
یک کارشناس ارشد مسائل راهبردی معتقد است که رییس جمهور امریکا، در هماهنگی با کنگره امریکا سعی میکند مدلی را ایجاد کند که کنگره نیز در کنار تحریمهای مصوب قوه مجریه، (فرمان های اجرایی رییس جمهور)، به تولید و توسعه قوانین تحریمی بیشتر علیه ایران، در فصول اتهامی پنجگانه فوق الذکر، اقدام کند.
در نهمین ماه از ریاست جمهوری ترامپ، اعلام استراتژی جدید امریکا «علیه» ایران، با تکاپوی پر حجم سیاست خارجی امریکا در منطقه غرب آسیا همراه شده است. شکست رو به اضمحلال داعش در سوریه و عراق، تثبیت حکومت بشار اسد، بازی همه پرسی بارزانی و آثار آن در عراق و منطقه، تلاش سعودی برای خلاصی از معضل جنگ یمن، و بسیاری از تحولات دیگر، آینده منطقه را در ابهام تازه ای فرو برده است. مساله مناسبات امریکا و ایران، در پرتو راهبرد جدید ترامپ، تاثیر محوری در آینده ایران و منطقه دارد. به همین دلیل، موضوع راهبرد امریکا و رویکرد و سیاستهای جمهوری اسلام ایران در قبال ان، را با دکتر علیرضا اکبری، معاون پیشین وزیر دفاع در دوران اصلاحات و دانش آموخته صلح سازی و حفظ صلح و بنیانگذار موسسه پژوهشهای راهبردی تصمیم به بحث گذاشتیم:
به گزارش اعتماد نو، متن گفت و گو با علیرضا اکبری را در ذیل می خوانید:
راهبرد جدید ترامپ، از کدام مشخصات، ویژگیها، برخوردار است؟ فراز های اصلی آن را برای ما بیان کنید.
راهبرد ترامپ، در واقع ناظر به حداکثر تغییر در ایران (از تغییر رفتار تا تغییر نظام)، و بر پایه ترکیبی از تهدیدات سلبی و ایجابی است،.
تهدیدات سلبی، عمدتا شامل توسعه دامنه تحریمها، زیر عناوین و اتهامات هسته ای، تسلیحات متعارف و موشکی، اقدامات بی ثبات کننده و مداخلات منطقه ای، تروریسم، و در نهایت مسایل داخلی ایران با محور حقوق بشر است.
تهدیدات ایجابی شامل اقدامات عملیاتی در صحنه سیاسی امنیتی و حتی نظامی خواهد بود.
ترامپ در واقع با سیاست هجوم به برجام، ابتدا سعی در توسعه این برجام دارد و سپس تکثیر و تعمیم برجام، به برجام های متعدد دیگر را دنبال میکند.
ترامپ میخواهد با رویکرد تکثیر برجام، قطب بندی های محیط داخلی ما و امریکا، و نیز محیط منطقه ای و نهایتا محیط جهانی را در مسیر آمادگی برای معامله ای بزرگتر و تعیین کننده قرار دهد.
امریکا با لق کردن برجام، در صدد برقراری پنج «فرا برجام» است.
آنگونه که از مدتها قبل هم عرض کردم، امریکا، و بخصوص دولت ترامپ، بدنبال«نمدمال کردن» ایران است، اما، از آسیب پذیری های خود، بشدت غفلت دارد، و این رویکرد ترامپ، در واقع، فرار به جلو ارزیابی میشود.
بنده با سخنان و مواضع ترامپ، در یک کلام دریافتم؛
۱) امریکا دنبال یک «فرا برجام» هسته ای است،
۲) امریکا، دنبال یک «فرا برجام موشکی» است،
۳) امریکا دنبال یک «فرا برجام امنیتی و منطقه ای» است،
۴) امریکا جداً دنبال خلع سلاح کامل، و تسلیم تمام عیار نظام جمهوری اسلامی است،(فرا برجام داخلی ایران)
۵ ) امریکا، تعجیل ندارد، و به تقسیم کار در داخل و بیرون از امریکا نیاز دارد،
امریکا، سپاه -سازمان و افراد- را در ذیل تحریم های خزانه داری تحت فشار شدید قرار میدهد.
این به معنای تداوم یا نهایتا انبساط همان تحریم هایی است که از سالهای قبل علیه سپاه و نیروی قدس اعمال شده است.
هر چند امریکا، بطور جدی دنبال «نمدمال کردن» ایران است، اما، آشفتگی و نابسامانی راهبرد دولت ترامپ، در کنار تشتت سیاست خارجی و تفرق سیاست داخلی ترامپ، امریکا را در این رویکرد ناتوان خواهد کرد و تحقق این رویکرد نه تنها ساده نیست بلکه، هم برای امریکا هزینه بسیار دارد و هم برای دنیا.
با توجه به توضیحات شما، بستر و پیشران های راهبرد ترامپ، به تفکیک هر بُعد، کدام است؟
در سخنرانی ترامپ با عنوان «استراتژی جدید امریکا علیه ایران»، اتهام *رفتارهای خصمانه ایران*، در صدر قرار گرفته بود. بدون هیچگونه نشانه ای، ترامپ موضوعی بنام «تهدید کشتیرانی آزاد بوسیله سلاح های ایرانی» را مطرح کرد. همچنین، اتهام زد که ایران، فعالیتهای مخفی خود را برای تولید سلاح هسته ای در مراکز نظامی دنبال میکند. ترامپ علنا ایران را متهم به آغاز جنگ در یمن و سوریه و عراق کرد. او ایجاد اختلافهای قومی و مذهبی را به ایران نسبت داد و تلاش کرد همه معضلات و بحرانهای جاری منطقه را بر عهده ما بگذارد.
ترامپ مدعی شد که ایران با کره شمالی مراودات تکنولوژیکی دارند و سعی کرد اینطور إلقاء کند که، ایران هم به موازات کره شمالی در توسعه و تکثیر هسته ای نظامی، پیش میرود. او ما را متهم به ایجاد بی ثباتی در منطقه کرد و سپاه را به توسعه خشونت و پشتیبانی از تروریستها متهم کرد.
همه این اتهامات و گزاره ها، بطور دقیق و کارشناسی شده ای توسط ترامپ انتخاب شده اند.
همانطور که عرض کردم، ترامپ با ادعای حمایت ایران از تروریسم، راهبرد خود را شروع کرد و با وعده توسعه برجام، انرا خاتمه داد.
اگر فرض کنیم که امریکا با این رویکرد به دنبال تنگ تر کردن حلقه محاصره ایران باشد، و اگر بپذیریم که امریکا، تاثیر تحریمها را بر تغییر رویکرد و رفتار ایران در قضیه هستهای، مفروض گرفته، آنگاه باید انتظار داشته باشیم که، همین رویه «محروم سازی»، یا تحریم، مهمترین ابزار یا پیشران اهداف امریکا باشد.
تحریم ها، میتواند در دو بخش تحریمهای اولیه (ممنوعیت و مجازات هر طرف امریکایی که در محدوده های تعیین شده، هر نوع مبادله پولی، مالی، بازرگانی با طرف های تعیین شده ایرانی، داشته باشند)، و تحریم های ثانویه، ( ممنوعیت و مجازات هر طرف ثالث، که اقدام به مبادله و روابط مالی، پولی و بازرگانی با طرف های ایرانی داشته باشند) تنظیم شوند.
تحریمها میتوانند عمدتا بر خشکاندن شریانهای مالی کشور، در مبادلات بین المللی تمرکز یابند، و همچنین، تحریمهایی که انسداد شریانهای تجاری ما را هدف گیرند.
این دسته دوم هم میتواند شامل مبادلات حوزه تکنولوژیکی و تجهیزات حساس، حوزه انرژی و نفت و فراورده ها، و حوزه تجارت کالا و مواد را شامل شوند.
رییس جمهور امریکا، در هماهنگی با کنگره امریکا سعی میکند مدلی را ایجاد کند که کنگره نیز در کنار تحریمهای مصوب قوه مجریه، (فرمان های اجرایی رییس جمهور)، به تولید و توسعه قوانین تحریمی بیشتر علیه ایران، در فصول اتهامی پنجگانه فوق الذکر، اقدام کند. به این ترتیب، بجای اینکه شخص رییس جمهور و یا دولت او، دایما درگیر صدور فرامین اجرایی باشند، کنگره نیز در این کار، فعال شود.
همچنین، در محور بین المللی، ترامپ در شرح راهبرد جدید خود تصریح کرد که، با متحدان خود، برای وضع تحریمهای جدید، «مشورت» (یا هماهنگی) میکند. طبعا مهمترین این متحدان، کشورهای اروپایی و قدرتهای غربگرای شرق دور هستند. البته همپیمان های خاورمیانه ای امریکا هم، در بخش دیگری از این سناریو، اهمیت خواهند یافت.
اگر زمانی امریکا قصد شدید تر کردن حلقه محاصره علیه ما را داشته باشد، آنگاه نقش همسایگان و قدرتهای رقیب منطقه ای ما، بسیار اهمیت خواهد یافت. دقیقا به همین دلیل است که کاخ سفید، ساعاتی پس از سخنرانی ترامپ، به صدور یک فکت شیت اقدام کرد و موارد خاصی را در همین رابطه، مورد تاکید قرار داد.
مفاد این فکت شیت چیست؟
در فکت شیت کاخ سفید، احیای ائتلافهای سنتی و شراکت های منطقه ای امریکا، علیه ایران، بصراحت پر رنگ شده.
فکت شیت کاخ سفید، ایجاد «موازنه پایدار تری از قدرت» در منطقه، برای ایجاد استحکامات بر علیه ایران را بعنوان یک هدف محوری ذکر کرده. همینطور از مقابله با «تهدیدات موشک های بالستیک و دیگر جنگ افزارهای نامتقارن» یاد کرده است.
اینها، یعنی، امریکا قصد دارد محیط های منطقه و بین الملل را علیه ما، به بهانه توانمندی موشکی و قدرت نبرد نامتقارن ما، بسیج کند. ما با موج جدیدی از چالش های منطقه ای و بین المللی مواجه خواهیم شد.
اروپا، در این بین، هدف محوری امریکا است.
اگر اروپا همراهی کند، این امکان وجود دارد که قوانین تحریمی کنگره و نیز فرامین اجرایی رییس جمهور، در گسترش و تعمیق دامنه تحریمها و مجازات ها، حتی بدون نیاز به مصوبات یا قطعنامه های جدید شورای امنیت، تاثیر مهمی در مهار ایران داشته باشد، حتی اگر روسیه و چین، بطور کامل، همراهی نکنند.
مهمترین اصول و شاخص های رویکرد جمهوری اسلامی، در قبال راهبرد تهاجمی امریکا، چیست؟
طبعا سلب فرصت ابتکار عمل از دشمن، و کسب برتری در عرصه رقابت، یک رکن اصولی در تقابل راهبردی است.
تکیه امریکا در این برهه، بر نقاط ضعف و آسیب پذیری های ما خواهد بود.
امریکا حد اقل چهار محور سیاسی و امنیتی را برای اعمال فشار بر جمهوری اسلامی ایران، فعال خواهد کرد؛
-اول، درگیر کردن ایران به مسایل فرعی و بر هم زدن انسجام و تمرکز و وحدت در محیط داخلی ما،
-دوم، ایجاد شکاف و فاصله بین ایران و محیط پیرامونی و درگیر کردن ما با تضادهای قومی مذهبی،
-سوم، خلع توان برتری ایران در محیط های چالش امنیتی منطقه در عراق و سوریه و سایر صفحات عملیاتی،
-چهارم، قرار دادن کشورهای محور، و اتحادیه اروپایی در ائتلافی فراگیر علیه ما، زیر پوشش اقدام علیه توسعه تسلیحاتی-موشکی، و بی ثبات سازی منطقه ای و حقوق بشر،
اول، جمهوری اسلامی ایران، از جنبه ایجابی، می بایست ارتقاء ظرفیتهای ملی را، بویژه از طریق توسعه قاعده حاکمیت و جلب حداکثری اعتماد ملی، و جذب مشارکت کامل ملی در مسئولیتهای تاریخی کشور، وجهه اهتمام نظام، حاکمیت، دولت و همه قوای حکومتی قرار دهد.
این مهم، زمینه مداخلات و تهدیدات بعدی امریکا یا هر دشمن دیگری را خنثی خواهد کرد.
دوم، ارتقای سطح و کیفیت مناسبات همه جانبه (سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، امنیتی) با حداکثر کشورهای منطقه، بویژه همسایگان. هرچه میزان پیوستگی و وابستگی متقابل ایران با محیط های پیرامونی، منطقه و بین الملل بیشتر باشد، میزان ایمنی و استحکام و ثبات کشور، بیشتر خواهد بود.
سوم، حفظ و استحکام مواضع و موقعیت امنیتی و نظامی خود و محور مقاومت در عرصه های تقابل منطقه، در سوریه، عراق و سایر عرصه های چالش و رقابت.آنچه که ایالات متحده را در ایجاد فشار مضاعف به ایران تحریص کرد، اقتدار ایران و محور مقاومت در کنترل صحنه نبرد با تروریسم و حفظ تعامل راهبردی با دولتهای عراق و سوریه است. تشدید خصومت امریکا، در هر مسیری که تداوم یابد، مسیر تقابل و برخورد، یا مسیر مصالحه و کنترل تضادها، ایران به حفظ دست برتر خود در منطقه، بشدت نیاز خواهد داشت. از این رو، توسعه زیرساخت ها و عوامل تحکیم موقعیت راهبردی خود در همه عرصه های حضور محور مقاومت، بایستی از اصول راهبرد ما باشد. همین امر البته از عوامل توسعه و امنیت ملی ما نیز محسوب میشود.
چهارم، ایالات متحده از همه توان نرم افزاری و سخت افزاری خود برای محاصره ایران و تشدید چالش ها و تضادهای امنیتی و حقوقی ایران با منطقه و بین الملل استفاده میکند.
نفوذ امریکا در محیط بین المللی جهت طراحی و اعمال تهدیدهای حقوقی، نظیر نظامهای کنترل تسلیحات و خلع سلاح، یا میثاقهای یکجانبه حقوقبشری یا نظامات کنترل شبکه های مالی- پولی و بازرگانی، نقطه قوت واشنگتن است.
جمهوری اسلامی ایران هدف محوری امریکا در این سپهر میباشد. البته نقش کشورها و اتحادیه اروپایی در میزان تاثیر نفوذ امریکا، جهت محاصره حقوقی امنیتی ایران بسیار مهم است. همچنین ظرفیتهای کشورهای متخاصم منطقه، از جمله اسراییل و سعودی، بر علیه ما، مزید بر علت است. به همین دلایل باید انتظار داشت که اتحادیه و کشورهای اروپایی در معرض موج جدیدی از فشار امریکا برای همراهی در محکوم کردن ایران در فهرست اتهامات تسلیحاتی، موشکی، امنیتی، و حقوق بشری قرار گیرند. نقش روسیه و چین در این چالش، بسیار اهمیت دارد، اما، بعنوان یک نمونه، عملکرد مسکو در تعجیل برای عقد قرارداد نفتی با اقلیم کردستان، در همان روز تسلط دولت مرکزی عراق بر کرکوک، نشانه بارزی از پراگماتیسم سیاست خارجی روسیه است.
چین نیز بطور قابل ملاحظه ای نسبت به درگیری با امریکا در مسایل درجه دوم، محافظه کار است.
قدرتهای اقتصادی غربگرای شرق آسیا، نظیر ژاپن و کره جنوبی، بازار و اقتصاد ایران را تا مرز به خطر نیافتادن منافع بزرگتر خود، همراهی میکنند.
در چنین شرایطی، حرکت ایران بر روی گسل میان اتلانتیک بر سر موضوع برجام اهمیت مییابد. شکافهای دو سوی اتلانتیک و پاسیفیک، ناشی از سیاستهای یکجانبه گرایانه ترامپ، نیز از مهمترین ملاحظات راهبردی ایران است.
رویکرد ایران در قبال بلوکهای قدرت جهانی و منطقه ای، بخصوص بلوک اروپا، بایستی بر سه اصل زیر استوار گردد ؛
-ترغیب بر تعامل حداکثری،
-تحفظ برحقوق سیاسی امنیتی، تسلیحاتی،
-پایداری بر منافع مشترک و حفظ برجام تا حد امکان،
صیانت از منابع و مظاهر قدرت ملی، در عین رعایت اصل «پرهیز از تنش و اهتمام به عادی سازی شرایط»، باید از اصول راهبردی ما باشد.
حضور موثر و ضروری در زنجیره ارزشهای اقتصادی، و نیز، توسعه حداکثری بنیه دفاع ملی نظیر تثبیت سطح مطلوب تکنولوژی و توان موشکی، از جمله این ملاحظات است.
آیا این درست است که برخي تحليلگران معتقدند امريكا راهبرد تغيير رژيم را در پيش گرفته است؟
همانطور که در ابتدای گفتگو عرض کردم، ایالات متحده، راهبرد خود را بر افزایش حداکثر فشار بر ایران، از «بیشترین تغییر در رفتار، تا تغییر در نظام حاکم»، سازمان داده است.
این رویکرد فقط به ملاحظات شخصی ترامپ محدود نمیشود، بلکه، خروجی مجموعه دولت و قوای موثر در سیاست خارجی و امنیت ملی امریکا، حاکی از شدت برخورد است. بازگرداندن حداکثر تحریمهای پیشین و توسعه دامنه تحریمها و تضییقات حقوقی، سیاسی، اقتصادی، مالی، تجاری، تکنولوژیک و حتی محاصره اقتصادی – امنیتی ایران را میتوان در جهتگیری ارکان دولت و سنا و مجلس نمایندگان، مشاهده کرد.
البته، این فقط یکسوی قضیه است. طرف دیگر اما، به ملاحظات و منافع و اراده سایر طرف های معادله مربوط است. دیگر قدرتهای جهانی و حتی بعض همپیمان های امریکا، نگرانی های جدی از یکجانبه گرایی امریکا دارند. همین تمایز در سطح و عمق منافع میان امریکا و دیگر بلوک های قدرت، از فرصت های مهم ایران در مدیریت رفتار مناظره آمیز امریکا، محسوب میشود.
در نهايت پيشبيني شما از اينده منازعه ايران و امريكا چيست؟ ايا ممكن است اين جنگ لفظي به جنگ واقعی تبديل شود؟
آنچه محتمل تر است اینکه، تقابل طرفین در عرصه پنج چالش برجام، مسایل امنیتی و بحران های سوریه، عراق، یمن، و…، مساله موازنه قدرت در سطح منطقه، مساله توان موشکی ایران و مداخلات امریکا در مسایل داخلی ایران، پر شدت تر خواهد شد.
امریکا سعی خواهد کرد حلقه محاصره ایران را هم در قالب تحریمهای همه جانبه و هم بر روی زمین، تنگ تر کند.
ترامپ تلاش خواهد کرد که در مقابل ادامه برجام با شرایط مضیق تر، اروپا و دیگر بلوکهای قدرت را بر ایجاد ائتلاف علیه ایران، در چهار چالش غیر هسته ای، ترغیب و هماهنگ کند.
هیچ بعید نیست که دور جدیدی از اتهامات هسته ای نیز، پس از ایجاد ائتلاف ضد ایرانی پیرامون مساله موشک و تروریزم، آغاز شود. همچنین اطلاعاتی در مورد احیای دوباره نیروهای ضد انقلاب و سازماندهی و آموزش ایشان با مباشرت امریکا، مطرح است. همه این قرائن و شواهد، و نیز برخی اطلاعات قابل تامل و معتنا به، احتمال تصاعد بحران و وقوع سطحی معین از درگیری را بین طرفین، بیش از ده سال قبل، افزایش داده است.
اطلاعاتی تصریح میکند که دولتهای سعودی و رژیم تل اویو، در اوج کشمکش و بحران هستهای، آقای اوباما را برای اقدام نظامی علیه تهران، بشدت در فشار قرار داده بوده اند. اینکه اما، بویژه با وجود شخصی مثل ترامپ. احتمال وقوع برخورد مستقیم، ولو محدود، یا سطحی از برخورد غیر مستقیم و قابل ملاحظه، کمتر از قبل نیست، بلکه بمراتب، بیشتر است.
ترامپ اصولا شخصیتی جبّان است که ترس خود را در پشت هجوم به طرف مقابل، پنهان میکند. چنین شخصیتی، برای گریز از ترس خود، اقدام به حمله پیشدستانه را، بهترین راه میداند.
وقوع جدال مستقیم گرم، اگر چه هزینه های زیادی برای همه طرفهای درگیر خواهد داشت، و در این میان، متحدان منطقه ای امریکا، بیشترین زیان را خواهند داشت، اما، نادیده گرفتن یا برآورد ناصحیح از چنین احتمالی، بمراتب هزینه های بیشتری خواهد داشت.
منبع: خبرآنلاین