همزمان با آغاز ایام سوگواری سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، جمعی از شاعران عضو انجمن شعر «ترنم» بسیج هنرمندان ابرکوه، بداههسراییهای خود با موضوع امام حسین (ع) را به ساحت مقدس شهدای کربلا تقدیم کردند.
عقیله مشتاقیان، صدیقه حاصلی پور، زهرا غلامزاده، صدیقه راجی، مریم زارع پور، صدیقه کاظمی پناه، فریبا عباسی، بتول احسان فر، زینب راجی، سارا مطلبی خواه و طیبه فلاحزاده، شاعرانی بودند که در این بداههسرایی شرکت کردند.
در این مراسم، شعر ذیل با بداههگویی شاعران حاضر سروده شد؛
آغاز فصل نوحه و ماتم رسیده است / ترکیببند تازه از این غم رسیده است
بر تن نموده رخت عزا را و آسمان / اشکش برای روضه دمادم رسیده است
امشب هوای کرب و بلا فرق میکند / حال و هوای روضهی ما فرق میکند
دیدم غریبتر شدهای شاه نینوا! / در دل نوای شور و نوا فرق میکند
اندر میان قافله دلدار میرود / زینب به عشق سید و سالار میرود
هردم کنار علقمه غوغا به پا شود / با اشک دیده باز علمدار میرود
دنیا چنین به چشم خودش غم ندیده است / هرسمت شهر بیرق و پرچم کشیده است
بر راویان قصه همینجا خبر دهید/ برزخم های غمزده مرهم رسیده است
پیراهن عزای تو شد اعتبار من/ پرچم سیاه ماتم تو اقتدار من
مجنون عاشقی که دم از عشق میزند/ یک عمر نوکری تو شد افتخار من
دل مویههای دل همه از محتشم سرود/ باز این چه نوحه و چه عزایی که غم سرود
جاریشده ز نهر ارادت غم حسین (ع) / شاعر ز یار، واژه کم آورد و کم سرود
«بازاین چه شورش است» که افتاده در دلم/ امشب قلم کشیده غمی ساده در دلم
خون میشود دلم و از این چار پاره ها/ یک اتفاق سرخ که رخ داده در دلم
دنیا که قول داده به قلبم محرم است/ سقای اشکهای غمت هم شوم کم است
بی شک بهجز شعور حسینی که در دل است/ شال عزای نوکرتان نوحه و غم است
با اذن تو حیاط دلم روضه خانه است/ کنج اتاق کوچکمان چایخانه است
پرکرده عطر روضه تمام محله را / هر خانه یک حسینیهی عاشقانه است
اسفند دانه دانه ی بیتاب میشوم/ جارو به دست خادم ارباب میشوم
افسوس میخورم به عزادارهای تو/ از شرم روسیاهی خود آب میشوم
عمری است باسکوت دلم روبرو شدم / در مجلس ات نشستم و با آبرو شدم
درهمشکسته جام غروری که داشتم/ با ضربههای طبل تو، من زیر و رو شدم
با تکه پاره های غزل جور میشوم / از هر چه غیر آل علی دور میشوم
شکر خدا که عشق تو در سینه من است/ عشق حسین دارم و مغرور میشوم
وقتی که ریخت پای ضریح شما دلم / فهمیده تازه آمدهامشب کجا دلم
اینجا میان هق هق خود دم گرفته ام/ تنها میان همهمه گشته رها دلم
امشب به اسم پاک تو قلبم جلا گرفت/ با اشک روضههای تو یک کربلا گرفت
در مجلس شما نظر افتاد بر دلم/ رزق تمام سال مرا از شما گرفت
آتش فتاده در دلم از سوز ماتمت/ بر لب رسیده جان من از غربت غمت
من پا شکسته آمدهام مجلس شما/ آری شفا گرفته ام از دست پرچمت
از کودکی که نام شما را شنیدهام/ آن خاک تربتی که به کامم چشیدهام
زائر شوم مقابل آن گنبد طلا/ برآرزوی قلبی خود هم رسیده ام
انتهای پیام