زن و شوهرهای قدیم، به عشق فرزند یا سرکوفت شنیدن از خانواده، درددلها را «توی خودشان میریختند» اما زندگیشان را حفظ میکردندـ تحمّل بود و البته رواداری و فرهنگ سازش. خانوادهها، بزرگترهای فامیل، سنتها و فرهنگ عمومی عوامل تاثیرگذار در آمار پایین طلاق بودند. طلاق فرهنگ طبقه خاصی بود و آنچنان نفوذی در بین طبقه متوسط یا فرودست جامعه نداشت، دستکم جریان چشمگیری نبود. یا مرگ عامل جدایی بود و یا شرایطی که قابل تحمل نبود. بهانههای فانتزی امروزی جایی در روابط زناشویی نداشت.
در کنار این خوی سازش و مدارا، درد سوختن و رنج ساختن امّا سبک زندگی خیلیها بودـ چه زوجهایی که سالها زیر یک سقف ولی مثل دو جزیره دورافتاده از هم، زندگی کردند و فرهنگ غالب مانع از این میشد که طلاق راهحل اختلافات آنها باشد.
ریختن قبح طلاق
«انگشتنمای مردم» شدن، آواره شدن بچهها یا بزرگ شدنشان زیر دست نامادری وحشتی بود که زن و مرد را مجبور به تحمل این بخت نامراد میکرد. امروز امّا طلاق یک حق طبیعی و راهحلی برای تمام کردن رابطههاییست که امیدی به بهبود ندارند. چه زن اقدام کند چه مرد، گذشتهها مدتهاست که گذشته، قبح طلاق ریخته و در خیلی از موارد خانوادهها آخرین کسانی هستند که از این تصمیم مطلع میشوند. چه توافقی باشد چه با «آژانکشی»، سونامی طلاق سالهاست جامعه را فرا گرفته و بایگانی دادگاههای خانواده را مملو از پروندههایی کرده که هر کدام داستان یک زندگی را روایت میکنند.
بنا بر آمار سازمان ثبت احوال در سال ۹۸ به ازای هر هزار ازدواج، ۳۱۸ طلاق هم ثبت شده و رشد چهار برابری آمار طلاق نسبت به بیست سال قبل، حکایت از جریانی دارد که دیگر محدود به اختلافات نظری میان زوجین نیست و با تمام شخصی بودن تصمیم به طلاق یا ادامه زندگی، حکایت از بحران عمیق اجتماعی دارد.
طلاق اغلب تصمیمی یک شبه نیست و پروسهای است که گاه با اولین اختلاف نظر یا اشتباه طرفین شکل میگیرد. برای بسیاری از زوجین این پروسه حتی قبل از رفتن زیر یک سقف و از همان دوران نامزدی پیش میآید. مواردی که بعضا دلایلی چنان بچگانه دارند که باورشان بسیار سخت است. این نشان از عدم تکامل روانی و اخلاقی دو طرف و همچنین نبود آموزشهای لازم دارد.
یک حرف نابجا، یک رفتار نسنجیده یا یک «توی ذوق خوردن» ساده در همان یکی دو ماه اول نامزدی و یا عقد و ازدواج نسخهی خیلی از ازدواجها را پیچیده است. همین رفتارها که شاید ناشی از عدم شناخت روحیات جنس مخالف باشد اهمیت و ضرورت مشاوره و آمادگیهای پیش از ازدواج را بیش از پیش برای ما روشن میکند.
از «بلوغ عاطفی» تا «بلوغ اشد»
یک روانشناس و مشاور خانواده معتقد است یک سری از بلوغها یا همان مواردی که آمادگیهای پیش از ازدواج نامیده میشوند در شناخت طرفین از هم و فهم آمادگی طرف مقابل برای ازدواج لازم است. وی بلوغ عاطفی، بلوغ اجتماعی، بلوغ اقتصادی، بلوغ فرهنگی، بلوغ روانی، بلوغ جنسی و در نهایت «بلوغ اشد» که مجموعهای از آمادگی ها و بلوغ های لازم پیش از ازدواج است را برای یک پیوند سالم، ضروری میداند.
ساناز صالحی در گفتوگو با پایگاه خبری ایسنا از روند رو به رشد فرهنگ مشاوره پیش از ازدواج در کشور میگوید و تاکید می کند: «آگاهی و آمادگی پیش از ازدواج و توان عملی کردن این آگاهیها در تشکیل زندگی مشترک اهمیت بسزایی دارد.»
مهارت حل تعارضات
این مشاور خانواده ضمن تایید این نکته که بسیاری از زوجین مهارت حل تعارضات و مشکلات بین خود را ندارند، اضافه کرد: «در بررسی ریشهی این مشکل به عوامل بسیاری همچون شیوهی فرزندپروری خانواده زن و مرد، خلق و خوی فرد، نبود مهارتهای زندگی همچون اعتماد به نفس و نداشتن عزت نفس کافی برمیخوریم که هر کدام از این موارد میتواند منشا بروز اختلاف باشد.»
این کارشناس میگوید: «طرز فکر مردم نسبت به مسئله طلاق تغییر کرده و فرهنگ “سوختن و ساختن” از بین رفته است.» وی معتقد است که رسانهها، سینما و فرهنگ عمومی به عنوان عوامل صورتندی تفکر جامعه تاثیر مهمی در قبحزدایی از طلاق داشته اند و دیدگاه خانوادهها هم نسبت به جدایی فرزندانشان بهتر از گذشته شده است و امروزه در اغلب موارد حامی و پذیرای فرزندان مطلقه خود هستند. همینطور فرزندان هم بدون ترس از دخالتهای خانواده به طور مستقل تصمیم به متارکه گرفته و حتی موضوع ازدواج مجدد نیز از سوی خانوادهها و جامعه پذیرفتنیتر از گذشته شده است.
طلاق، راهحل یا عامل مشکلساز؟
صالحی طلاق را راه حل برخی از زندگیها دانسته و میگوید: «در بسیاری موارد، طلاق به ویژه برای زنان خود سرآغاز مشکلات بسیاری است. مشاورههای پیش از طلاق، مثل ازدواج، ضروری است؛ زیرا فردی که قصد جدایی دارد، به ویژه زنان، بایست به یک سری آمادگیها همانند استقلال مالی و مهیا بودن سرپناهی برای زندگی دست پیدا کنند. همچنین رسیدن به مهارتهایی همچون خودسازی و رفع مسائل عاطفی برای کسب آمادگی پیش از طلاق لازم است.»
وی در تشریح عوامل امروزین طلاق به مسئله فرزندسالاری اشاره میکند و عنوان میکند: «خانوادهها به سمت تک فرزندی رفتهاند و همین مسئله موجب پرورش فرزندانی خودشیفته و بزرگمنش شده که در آینده همین خودشیفتهها قرار است مثل دو پادشاه مغرور با هم زیر یک سقف زندگی کنند. همین ویژگی شخصیتی باعث میشود که در مشکلات احتمالی کمتر گذشت داشته باشند، البته همزمان با این تحول، آگاهیها، آموزشها، مشاورهها و مهارتها نیز در حال افزایش است و در صورت کسب مهارت خودشناسی امکان به حداقل رسیدن مشکلات و توانایی حل آنها وجود دارد.»
فرزندسالاری، تکفرزندی و بحران طلاق
این کارشناس وجود فرزند را برای زوجینی که مشکلات اساسی ندارند راهی برای گرم شدن رابطه دوطرف می داند و عنوان میکند: «البته فرزندآوری راه حل مشکلات اساسی نیست، امّا در صورتی که زوجین با مسایل و درگیری های اساسی بین خود مواجه هستند فرزندآوری به هیچ وجه راهحل نیست. فرزند چنین زوجهایی در صورت طلاق به نسبت زمانی که با این مشکلات به زندگی مشترک ادامه دهند، قطعا آسیب کمتری خواهند دید.»
ساناز صالحی معتقد است در یک رابطه آسیبزا و سرشار از تنش والدین، اتفاقاً به خاطر وجود فرزند باید جدا شد تا کودک ما دچار آسیبهای روانی نشود، زیرا گاهی اوقات برخی والدین دلیل عدم متارکه و تحمل زندگی متشنج خود را وجود فرزند میدانند و بار و منت چنین حرفهایی به شکل آسیبهای روانی به فرزندان منتقل میشود.
این مشاور خانواده راهکار نهایی کاهش آمار طلاق و پایداری زندگی ها را آموزش و آگاهی دانسته و میگوید: «آگاهی یعنی توانایی چگونگی حل تعارضات. بسیاری از ما شناختی از خود و رفتارهایمان نداریم اما میخواهیم طرف مقابل را تغییر دهیم. راه درست این است که ابتدا نیازها و ویژگیهای خود را بشناسیم و بعد خصوصیات جنس مخالف را، در مرحله بعد به شناخت شخصیت خودم برسم و سپس شخص خاصی که در مقابل دارم. با طی چنین روندی است که میتوانیم خود را به طرف مقابل بشناسانیم.»
وی خودشناسی، شناخت جنس مخالف، آموزش مهارتهای همسرداری، آموزشها و مشاوره قبل از ازدواج را خلاصه آمادگیهای لازم برای شروع یک زندگی سالم و پیشگیری از طلاق میداند.
چه باید کرد؟!
به گزارش ایسنا، مشکلات معیشتی و عصبیتها و کمطاقتیهای ناشی از فقر فزاینده خود عامل بزرگی در افزایش آمار طلاق است؛ این روزها هم کرونا و تبعات اقتصادی آن، فضای مجازی و رنگ و لعاب زندگی دروغین برخی سلبریتیهای مجازی و نمایش گسترده شکل زندگیهای لاکچری که منبع آن مشخص نیست از جمله عوامل بردن ذهنیت زنان و مردان به سمت مقایسه وضع زندگی خود و چنین زندگیهایی است.
در کنار موارد بالا ضعف و عقبماندگی رسانههای عمومی در تبلیغ و آموزش مهارتهای زندگی زناشویی و نبود آموزش سبک صحیح و مهارتهای زندگی در مراکز آموزشی دست به دست هم داده تا شاهد بحران طلاق و همزمان بالا رفتن سن ازدواج و در درازمدت بحران جمعیتی باشیم. نهادهای موثر در این حوزه همچون بهزیستی، دانشگاه ها، معاونت خانواده ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی یا استانداریها بایست پیش قدم شده و با طراحی سازوکارهای عملی تلاش کنند روند چنین بحرانهای اجتماعی را کندتر کنند.
گزارش از: «حیدر کاشف»، پایگاه خبری ایسنا بوشهر
انتهای پیام