دومین اسکار اصغر فرهادی رویدادی شیرین در همه اجتماع ایران شد و تنها یکی از مصداقهای بارز اهمیت این موضوع، پر شدن اینستاگرام و تلگرامهای چهرهها و غیرچهرههای ایرانی در پرداختن به آن بود؛ رسانههایی که از نظر وزیر ارشاد دولت فعلی کشورمان نیز به رسمیت شناخته میشوند. این که برخی در رسانه خود اُسکار ایرانی را کم ارزش قلمداد میکنند و یا انتظار دارند اصغرفرهادی به همه مسائل ایران بپردازد، ناشی از نگاه ناپخته و کم خردانهای است که شیرینی این رویداد را در اجتماع ایران کم میکند.
باید پرسید خروجی مثبتِ این حرف که به عنوان مثال “به اصغر فرهادی ویزا نمیدادند و به این گونه اسکارش را دریافت کرد.” برای ایران چیست؟ آیا اگر یک فرد به طور کامل با سلیقه ما همراهی نمیکند، یعنی انسان کم ارزشی است که کارهایش نیز درخور اهمیت نیست؟
تعامل و گفتگو با دنیا اگر با سلطه سایر کشورها همراه بشود، قطعا و بدون شک محکوم است؛ اما زمانی که یک هنرمند نام و پرچم ایران را در جلوی دیدگان جهانیان به اهتزاز درمیآورد، ارزش این کار چقدر است؟ آیا اصلا میتوان آن را سنجید؟
باید پذیرفت در شرایطی که گرگِ تنها و رئیس جمهوری همانند ترامپ که این گونه به کشورهایی از جمله ایران میتاخت و میتازد، مدیریت هنری یک هنرمند به تنهایی، اجتماع و سیاست یک کشور و بلکه کل دنیا را به نفع ایران تغییر داد: حال از این فرصت چگونه باید استفاده نمود؟ با تخریب؟
برخی این طور بیان میکنند که: فلان سرمایهدار عرب برای فیلم اصغر فرهادی که سرمایهگذارش بوده است، محتوایی می فرستد و به خودش تبریک میگوید؛ چرا نباید تبریک بگوید؟ آیا سرمایهداری که برای هنر پول و اعتبارش را هزینه کرده است، نباید برای اسکار فیلمی که برایش سرمایه گذاشته، شادی نماید؟ و بازهم سؤال از آن برخیها این است که: شما چه میزان از هنر و نام کشور در سطح بینالمللی در عمل(و نه در حرف و شعار) حمایت کردید؟
برخی تنها گرفتار حرف زدن و غر زدن هستند؛ اسکار اصغر فرهادی پیامهای بزرگی را در همه ابعاد نه تنها برای مدیران سیاسی و اجرایی ما که برای همه صاحبان قدرت در همه دنیا دارد:
هنر زبانِ مردم دنیاست و مدیران حقیقی باید بر قلبها حکومت کنند. این توده مردم هستند که به هر حال سرنوشت یک کشور و جامعه را تعیین مینمایند: اگر رئیس جمهوری همانند ترامپ تلاش کند تا یک ملت و کشور را محکوم نماید، یک هنرمند تمامی معادلات را در چند دقیقه به هم میریزد و تمامی تخریبها نقشِ برآب خواهد شد.
اُسکار اصغر فرهادی درسهای مدیریتی دیگری هم برای چهرههای داخلی داشت:
به جای تخریب یک هم وطن که میتواند او را هم از کشور خود فراری بدهد، با او همراه شویم؛ اگر نمازش اول وقت نیست و یا مانند ما زیاد انقلابی نیست! اما دلیلی ندارد آدم بدی باشد و یا بر ضد منافع ملی خود اقدام کند.
حق را ببینیم و جستجو کنیم و همواره از حق دفاع کنیم:
طنز روزگار ما این است که برخی تنها حرف میزنند، اما در کارنامه خود یک اقدام بینالمللی برای اهتزاز نام و پرچم کشور عزیزمان با نام جلاله “ألله” ندارند؛ طنز کشور ما این است که متخصصینی همانند انوشه انصاری و یا فیروز نادری باید در کشور دیگر به کار و فعالیت مشغول باشند و کشورمان محروم از دانش و علم و دلسوزی متخصصین خود؛ طنز روزگار ما این است که هنرمند و خوانندهای به بزرگی “شادمهر عقیلی” که برای حضرت زهرا(س) مادر امام زمانمان خواند و برادر شهید است، به خاطر سوءمدیریت و نگاه سلیقهای از کشور خود برود و آن قدر از دین و اعتقادات دینی زده بشود که امروزه شاهد فعالیتهایش به شکل دیگری باشیم که همگان میبینند.
اسکار اصغر فرهادی، نشان داد این هنر و تخصص است که نجات دهنده یک اجتماع از سیاستهای جنگ طلبانه و نابخردانه است و نه حرف و حمله و شعارهای تند. زمانی که اقتصاد ملی کشوری همانند ایران توسط یک دیوانه به اسم ترامپ تهدید میشود، این یک هنرمند است که با هنر خود، تمام قد از امنیت ملی و روحی مردم کشورش در عمل(و نه در حرف که روال سیاستمدارانِ بعضاً بیخاصیت است.) دفاع مینماید؛ سیاستمدارانی که به جای پرداختن به درد و مشکلات و استرسهای مردم، به جنگ قدرت برای قدرت و تصاحب بیشتر مشغولند.
کشور ما امروزه بیش از هر زمان دیگر به کمک چهرهها و جوانانِ متخصص نیاز دارد.
این متخصصین هستند که در هر حوزهای دلسوزانه برای کشور خود تلاش میکنند و بعضاً بارِ سوءمدیریت، کمکاری، اِهمال و بیکفایتیِ سیاست مداران را به دوش میکشند تا کشورشان از آسیبها محفوظ بماند.
اُسکار اصغر فرهادی آن قدر درس برای سیستم مدیریتی ایران دارد که کتابها بتوان برای آن نوشت.
باید مراقب اصغرفرهادیها باشیم. باید از متخصصینی که میتوانند راهکار و کمک ارائه بدهند، در عمل و در بدنه نظام و حکومت و اجرا به طور تخصصی و حرفهای کمک گرفت تا ایران در مسیر رشدِ خود، پرشتابتر حرکت کند.
توسعه متوازن اقتصادی از همافزایی صاحب اندیشان و متخصصین حاصل میشود. قدر وجهه فعلی ایران را در سطح بینالمللی خوب بدانیم و از چهرههای متخصص و صاحبان ایدههای خلاقانه برای خنثیسازی اعتماد نو به نقل از برنامههای دشمنانِ این آبوخاک کمک بگیریم.
به عنوان نگارنده این یادداشت در همین جا برای هر گونه همکاری و کمکِ حرفهای در حوزه ارتباطات و فرهنگ، اعلام آمادگی میکنم و امیدوارم پایان این یادداشت، سرآغازی باشد برای اتفاقات خوب که پاسداشت حقیقی از خونِ شهدای این آب و خاک گردد.