به گزارش ایسنا، یکی از فرماندهان قوای مهاجم از آخرین ساعت تهاجم نیروهای عراقی در روز سوم آبان ماه ۱۳۵۹ مینویسد:
خرمشهر یک روز پیش از سقوط از زبان عراقی ها
« الف- هنوز مقاومتهای پراکندهای در نزدیک پل و مسجد جامع وجود داشت که در منطقه مسجد جامع از شدت بیشتری برخوردار بود. نیروهای ما پس از اجرای آتش سنگین توپخانه توانستند به این منطقه حمله کرده و آن را به تصرف درآورند. مدافعان با شجاعت جنگیدند و از طریق رودخانه کارون عقبنشینی کردند و به این ترتیب مسجد جامع به تصرف ما درآمد.
ب- به یگانها دستور داده شد تا در داخل شهر پیشروی کرده و به خیابانی که به موازات رودخانه کشیده شده برسند.
ج- یک تانک ایرانی با سرنشینان هنگام عبور از پل به غنیمت گرفته شد و خدمهاش به اسارت درآمدند. هنگامی که از فرمانده تانک پرسیدیم چرا از پل عبور کردی؟ گفت: فکر نمیکردم پل سقوط کرده باشد.»
وضعیت روز سوم آبان از در گزارش ارتش
همچنین فرماندهی منطقه سوم دریایی در تاریخ سوم آبان ماه ۱۳۵۹ در پیامی اعلام میکند:« دشمن پل را زیر کنترل آتش تانک و توپ ۱۰۶ دارد. مقاومت داخل شهر از طرف تکاوران و پاسداران هنوز ادامه دارد ولی رساندن کمک و آذوقه و مهمات تقریباً غیرممکن است. سعی میشود از راه آب مهمات و آذوقه رسانده شود نیروهای خودی در انتهای پل به علت آتش شدید دشمن مجبور به عقب نشینی شدهاند.»
کمبود امکانات و تجهیزات نظامی در نامه فرمانده وقت سپاه پاسداران خوزستان که در تاریخ ۱۳۵۹/۸/۳ خطاب به مسؤلین کشور نوشته شده، به وضوح مورد اشاره قرار گرفته است.
نامهای که علی شمخانی به مسئولین نوشت
برای درک بهتر شرایطی که بر خرمشهر حاکم بود و وضعیت نیروهای مدافع خرمشهر در زمان سقوط، نامه دریابان علی شمخانی که آن زمان فرمانده سپاه پاسداران خوزستان بوده است را عیناً باز نشر میدهیم:
در متن این نامه آمده است:
* «و انزلنا الحدید فیه باس شدید
مسؤلین، مسلمین
به داد ما برسید، این چه سازمان رسمی شناختهشدهای است که اسلحه انفرادی ندارد؟ نیروهای شهادتطلب پاسدار را آموزش ندادید، مسامحه کردید، چوبش را از خدای عز و جل خوردید و خواهید خورد. چه باید بگویم که شاید شما را به تحرک وا بدارم؟ این را بگویم که از ۱۵۰ پاسدار خرمشهر تنها ۳۰ نفر باقی مانده، بگویم که ما میتوانیم با ۳۰ خمپاره خونینشهر را برای ۳۰ ماه نگهداریم و امروز ۳۰ تفنگ نداریم و حال آن که سازمانهای غیررسمی با امکانات فراوان بر ما آن میرانند که باید برانند.
واقعیت این است که ارتش امروز ما نمیتواند بدون وجود سپاه پاسداران و بالعکس کوچکترین تحرکی داشته باشد. من را وقت آن نیست که بگویم تا به حال چه کارهای متهورانهای انجام دادهایم. خدا میداند که ما تانکهای دشمن را لمس کردیم. فغانهای زنانه آنها را در شبیخونهای خود شنیدیم.
سایه ما به حول خدا و مکتب اسلام همواره مورد حملات سلاحهای سنگین دشمن بوده و هست و دشمن هرگز نتوانسته است اسیر ما را تحمل کند. اسرای پاسدار یا از پشت تیرباران شده یا زیر تانکها له و لورده گردیدهاند. پناهندگان عراقی همواره ترس نیروهای دشمن را از پاسداران انقلاب به عنوان یک معجزه الهی مطرح میکنند. سلاح را به دست صالحین بدهید. تا به حال، دشمن حسرت گرفتن یک اسلحه کمری را از پاسداران به دل داشته و خواهد داشت.
ما شهدای زنده فراوان داریم. ما اصحاب حسین به تعداد زیادی داریم. ما برپا دارندگان کربلای ۳۰ روزه خونین شهریم. ما بهشت را زیر سایه شمشیرها میبینیم. شهدای ۲۵ روزه ما هنوز دفن نشدهاند. به داد ما برسید. ما نیاز به اسلحه و امکانات داریم. ما در راه خدا جان داریم که بدهیم، امکانات دادن جان را نداریم. به خود بیایید.
فریادهای پاسداران از فقدان امکانات، بر ما زمین و زمان را تنگ کرده. خستگی زیاد مانع از ادامه نوشتن من میشود. ولی باز هم باید بدانید که ما شهیدان زندهای هستیم که به نبرد خویش علیه مردگان زنده ادامه خواهیم داد.
اگر وساطت کنید و ما را به حدید خداوند مسلح سازید. فضرب الرقاب خویش را تا سقوط دولت بعث عراق و دیگر زورمندان و قلدران ادامه خواهیم داد. وگرنه تا آن زمان مبارزه خواهیم کرد که شهید شویم و تکلیف شرعی خویش را به جای آوریم.
والسلام
علی شمخانی»
فرمانده سپاهپاسداران انقلاب اسلامی خوزستان».
(روزشمار جنگ ایران و عراق، کتاب دهم: هجوم سراسری تهاجم و پیشرویهای عمده عراق، صص ۵۵۰-۵۵۱، تهران: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.)
انتهای پیام