۳ بهمن ۱۳۹۹ / ۲۱:۲۴
زمان در ساختمان مدور و شیشهایاش کِش میآید؛ ده دقیقههایش انگار بدل به ساعتها میشوند و همین باعث میشود تا آدمها در آن نسبتی باهم پیدا کنند. اگرچه مقصدها بسیارند و صندلیها بیشمار اما گویی پیش از شروع سفر و افتادن اتوبوسها به دل جاده، مسافرها سفری کوتاه اما عمیق در خود این سازه بزرگ و دودگرفته میکنند؛ در ترمینال جنوب. لابهلای هیاهوی سالن و اسم شهرها که فریاد زده میشوند، اگر چند لحظهای سکوت کنی و جای شنیدن تماشا کنی «سفری در خط زمان» خواهی کرد. از گذشته و امروز که با اندوه و اشتیاق، تنها و خانوادگی، با لبخند یا بغض چرخیدهای در سالن آژانسهای بلیطفروشی ترمینال جنوب و به دنبال نزدیکترین زمان حرکت گشتهای، چیزهایی به خاطر میآوری. خاطرات مربوط به خودت و گاه مربوط به دیگران. ترمینال جنوب این حجم از خاطرات جمعی را در خود پنهان کرده. همه آدمهایی که روزی به اینجا آمده و راهی سفر شدهاند حسی از خود را به جا گذاشتهاند، صبر و انتظار فرصتی است برای درک و دریافت این حسهای غریب و آشنا.
عکسهای پیشرو بخشی از احساساتیست که شاید اگر اهل سفر با اتوبوس باشید حداقل یکی از آنها را تجربه کرده و یا دیدهاید.