لذا پدیده عاشق شدن بین دانشآموز و معلم غیر همجنس صرفاً تک عاملی نیست که اگر فکر کنیم تفکیک جنسیتی انجام شد دیگر برای دانشآموز چنین اتفاقی در سایر ساحت های زندگی و تعاملات و مراودات اجتماعی رخ نخواهد داد. هر چند همانگونه که اشاره شد، همجنس بودن معلم و دانش آموز حتماً و البته صرفاً میتواند در آن لحظه و در آن فضای اجتماعی، دفع خطر کند.
لزوم همراهی نهادهای هنجارساز با نهاد آموزشی
به گفته رئیس انجمن روانشناسی تربیتی، چنانچه فردی از پایههای اعتقادی ضعیفی برخوردار باشد، خلاء عاطفی شدیدی در مواجهه با والدین خود تجربه کرده باشد، تحت تأثیر گروه همسال مرتبط با جنس مخالف و یا تحت تاثیر رسانههای نوین ارتباطی و شبکههای اجتماعی مجازی باشد؛ مسلماً در خارج از آن فضای آموزشی رفتارهای پر خطر جنسی را در پی خواهد گرفت. لذا نهاد آموزشی در صورتی می تواند در مهار این پدیده موفق عمل کند که سایر نهادهای هنجارساز مثل خانواده و رسانه هم در کنارش باشند و عملیات همدیگر را خنثی نکنند، چراکه نمیشود نهاد آموزش یک مسیر و نهاد خانواده مسیر دیگری را طی کند.
اهمیت آگاه سازی و افزایش سواد رسانهای
این عضو شورای مرکزی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور، به ارائه راهکارهایی در زمینه مباحث مطرح شده پرداخت و تصریح کرد: ابتدا باید با ارتقای سواد رسانهای فرزندانمان، زمینه بهرهمندی آنها از شبکههای ماهوارهای و سایر شبکههای اجتماعی مجازی تعدیل شود. نسبت به آگاهسازی خانوادهها و جوانان از آثار زیانبار و مخاطرهآمیز روابط نامتعارف اقدام و حساسیت عمومی ایجاد شود.
وی ضمن توصیه به خانواده ها برای توجه ویژه نسبت به اهمیت کیفیت روابط صمیمانه و سالم در سلامت تربیتی فرزندانشان، تاکید کرد: دستاندرکاران تعلیم و تربیتِ دینی (علما و روحانیون)، با همکاری صداوسیما به منظورِ درونیسازی و تقویت بنیه اعتقادی نوجوانان و جوانان اعتماد نو به نقل از برنامههای آموزشی متنوع و عامهپسندی را تدارک ببینند. باید گامهایی در جهت ارائه محتواهای اخلاقی با موضوع نوجوانان و جوانان در کتابها، سخنرانیها، فیلمها و سریالها و …برداشته بشود. به عنوان مثال، به جای ارایه یک درس مستقل در خصوص اخلاق در مدارس، و یا دو واحد درسی در دانشگاه، پیشنهاد میشود که اخلاق در همه موضوعات آموزشی گنجانده شود. چون علمای حوزه روانشناسی دین معتقدند مواجهه با مسایل اخلاقی در اعتماد نو به نقل از برنامههای درسی میتواند تأثیر قابل توجهی بر ادراک فراگیران در خصوص اهمیت اخلاق در سایر ابعاد زندگی از جمله موضوع عشق ورزی داشته باشد. در حقیقت، موضوعات اخلاقی باید بخشی جداییناپذیر از اعتماد نو به نقل از برنامههای آموزشی تلقی شوند.
درتاج در پایان با اشاره به اهمیت نگاه راهبردی مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی مبنی بر اهمیت معنویت و اخلاق در جامعه و پردهبرداری از نقش رسانههای نوین ارتباطی در به تباهی کشاندن نوجوانان و جوانان، یادآور شد: مقام معظم رهبری واقعاً نقطه زنی کردند و پرده از اقدامات کانونهای ضد معنویت و ضد اخلاق و هجمه به دلهای پاک جوانان و نوجوانان و حتی نونهالان این کشور به واسطه ابزارهای رسانهای برداشتند. لذا فرمان ستیز با این کانونها، تکلیف را برای عوام و خواص روشن کرده و لزوم حرکتی هوشمندانه، ظریف و پدافندی توسط آحاد مردم و به ویژه مسئولین فرهنگی و دستاندرکاران نظام تعلیم و تربیت کشور، به ویژه معلمان و اساتید دانشگاه را طلب میکند که امیدوارم این هماهنگی ها به وجود بیاید.
انتهای پیام