براساس یک نظرسنجی در سال ۲۰۰۸، بیش از سیزده میلیون نفر در بریتانیا از اینکه امکان تماس با تلفن همراه را از دست بدهند وحشت دارند. این افراد وقتی دچار ترس و تشویش میشوند که شارژ گوشیشان یا اعتبار پولی آن تمام شود یا گوشی آنتن ندهد. این افراد مبتلا به «فوبیای بیموبایلی» هستند که نوموفوبیا نام گرفته است و میتواند بر بیش از پنجاه و سه درصد کاربران تلفن همراه تاثیر بگذارد.
واقعا عجیب است که یکی از انواع تنهایی که کمترین انتقاد را برانگیخته، شکلی است که از بسیاری جهات خطرناکترین نوع تنهایی است؛ ماجراجویی تکنفره. بهنظرم عجیب است که مردم کسانی را که تصمیم میگیرند در آرامش خانههایشان تنها باشند خلوچل میدانند و اغلب طوری با آنها رفتار میکنند که انگار دیوانهاند، اما کسانی را که تصمیم میگیرند تنهایی یک کیلومتر بالاتر از برف مرز کوه بروند یا با قایقی کوچک به دل اقیانوس آرام بزنند قهرمان مینامند. دقیقا نمیدانم دلیلش چیست؛ شاید چون بسیاری از مردم درک نمیکنند یا نمیخواهند درک کنند که اصلا هدف از «تنها بودن» چیست، در حالی که اول بودن در انجام دادن کاری بسیار به هیجانمان میآورد.
منتقدانِ تنها زندگی کردن، دقیقا چه میزان از تنهایی را زیاده از حد قلمداد میکنند؟ از کجا به بعد حس میکنند یارو دیگر دارد دیوانهای خطرناک یا مفسدی شرور میشود؟ چون آشکارا تفاوت است بین کسی که ترجیح میدهد تنهایی حمام کند و کسی که به جزیره غیرمسکونی دوردستی میرود که فقط در فصل بهار که آب دریا پایین میآید میشود به دیدنش رفت؛ فرق است بین کسی که تلفنی به دوستش میگوید به جمع دوستانهای که شب دارند نمیرود، چون هوس کرده یک شب برای خودش تنها باشد، با کسی که تمام قرارهای اجتماعی چهار ماه آیندهاش را لغو میکند تا تکوتنها در خانه بنشیند.
اعتماد نو به نقل از برنارد شاو معتقد است: کاری را که دوست داری دیگران برای تو بکنند تو برای آنها نکن، شاید سلیقه آنها با تو بسیار متفاوت باشد.
در پشت جلد کتاب چگونه از زندگی لذت ببریم نوشته است: چرا در زمانهای که به استقلال، آزادی شخصی و فردگرایی بها داده میشود، هنگامی که میخواهیم تنها باشیم عدهای فکر میکنند اجتماعگریز یا حتی گوشهگیر هستیم؟ نویسنده کتاب پیشینه نگرش مردم را به موضوع تنهایی بررسی میکند. او با ارائه راهکارهایی کمک میکند تا ترسمان از تنهایی بریزد و تشویقمان میکند که دریابیم وقت گذاشتن برای خودمان چه فواید و منافعی دارد. تنها بودن شاید باعث شود که استعدادها و تواناییهایمان را بهتر کشف کنیم و زندگی پربارتری داشته باشیم.
این کتاب نوشته سارا میتلند است، کسی که بیش از ۲۰ سال را تنهایی زندگی کرده است که گوشهای تنهایی خود را اینگونه توصیف میکند:
خانهام در منطقهای از اسکاتلند است که کمترین تراکم جمعیت را در سراسر اروپا دارد و تازه من در یکی از خلوتترین بخشهای این منطقه ساکن هستم. متوسط تراکم جمعیت در بریتانیا ۲۴۶ نفر در کیلومتر مربع است؛ اما در درهای که من ساکن هستم، برای هر نفر بیش از ۵ کیلومتر مربع فضا هست. نزدیکترین مغازه حدود پانزده کیلومتر و نزدیکترین سوپرمارکت بیش از سی کیلومتر با خانهام فاصله دارد. آنجا هیچ تلفن همراهی آنتن نمیدهد و تکوتوک افرادی که اتومبیل دارند از جاده تکباندهای که از خانه من چهارصد متر پایینتر است رفت و آمد میکنند. اغلب در تمام روز حتی یک نفر هم به چشم نمیخورد. من عاشق این نوع زندگیام.
تنهایی ممکن است هر آن در هر برههای از زندگی برای انسان اتفاق بیفتد، اگر شما از آن دسته از افرادی هستید که از تنهایی گریزان هستید و از مواجهه با آن نگران هستید، خواندن این کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم.
انتهای پیام