به گزارش اعتماد نو، زهره آشتیانی در روزنامه شهروند نوشت:
در روزهای انتخابات عدهای از جوانان فعال که از سالهای متمادی همواره در احزاب و تشکلها نقش موثری در حیاتبخشی به شاخههای جوانان داشتهاند و موتور حرکت حزب برای تأثیربخشی سیاستهای تبلیغاتی بودهاند، کنار هم جمع شدند و شورای هماهنگی نسل امید شکل گرفت و جلسات متعددی برگزار کردیم. باز هم این جوانان بودند که فارغ از بحثهایی که منوط به سهمخواهی صرف از قدرت شود، حرکت در مسیر صلاح ملی را مطالبهای مهم میدانستند.
دوستانی که از نسل دهه ٧٠ و به بالا هستند هیچگاه مطالباتشان جدی نگریسته نشد. در همان جلسات بحثهای متعددی مطرح میشد مبنی بر اینکه باید شرط حیاتبخشی جوانان به عرصه انتخابات مکتوب شود و به رئیسجمهوری و رئیس شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان داده شود تا آنها نیز بر این باور پایبند شوند که اکنون جوانانی به میدان میآیند که دیگر همان جوانانی نیستند که در دهه ٨٠ به میدان میآمدند بلکه به بلوغ فکری و مهارتی رسیدهاند و باید سهمی برای آنها در نظر گرفت.
در انتخابات شوراها وقتی تعدد کاندیداهایی که از چهرههای سیاسی بودند رو به کثرت گذاشت این جوانان بودند که با راهاندازی کمپین انصراف دعوت کردند برای سهولت انسجامبخشی به بستن لیستی واحد در جبهه اصلاحات عدهای از ادامه حضور انصراف دهند که در همان زمان باز این جوانان بودند که بیش از دیگران به نفع نسل قبل از خود انصراف دادند!
در انتخابات ریاستجمهوری نیز وقتی ایام تبلیغات به صورت رسمی آغاز شد باز این جوانان بودند که به جای گعدهنشینیهای نسل قبل از خود با رویکرد عملیاتی به میدان آمدند و مردم را دعوت به ادامه مسیر دولت اعتدال کردند.
با مروری بر آنچه گذشت اکنون ابهاماتی پیش روی قرار میگیرد که شاید از منظر برخی پاسخ بدانها بسیار ساده باشد؛ ولی طرحشان شاید بتواند تلنگری به برخی از دوستان و مسئولان باشد که همواره جوانان را جلودار میدان برای تحقق انتظارات نسل قبل از خود میدانند:
١- چطور میشود جوانانی که همواره در دهههای اخیر برای جریان اصلاحات در عرصه بودهاند و گاه بیشترین هزینهها را پرداخت کردهاند، پیشگام انصراف از حضور در عرصه انتخابات شوراها که یک پارلمان محلی و فرصتی برای کادرسازی نسل جدید جهت حضور در مناصب بالاتر هست، میشوند ولی نسلهای قبل حاضر نیستند کنارهگیری کنند و با واسپاری میدان به جوانان علاوه بر کمک به کادرسازی بهعنوان مشاورانی خبره به انتقال تجارب بپردازند؟! و جالب آنجاست که همواره چنین مطرح میشود که جوانان تجربه ندارند و باید بزرگترها در میدان باشند و حال این پرسش اساسی مطرح میشود که چگونه باید نسل ما تجربه کسب کند در حالی که همواره پس از بزنگاهها به حاشیه رانده میشود؟
٢- این روزها خبرهای متعددی درباره سازمان ملی جوانان شنیده میشود ولی در میان نامهایی که مطرح میشود اسامی به چشم میخورد که در حلقه نسل جوان قرار نمیگیرند و یک نسل قبلتر هستند، آیا باید در این جایگاه هم که سازمانی برای اعتماد نو به نقل از برنامهریزی در حوزه جوانان هست، باز این جوانان هستند که بايد عقب بایستند و نهایتا به عنوان مشاورانی آگاه در کنار بزرگترها قرار گیرند؟
٣- در موارد متعددی که منتخبان شورای شهر به گفتوگو و یا انتشار دیدگاههایشان پرداختهاند، هیچیک درباره تلاش برای حضور جوانان در عرصههای مدیریتی شهرداری صحبت جدی نکردهاند و حتی جوانانی که به اتکا همنسلهای خود به شورا راه یافتهاند به برجستهسازي این مطالبه نپرداختهاند که باید شهرداری انتخاب شود که انتظارات و خواست نسل جوان را در نظر گیرد و در اینجا این سوال به ذهن میرسد که آیا جوانانی که با لیست امید به شورا رفتهاند، پیگیر مطالبات همنسلهای خود خواهند بود و یا به مانند نمایندگان قبلی چهار دوره شورای شهر درگیر روزمرگیها میشوند؟