احسان متینفر در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: کسانی که در رابطه خود احساس وابستگی دارند به طرف مقابل خود احساس تملک و نسبتبه رابطه یا طرف مقابل احساس خشم، ترس و اضطراب دارند. ترس از تنهابودن باعث ایجاد این احساسها میشود، اما در رابطهای که دلبستگی وجود دارد فرد عشق را احساس میکند و اعتماد متقابل و امنیت در رابطه شکل میگیرد.
وی افزود: گاهی در رابطه عاشقانه یکی از طرفین میگوید «اگر تو نباشی میمیرم، بدون تو نمیتوانم زندگی کنم»، این یک نوع افسانه است. اگر وارد دنیای ذهنی این افراد شویم میبینیم که غالبا منفیبافی میکنند و تعبیر حال آنها خوب نیست. احساس تعلق در مقابل احساس تملک قرار میگیرد.
احساس تملک در رابطه ناسالم وجود دارد
این روانشناس بالینی عنوان کرد: اگر شما نسبت به کسی احساس تملک داشته باشید در مقابل او خشم، نفرت و حسادت را تجربه میکنید. افرادی که تملک را بر تعلق ترجیح میدهند ممکن است از هم دور باشند اما پیوند قلبی با هم دارند و وقتی به یاد فرد مورد علاقهشان میافتند حس و حال خوبی پیدا میکنند. در رابطهای که احساس تملک وجود داشته باشد رابطه ناسالم است.
متینفر ادامه داد: احساس ترس از کنار گذاشتن در روابط وابستگی وجود دارد. فرد با این احساس هر کاری را انجام میدهد تا کنار گذاشته نشود، زیرا این افراد باورهای بنیادی و زیربنایی مبتنیبر دوستنداشتهشدن، خوبنبودن، کافینبودن و نقصداشتن است. فرد برای ماندن در رابطه مدام رفتارهای ایثارگرایانه از خود دارد.
وی خاطرنشان کرد: کنترلگیری در مقابل آزادی و استقلال شکل میگیرد. وقتی فردی احساس تملک دارد میخواهد رفتارهای فرد مقابل را مدام کنترل کند که کجاست و در حال انجام چه کاری است، اما در احساس تعلق هویت افراد مستقل به رسمیت شناخته میشود. اگر در رابطهای هستید که بیش از اندازه کنترل میشوید رابطه شما رابطه وابستگی است.
پذیرش مشروط بر نامشروط است
این روانشناس بالینی ادامه داد: پذیرش مشروط اینگونه است که «تو زمانی خوب خواهی بود که هر چه را که من بخواهم انجام دهی و آنطور که من میخواهم رفتار کنی، اگر اینگونه رفتار نکنی من تو را دوست نخواهم داشت» اما در برابر پذیرش نامشروط «همیشه و همواره خوب و دوست داشتنی هستی واگر رفتارهایی را انجام بدهی که من نمیپسندم من از آن رفتار تو ناراحت میشوم نه از خود تو».
متینفر گفت: متاسفانه ما در فرهنگی زندگی میکنیم که پذیرش و محبتی که دریافت و به دیگران منتقل میکنیم پذیرش مشروط است. از همان دوران کودکی به ما گفته میشود «زمانی تو را دوست دارم که بیست بگیری، زمانی تو را دوست دارم که بچه خوبی باشی» این شرطهایی که گذاشته میشود افراد احساس خوببودن نمیکنند مگر در ازای کار خوب.
وی تاکید کرد: در رابطه مبتنیبر تملک، دوستداشتن و دوستداشتهشدن شرطی است. در رابطه سالم دلبستگی و احساسات حد نرمال دارند و هر چه فرد از میزان سلامت روانی بالاتری برخوردار باشد رابطه سالمتری خواهد داشت. در رابطه ناسالم ممکن است دو اتفاق بیافتد، اول اینکه فردی که دچار مشکل است را به سمت رابطه سالم سوق دهد و دوم اینکه به مرور زمان از رابطه خارج شود.
معضل جوانان روابط رمانتیک است
این روانشناس بالینی اضافه کرد: امروز معضل جوانان ما روابط رمانتیک است. در بسیاری از موارد افراد برای تکمیل هویت، معنای زندگی و دغدغههای رشدی به سمت رابطه نمیروند، بلکه به خاطر خروج از تنهایی و دریافت احساس خوب بودن وارد رابطه میشوند، اما بعد از واردشدن به رابطه آنچه را که میخواستند دریافت نکردند، وارد رابطه دیگر میشوند.
متینفر گفت: افرادی که روابط مختلفی را تجربه میکنند دچار آسیب و معیوب میشوند و به این نتیجه میرسند که عشق و رابطه عاشقانه وجود ندارد. این افراد دیگر نگاه و نگرش خوبی به روابط نخواهند داشت و زمانیکه ازدواج میکنند نمیتوانند روابط خوبی را ایجاد کند و این بر روی فرزندپروری و نسلهای بعد آنها تاثیر خواهد گذاشت.
عشقورزیدن یک مهارت است
وی افزود: عاشقبودن و عاشقانهزندگیکردن مهارتی است که افراد در زندگی خود باید یاد بگیرند. افراد به دو توانمندی پایه برای ایجاد روابط خوب نیاز دارند. ابتدا خودشناسیست، خود را بشناسند و سپس سعی در شناخت طرف مقابل خود داشته باشند، دوم یادگرفتن مهارتهای ارتباطی مانند مهارت گفتوگو، همدلی، گوشدادن فعالانه و کنترلخشم است.
این روانشناس بالینی عنوان کرد: عشقورزیدن و عاشقشدن یک فرآیند بالغانه و آگاهانه است، باید جنبههای هیجانی و جذابیتهای جنسی و فیزیکی آن زیر چتر عقلانیت، آگاهی و خودشناسی باشد تا در نهایت یک رابطه سالم و رشددهنده بین دو طرف برقرار شود.
انتهای پیام