به گزارش ایسنا، «شهروند» در ادامه نوشت: همین حالا هم اسمهای مستعاری داریم نظیر «ابراهیم رها»، «میم آرام»، «مژگان زارع» و … اما قصه اینجاست که شما مرد هستی آقای فلانی و چرا باید قصهات را به اسم زن چاپ کنی؟ درباره «علی بیتاژیان» مینویسم که کتابش را با نام «بیتا ژیان» چاپ کرده؛ رمانی به نام «برگهای سبز بید». درباره ذائقه خوانندگان آثار عاشقانه و عامهپسند مینویسم که در این سالها عوض شده. به قلم نویسندگان مرد دیگر اعتمادی نیست و گویا ورق برگشته. یعنی اگر در سالهای پیش از این جنسیت نویسنده برای خواننده تفاوتی نداشت، حالا دیگر اوضاع تغییر کرده. ناشران آثار عامهپسند به نویسندگان مرد پیشنهاد میکنند برای فروش بهتر از نامشان چشمپوشی کنند و کتابشان را به نام مستعار زنان چاپ کنند.
علی بیتاژیان برایم توضیح میدهد: «من در این زمینه دخیل نبودم. ناشر آن زمان وقتی میخواست کتابم را چاپ کند، گفت بیشتر خوانندگان کتاب تو زنان هستند و دوست دارند کتابهای نویسندهای را بخوانند که همجنس خودشان باشد. به هرحال ناشر هم بهنوعی صاحب اثر است و قرار است سرمایهگذاری کند و نمیخواهد ضرر کند. برای همین گفت اسم کوچکت را برمیداریم و روی جلد نمینویسیم. فامیل را هم جدا مینویسیم که خوانده شود بیتا ژیان.» در واقع ناشر در ترفندی که مدنظر داشته، نام خانوادگی نویسنده – «بیتاژیان» – را برداشته، جدا کرده و نوشته: «بیتا ژیان».
به نام مستعار
منتها از کجا معلوم چنین تغییر ذائقهای در خوانندگان پیش آمده باشد؟ صرفا به یک نام که نمیشود بسنده کرد و تمام نامهای مستعار کتابهای ایران را هم که نمیشود زیر و رو کرد. با این حال سراغ یکی دیگر از نویسندگانی رفتم که با نام مستعار، آثار عاشقانه نوشته. نویسنده البته اینبار زن است؛ لاله زارع، نویسنده آثار جنایی که با نام مستعار «مژگان زارع»، آثار عاشقانه مینویسد. جالب اینجاست او هم بیاعتمادی خوانندگان آثار عامهپسند را درباره رمانهای نویسندگان مرد تأیید میکند: «یکی از نویسندگان پرمخاطب چندسال پیش میخواست با ناشری معتبر در حوزه آثار عامهپسند کار کند. ناشر گفته بود که باید نامش را به نام یک زن تغییر بدهد، چون نویسنده مرد بود و ناشر اعتقاد داشت اگر نام مستعار زن روی جلد کتابش بگذارد، تأثیر بیشتری در فروش خواهد داشت. اما خب، آن آقا قبول نکرد، در حالیکه ناشر به او گفته بود قلم تو قلمی است که خوانندگان زن دوست دارند اما چون مرد هستی به کتابت اعتماد نمیکنند.»
حتی خانم پروانه شفاعی، یکی دیگر از نویسندگان رمانهای عاشقانه ایرانی که امسال هم نامزد جایزه «لیلی» (جایزه آثار عاشقانه) بوده است، این ماجرا را موثق میداند: «چنین واقعیتی متاسفانه نباید باشد اما رواج پیدا کرده. چون خوانندگان به این نتیجه رسیدهاند که خانمهای نویسنده، ظرافتهای عاشقانه را در زندگی بهتر درک میکنند و در نوشتههایشان هم بهتر به آنها میپردازند. من البته صرفا درباره آثار عاشقانه این را میگویم. میگویند نویسندگان مرد خیلی کلیگویی میکنند، در حالیکه مخاطبان آثار عامهپسند، معمولا به خواندن جزئیات علاقهمند هستند. منظورم البته اضافهگویی یا اطناب در نوشتار نیست. مقصودم توجه به جزئیات روابط عاشقانه است و حتی روابط خانوادگی؛ رابطه بین کاراکتر پدر و دختر، مادر و دختر، پسر و پدر و … باور خوانندگان این است که آقایان انگار در رمانهای عاشقانهشان بیشتر دنبال نتیجهگیری هستند تا پرداختن به جزئیات.» دلیل این موضوع را لاله زارع از دریچهای دیگر میبیند. او که هم در زمینه آثار غیرعامهپسند و هم عامهپسند نوشته میگوید: «نویسندگان مرد ذهنیت درستی از خوانندگان آثار عامهپسند ندارند. فکر میکنند اگر خیلی ملودرام بنویسند، خانمها بیشتر میخوانند درحالی که اصلا اینطور نیست. در واقع چون نویسندگان مرد در این سالها بازار کار خودشان را در این حوزه خراب کردهاند، خوانندگان کمتر به آنها اعتماد میکنند. اغلب فکر میکنند باید عاشقانهها را طوری بنویسند که به شکل فیلمهای نازل هندی باشد و خب، همین تصور اشتباه هم باعث شده مخاطبان در این سالها کمتر به رمانهایشان اعتماد کنند.»
روی مجنون حساب نکنید!
فارغ از اینها، اصلا اگر نشانهها را هم دنبال کنی میرسی به شرح عشق و دلدادگی که گویا در قلم زنان منحصر شده. مثلا به نامزدهای جایزه «لیلی» نگاه کنید. این جایزه سال گذشته برای رمانهای عاشقانه به راه افتاد و قرار است بیستونهم بهمنماه، همزمان با «روز عشاق» (که ریشه در باورهای تاریخ ایران باستان دارد) به بهترین عاشقانهنویس سال اهدا شود. اینکه تمام نامزدهای جایزه امسال زنان بودهاند، پرسشبرانگیز نیست؟ زهرا اسماعیلزاده (آخرین روز زمستان)، سمیرا سیدی (انار ترش)، مرضیه قنبری (به خیالم)، پروانه شفاعی (به ساز دلم)، زهرا احسانمنش (تب یخ)، آزیتا خیری (کوچه دلگشا) و الناز محمدی (یاس مجنون). حتی در بخش «نوقلمِ» این جایزه هم تمام نامزدها زن هستند؛ تمامشان. یعنی یک نویسنده مرد هم بینشان نیست. برای همین ناگزیر به این نتیجه میرسیم که یا عاشقانهنویسی در آثار عامهپسند ایران فقط در دایره نویسندگان زن محدود شده یا اینکه ذهنیت خوانندگان درباره نویسندگان مرد تغییر کرده. گویا دیگر هیچکس برای نوشتن از لیلی روی مجنون حساب نمیکند! اما علیالله سلیمی، یکی از داوران این جایزه نظری دیگر دارد. او که خودش از نویسندگان آثار جدی است و در این سالها بهعنوان منتقد در جلسات نقد آثار عامهپسند حضور داشته و سخنرانیهای متعددی ارایه کرده، میگوید: «ما در انتخابمان به اسامی زن و مرد کاری نداشتیم. ماجرا از این قرار است که شما اگر به شکل آماری هم نگاه کنید، ٩٠درصد نویسندگان آثار عاشقانه درحال حاضر زنان هستند. قدیم مردم آثار «ر. اعتمادی» و «میم. مؤدبپور» را میخواندند، الان آثار نویسندگان زن را. اما درباره دلیلش باید بگویم شاید به شکل ناخواسته مفهومی به نام «حریم» در ذهن خواننده عام این نوع آثار جا افتاده. چون خوانندگان این رمانها اغلب زنان هستند، نویسندگان مرد را به شکلی غیررسمی در فضای ذهنیشان به رسمیت نمیشناسند. شاید همچنان این سنت که نوشتن از «عشق» را بهنوعی سبکسری در مردان نسبت میدادهاند، هنوز در رگههای ذهنی تاریخی ما وجود دارد. برای همین مردان در این حوزه کمتر سراغ عاشقانهنویسی میروند و نویسندگان آثار عامهپسند را هم طبیعتا بیشتر زنان تشکیل میدهند.»
لیلا و لیلانویسان
اینکه چرا در ادبیات عامهپسند ایران، وضع تفاوت کرده و جنسیت اینطور تعیینکننده شده، شاید نیاز به رسالهای مفصل داشته باشد، اما ما در این گزارش صرفا در پی طرح این پرسش بودیم که آیا واقعا وضع چنین است؟ و بهتدریج شاید به این نتیجه میرسیم که قانونی نانوشته گویا درحال تدوین است. آنچه در ابتدای گزارش درباره علی بیتاژیان نوشتم، همان نکتهای است که یکی از مدیران باسابقه در حوزه انتشار آثار عامهپسند هم تأیید میکند. بهمن رحیمی، مدیر مسئول انتشارات «شادان» دراینباره میگوید: «بنده چنین کاری را تا به حال به نویسندگان پیشنهاد ندادهام و فقط بنا به عکسالعملهای خوانندگان صحبت میکنم. درواقع تجربهام در این حوزه میگوید استقبال از آثار نویسندگان زن بیشتر است؛ بهخصوص نویسندگانی که کار اولشان باشد. البته نویسندگان زیادی بودهاند که کارشان را با ما شروع کردند و بعدها صاحبنام شدند و به جایی رسیدند که خوانندگان به دنبال اسمشان میآیند تا آثارشان را بخوانند. ولی وقتی نویسندهای قرار است کار اولش را چاپ کند، چنین چیزی را به تجربه در خوانندگان دیدهام که استقبال از اسم زنان روی جلد بیشتر بوده است. هرچند رویکرد ناشران هم با هم متفاوت است و عوامل بسیاری در فروش دخیل هستند؛ ازجمله طرح جلد، عنوان کتاب و فاکتورهای دیگر. با این حال، وقتی اسم نویسنده خانم باشد، عکسالعمل مخاطب بهتر است. دلیلش هم شاید به تغییر و تحولات نویسندگی در ٢٥سال اخیر برگردد. در این سالها بیشتر نویسندگانی که وارد عرصه نوشتن شدند، خانمها بودند. درحالیکه در دهههای ٤٠ و ٥٠ اوضاع به این شکل نبود؛ پاورقینویسها مرد بودند و خوانندگان هم دنبال آثار آنها میرفتند. اما از دهه ٧٠ به بعد اتفاقاتی را که در این حوزه دیدیم، زنها رقم زدند. خیلی کم پیش آمده آقایان در این سالها توانسته باشند اثری عاشقانه بنویسند که دلخواه خوانندگان سنین پانزده شانزده تا سیوپنج ششسال باشد، برای همین در عمل هم میبینیم خوانندگان نسبت به نام زنها روی جلد، برخورد بهتری نشان میدهند.»
اتفاقا از علی بیتاژیان درباره این مستعارسازی هم پرسیدم؛ اینکه آیا تغییر نام او روی جلد کتاب تاثیری هم داشته؟ بیتاژیان گفت: «راستش بعدها مدیریت آن ناشری که من با آنها کار میکردم، عوض شد و اصلا دیگر از سبک کتابهای ایرانی رفتند سراغ کتابهای خارجی و دنباله چاپ آن کتابها را نگرفتند، برای همین کتاب من هم در همان چاپ اول ماند. درواقع به دلایل مختلف، آن کاری که کردند تاثیری نداشت، دنبالش را هم دیگر نگرفتند و تغییر مدیریتی داشتند. من هم آن موقع کار اولم بود و وقتی گفتند چنین کاری کنیم، گفتم لابد این چیزهایی که میگویند درست است و قبول کردم. اما الان میدانم که اشتباه است، چون یک رمان خوب، اثر خودش را خواهد داشت. حالا اینکه اسم نویسنده زن یا مرد باشد، ممکن است تأثیرات جانبی داشته باشد، ولی خیلی مهم نیست. ما نویسندگان مرد زیادی داریم که از کتابهایشان استقبال شده و برعکس. کلا فروش به این چیزها زیاد ارتباط ندارد.» با این حال تجربهها و شنیدههای مختلف که تا به حال نشان داده اینها به هم ارتباط دارد. از بهمن رحیمی، مدیر مسئول انتشارات «شادان» پرسیدم با توجه به تجربهاش از بازخورد خوانندگان، تا به حال شده پیشنهادی اینچنین را با نویسندهای در میان بگذارد؟ اینکه مثلا نویسنده مردی بیاید و از نام زنان استفاده کند؟ آقای رحیمی گفت: «من از نظر اقتصادی واقعا دنبال این نبودهام که ببینم نامگذاری به این شکل چقدر میتواند تاثیرگذار باشد و تا به حال چنین کاری نکردهام. با این حال یک عده نویسنده هستند که غم نان دارند و غم نام ندارند. لابد وقتی چنین پیشنهادی را از طرف ناشر میشنوند، میگویند چه فرقی دارد؟ بهخصوص وقتی با ناشرانی طرف میشوند که قرار است کتاب را به شکل کالا از نویسنده خریداری کنند. در این مواقع دیگر برای نویسنده، تکرر چاپ و استقبالنشدن و اینها هم مهم نیست. بنابراین با قراردادی که نامش به نام مستعار یک زن قرار است روی جلد بیاید، موافقت میکنند.»
بعضی نویسندگان هم البته چنین پیشنهادهایی را نشنیدهاند. ویدا چراغیان، نویسندهای که با نخستین رمانش با عنوان «یه نفر مثل تو» در بخش نوقلم جایزه «لیلی»، نامزد شده است، میگوید: «من تا به حال نشنیدهام ناشری بخواهد به نویسنده مردی پیشنهاد بدهد اسمش را به اسم زن تغییر بدهد. اما میدانم مخاطب ترجیح میدهد نویسنده زن باشد. علت این موضوع هم این است که اکثر مخاطبان آثار عامهپسند، خانمها هستند. شاید فکر میکنند با داستانهایی که از ذهن زنان بیرونمیآید، بیشتر احساس همذاتپنداری میکنند یا شاید اینطور باور دارند که زنان رؤیایینویستر هستند و تخیلات عاشقانه را بهتر میتوانند پروبال بدهند. اما هر چه هست نمیشود این نکته را نادیده گرفت که بهطورکلی خانمهای عامهپسندنویس بیشتر از آقایان هستند.» خانم شفاعی، دیگر نامزد جایزه «لیلی» نیز به این موضوع اشاره کرده بود، اما در پایان خاطرهای هم داشت که شاید تداعی روزهای گذشته برای خیلی از ما باشد. پروانه شفاعی گفت تا مدتها گمان میکرده «میم مؤدبپور» زن است. حق هم دارد. ما هم از کجا میدانستیم رجبعلی به اسم «ر. اعتمادی» مینوشته و مرتضی به نام «میم مؤدبپور»؟ اسامی مستعارشان آن زمان به پیشنهاد یا توصیه ناشر هم نبوده. زمانه، زمانهای بوده که گویا اسامی مخفف، نوعی رازآلودگی در شمایل نویسنده مینشانده. اینستاگرامی در کار نبوده تا تو در کسری از ثانیه چهره نویسنده را ببینی یا نوع پوشش و ظواهر امر را در صفحات شبکههای اجتماعی بجویی. روی جلد کتاب میخواندی «ر. اعتمادی» و شاید حتی ممکن بود گمان کنی نویسنده «رعنا»ست؛ «ریحانه»، «رخساره» یا «رؤیا»ست.
انتهای پیام