به گزارش ایسنا، ۱۱۹ سال از اعطای نخستین جایزه «نوبل» ادبیات به سولی پرودوم، شاعر و نویسنده فرانسوی میگذرد. این جایزه در عمر حدودا ۱۲دههای خود تا کنون از منظر توزیع زبانی ۲۹بار به انگلیسیزبانها، ۱۵بار به فرانسویزبانها، ۱۴بار به آلمانیزبانها، ۱۱بار به اسپانیاییزبانها، ششبار به زبانهای ایتالیایی، روسی و سوئدی، پنجبار به زبان لهستانی، سهبار به دانمارکی و نروژی، دوبار به زبانهای چینی، ژاپنی و یونانی و یک بار نیز به ۱۲ زبان دیگر که عربی، چکی، فنلاندی و … از جمله آنها است، رسیده است.
یک نگاه ساده به این ارقام نشاندهنده صدرنشینی زبان انگلیسی در فهرست برندگان «نوبل» و جای خالی اغلب زبانهای آسیایی در آن است.
توضیحی درباره جدول ۱: این جدول براساس آمار جدول توزیع زبانهای برندگان «نوبل» ادبیات در سایت این جایزه و همچنین آمار برندگان آن در طی این ۱۲ دهه تنظیم شده است. برخی از برندگان جایزه «نوبل» ادبیات در فهرست آماری سالها با دو زبان در نظر گرفته شدهاند (در سالهای ۱۹۶۹ و ۱۹۸۷) که از این میان سایت «نوبل»، برنده سال ۱۹۶۹ یعنی ساموئل بکت، نویسنده ایرلندیتبار و فرانسوی و انگلیسیزبان را تنها با زبان فرانسوی در نظر گرفته که بر این اساس تعداد برندگان در زبان انگلیسی به عدد ۲۹ میرسد، این درحالی است که با دوزبانه در نظر گرفتن ساموئل بکت، این رقم به عدد ۳۰ میرسد اما بنابر محاسبه سایت این جایزه، جدول ۱ با همان ۲۹بار برای زبان انگلیسی درنظر گرفته شده است.
گذار به پستمدرنیسم و غوغای انگلیسیها در «نوبل»
نخستین انگلیسیزبان برنده «نوبل» ادبیات، رودیارد کیپلینگ، شاعر، نویسنده و پایگاه خبری بریتانیایی بود که در هفتمین سال برگزاری این جایزه، انگلیسیزبانها را در فهرست «نوبل» ادبیات جای داد اما پس از آن تا سال ۱۹۳۰ (حدودا در طی ۳۰ سال) «نوبل» ادبیات در دستان هیچ انگلیسیزبانی قرار نگرفت و این به آن معناست که زبان صدرنشین جدول این جایزه در ربع نخست تاریخچه برگزاری آن تنها دوبار برنده شده است.
از سال ۱۸۳۷ تا زمان اعطای نخستین جایزه «نوبل» ادبیات، انگلیسیزبانها دوره ویکتوریایی ادبیات و پس از آن تا سال ۱۹۳۹ مدرنیسم را پشت سر گذاشته بودند. گفته میشود نویسندگان انگلیسی و آمریکایی در پنج دهه نخست سده ۲۰ بیشتر تحت تاثیر دیدگاههای داروین و کارل مارکس (چگونه پول و ساختار طبقاتی یک ملت را کنترل میکند) بودند. همچنین توسعه صنعت و جنگ جهانی اول و دوم نیز از دیگر عوامل اثرگذار بر آنها شمرده میشود.
اما با ورود «نوبل» به دهه چهارم از عمر خود، گوی شانس این جایزه به دست انگلیسیزبانها افتاد؛ بین سالهای ۱۹۳۱ تا ۲۰۰۰، ۱۸ انگلیسیزبان جایزه «نوبل» ادبیات را به خود اختصاص دادند که پرل باک و تونی موریسون، دو نویسنده زن آمریکایی تاریخ «نوبل» هم جزء آنها بودند.
این بخش از تاریخ «نوبل» (۱۹۴۰ تا ۲۰۰۰) با دوره گذار ادبیات انگلیسی از مدرنیسم به پستمدرنیسم که از سبکهای آن ژانر مطرح فراداستان است، همراه بود. در ادبیات این دوران (در آمریکا) اغلب ترکیب ادبیات خیالی و ادبیات غیرداستانی و در نتیجه کمرنگ شدن مرزهای واقعیت و تخیل، ادبیات روایی، استفاده از زمان حال و … دیده میشود. این دوره از ادبیات انگلیسیزبان با قهرمانپروری همراه نبود و موضوعهای اجتماعی نیز در آن مطرح میشد و از بین رفتن مرزها میان طبقات مردم و تاکید بر اینکه ارزشها همیشگی و جهانشمول نیستند، بلکه ارزشهای محلی و تاریخی هم وجود دارد در آثار نویسندگان این دوره دیده میشود. همچنین تاریخچه ادبیات انگلیسی در بریتانیا نشان میدهد که از سال ۱۹۴۵ تا کنون شاعران و نویسندگان فرانوگرا ژانرها و سبکهای ادبی را با هم ترکیب کردهاند.
حالا حدود ۹۰ سال است که انگلیسیزبانها «نوبل» ادبیات را میان خود محاصره کرده و حتی چند سال پی در پی صاحب این جایزه شدهاند.
اکنون کازوئو ایشیگورو، نویسنده انگلیسی ژاپنیتبار که «هرگز رهایم مکن»، «وقتی یتیم بودیم» و آثاری دیگر را از او با ترجمه مهدی غبرایی، مژده دقیقی و … خواندهایم، آخرین برنده انگلیسیزبان «نوبل» است که در سال ۲۰۱۷ این جایزه به او اعطا شد. باب دیلن، آلیس مونرو، دوریس لسینگ (نویسنده زن بریتانیایی متولد ایران)، هارولد پینتر، جان ماکسول کوتسی و وی. اس. نایپل نیز در سالهای پیش از او در هزاره دوم، «نوبل» ادبیات را به زبان انگلیسی اختصاص دادند.
روزگار سیاه و سفید ادبیات در سایه جنگهای جهانی
فرانسویزبانها و آلمانیزبانها همواره در دریافت «نوبل» ادبیات رقابتی نسبتا برابر داشتهاند، چنان که نخستین دریافتکننده این جایزه یک فرانسوی و دومین آن یک آلمانی بوده است. تا پیش از آنکه انگلیسیزبانها بر «نوبل» غالب شوند، تا سال ۱۹۳۰، ششبار فرانسویزبانها و ششبار نیز آلمانیزبانها «نوبل» را به نام خود ثبت کردند.
بخش زیادی از این دوران به سالهای بین جنگ جهانی اول و دوم (۱۹۱۹ تا ۱۹۳۹) برمیگردد. مروری بر ادبیات فرانسه نشان میدهد در سالهای پس از جنگ جهانی اول و در دوران آتشبس، انسانهایی که از دیدن جنگ و اثرات ناگوار آن رنج میبردند، تصمیم به فراموشی گرفتند. از این سالها به عنوان «سالهای دیوانگی» یاد شده است. گفته میشود نوشتههای این دوره از هر قید و بندی رها بودند و سوررئالیستها فضایی را برای ابراز تفکرات جدید خود پیدا کرده بودند. اما بحران اقتصادی سال ۱۹۲۹ و تقابل نگرشهای کمونیسم و فاشیسم باعث توقف نوشتارهای ادبی غنی شد و این وضعیت تا آغاز جنگ جهانی دوم ادامه پیدا کرد.
اما وقتی ادبیات مدرن آلمان به تازگی با گامهای محکم افرادی مثل توماس مان و ریلکه راه خود را آغاز کرده بود، جنگ جهانی اول آغاز شد. پس از آن تغییراتی که در جهان شکل گرفت، به ادبیات نیز راه پیدا کرد که این قالبها و اندیشههای جدیدی را میطلبید.
پس از آن، سالهای بین دو جنگ جهانی، آثاری برجسته به خود دیده است که از جمله آنها میتوان به «کوه جادو» نوشته توماس مان (۱۹۲۴)، «محاکمه» نوشته کافکا (۱۹۲۵)، «گرگ بیابان» نوشته هرمان هسه (۱۹۲۷) و … اشاره کرد. در میان نام نویسندگان این آثار، آلمانیزبانهایی از دیگر کشورهای اروپایی نیز دیده میشوند.
اما روند انحصاری فرانسویزبانها و آلمانیزبانها در «نوبل» عمر کوتاهی داشت؛ از سال ۱۹۳۰ تا ابتدای هزاره دوم (حدود ۷۰ سال) فرانسویزبانها تنها هشتبار و آلمانیزبانها فقط پنجبار برنده این جایزه شدند که این ارقام با سه دهه آغازین جایزه غیرقابل مقایسه است.
آغاز این دوران مصادف است با کتابسوزی سراسری در آلمان؛ چند ماه پس از روی کار آمدن ناسیونال سوسیالیستها در ماه مه ۱۹۳۳ کتابسوزی در برلین و بیش از ۲۰ شهر بزرگ آلمان آغاز شد که فاشیستها هدف آن را پالایش «روح آلمانی» از تاثیر نویسندگان یهودیتبار، چپگرا و دیگر هنرمندانی میدانستند که از ایدههای نژادپرستانه حکومت پشتیبانی نمیکردند.
اما کمرنگ شدن نام زبانهای فرانسوی و آلمانی به نسبت انگلیسی در فهرست برندگان «نوبل» ادبیات از آغاز هزاره دوم تا کنون هم ادامه داشته است. از سال ۲۰۰۰ تا کنون دو فرانسویزبان و سه آلمانیزبان «نوبل» را در دستان خود گرفتهاند.
اما این درحالی است که هنوز شاهکارهای ادبی چون «در جستوجوی زمان از دست رفته» مارسل پروست که در قرن بیستم خلق شده، توجه علاقهمندان به ادبیات را در سراسر جهان به ادبیات فرانسه جلب میکند.
همچنین گفته میشود ادبیات آلمانی نیز از اواخر قرن گذشته وارد دورانی که با ادبیات پس از جنگ تفاوتهای آشکاری دارد، شده است؛ برخی آثار منتشرشده در این دوران جزء هنر پستمدرن تلقی میشود و افزایش تعدد نویسندگان و کتابها نیز دیده میشود.
با این حال آخرین برنده «نوبل» ادبیات تا کنون پیتر هاندکه، نویسنده اتریشی آلمانیزبان بوده است که سال گذشته اهدای این جایزه به او با حاشیههای بسیاری همراه بود.
زبان اسپانیایی که پس از آلمانی دارای بیشترین «نوبل» ادبیات است از میان ۱۱ بار کسب این جایزه، هفت بار آن را در نیمه دوم قرن ۲۰ به دست آورده است، که نام نویسندگان مشهور اسپانیاییزبان مثل پابلو نرودا و گابریل گارسیا مارکز نیز در همین دوره به عنوان برندگان «نوبل» به چشم میخورد.
نگاه به فهرست (جدول ۱) زبانهایی که تنها یکبار «نوبل» ادبیات را به خود اختصاص دادهاند نشان میدهد برخی زبانها علیرغم گسترهای که در کشورهای مختلف دارند اما چندان مورد توجه آکادمی نوبل نبودهاند. این مطلب البته درباره زبانهایی که هرگز در میان برندگان نوبل نبودهاند هم صادق است. مثلا تاریخچه زبان عربی نشان میدهد که استفاده از این زبان در ۲۲ کشور جهان رواج دارد (در این میان هشت کشور زبان رسمی دیگری دارند) اما با این حال عربزبانها تنها یک بار منتخب «نوبل» بودهاند، با نجیب محفوظ، نویسنده مصری. این درحالی است که علاوه بر او، نام افرادی چون نزار قبانی، جبران خلیل جبران، غاده السّمان، غسان کنفانی، هشام مطر و … از ادبیات عرب مورد توجه جهانیان بوده است.
پس از گذشت حدود ۱۲ دهه از اعطای جایزه «نوبل» ادبیات، از میان فهرست ۱۵ زبان پرکاربرد دنیا بر اساس تخمین موسسه «کریستال» هنوز شش زبان ماندارین معیار (چینی معیار)، هندی، مالایی، فارسی، اردو و پنجابی جایی در فهرست برندگان نوبل ندارند.
به طور کلی کشورهای اروپایی و آمریکایی در این سالها بیشتر از کشورهای آسیایی مورد توجه آکادمی «نوبل» بودهاند.
حالا با ورود به ماه اکتبر بار دیگر تب «نوبل» در میان سوداگرانش و علاقهمندان به ادبیات داغ و شمارش معکوس اعلام برگزیده ۲۰۲۰ آغاز شده است.
انتهای پیام