حسرتِ عاشقی های فراموش شده‌

سال‌هاست که به زیبا به عنوان یک زن نگاه نشده. او در تمام این سالها فقط خاله زیبای تالار بوده تا اینکه پسری وارد تالار می‌شود که عاشقیت را به یادش می‌آورد و با وجود کمبود‌هایی که دارد؛ زیبا را می‌بیند.

به گزارش اعتمادنو به نقل از اعتماد نو به نقل از ایلنا، “نیمه شب اتفاق افتاد” ساخته یک کارگردان زن “تینا پاکروان” براساس متنی از “طلا معتضدی”‌ست. فیلم هم پر از کدهایی‌ست که بیشتر زنها با آن همذات‌پنداری می‌کنند. گلها رقصانند و شخصیت زن‌ قصه مادرانه‌ترین احساس‌ها را دارد اما درنهایت خاله زیبا است. این احساس مادرانه تبدیل به احساس دیگری می‌شود که واکنش مثبتی از طرف اجتماع به آن منتقل نمی‌شود. معتضدی درباره این احساس می‌گوید: سال‌هاست که به “زیبا” به عنوان یک زن نگاه نشده. او در تمام این سالها، خاله زیبای تالار بوده. زنی که زنانگی‌اش پشت دیگ‌ها و ملاقه‌های آشپزخانه پنهان شده و بعد از سالها پسری وارد این تالار می‌شود که با وجود کمبود‌هایش “زیبا” را می‌بیند. همانطور که در داستان فیلم آمده: ازدواج نامتعارف از عروسی تا عزا.

حامد بهداد، رویا نونهالی، گوهر خیراندیش، آتیلا پسیانی، ستاره اسکندی، رابعه اسکویی، سینا رازانی، کریم امینی، فرناز زوفا، دینا آبرون، علی تاجیک، محمد فیروزبخت، مهراب رضایی و شقایق فراهانی بازیگران این فیلم هستند. می‌توان گفت این فیلم نگاه نویسنده‌اش را به ازدواج و برخی گرایشات نامتعارف موازی با آن بر دوش دارد.

خانم معتضدی شما چه نگاهی به ازدواج و گرایشات نامتعارف آن دارید؟

نگاه کلی من هیچ ربطی به قصه‌ام ندارد چون سال‌هاست از تعریف قصه‌های ایدلوژیک می‌گذرد. اما می‌توانم درباره نگاه حسین و زیبا به مقوله عشق و ازدواج بگویم. اول اینکه در نظر حسین اصلا این عشق نامتعارف نیست. حسین هیچ مانعی دربرابر خودش نمی‌بیند. حسین رهاست آنهم با وجود بیماری که دست و بالش را بست ولی زیبا برعکس حسین فکر می‌کند. برای او حرف مردم اهمیت دارد و همیشه از نگاه دیگران به زندگی‌اش نگاه می‌کند. برای همین است که سر مساله شوهرش تصمیم به کوچ می‌گیرد چون نمی‌خواهد پسرش زیر نگاه‌های مردم رشد کرده و بزرگ شود. به نظر زیبا این عشق؛ یک عشق نامتعارف است ولی به مرور، او هم با جسارت حسین همراه و رها می‌شود. هم حسین و هم زیبا ازدواج را ادامه مسیر عشق‌شان به هم می‌دانند.

پس به نظر من؛ این عشق نامتعارف نیست بلکه متفاوت است. در جامعه ازدواج با اختلاف سنی زیاد، مختصِ مردان است ولی به نظر من؛ متعارف یا نامتعارف بودن هر چیزی در بستر آن بررسی می‌شود. عشق زیبا و حسین نه نامتعارف است و نه خلافِ عرف. عشق سالمی‌ست که توسط یک جامعه مردسالار به حاشیه رانده می‌شود.

آخرین لحظات زندگی یک فرمانده شهید به روایت خودش
هم اکنون بخوانید

این نوع نگاه به ازدواج‌ها سنتی‌ست یا مدرن؟

مطمئنا این نوع ازدواج‌ها دنباله‌روی از نگاه‌های سنتی نیستند و در یک جامعه مدرن‌تر یا جامعه درحال گذار اتفاق می‌افتند. به هرحال بنا به نیاز و شکل زندگی امروز، شکل ازدواج‌ها تغییر می‌کند. در جامعه‌ای که زنان همدوش مردان کار می‌کنند؛ ممکن است سن ازدواج کمی بیشتر شود؛ ولی این دلیل بد یا خوب بودن آن نیست بلکه لازمه نوع زندگی‌ست که ما در پیش گرفته‌ایم.

از نگاه شما به عنوان یک زن؛ علت کشش به این نوع ازدواج‌ که آن را نامتعارف تلقی می‌کنند؛ چیست؟ می‌توان آن را به هوس نسبت داد یا احساس واقعی؟

کششی  از روی عمد وجود ندارد. عشق اتفاق است یا بهتر بگویم در قصه ما یک اتفاق است. اینطور نیست که حسین یا زیبا یک روز بلند شوند و بگویند بیاییم امروز یک کم سنت‌شکنی کنیم و کاری نامتعارف انجام دهیم تا کمی به چشم بیاییم. اتفاقی خاص در زندگی آنها رخ می‌دهد. بادی می‌وزد و پرده‌ها را عقب می‌زند. آفتاب به درون خانه زیبا می‌تابد و رنگ و زندگی به زندگی او می‌آید. زیبا و حسین عاشق می‌شوند. عشقی سالم که حتی به خاطرش تاوان سنگینی می‌دهند.

رابطه میان حامد بهداد و رویا نونهالی با نشانه‌های مثبت مقدماتی شکل گرفت. پردازش این پالس‌ها چگونه انجام شد؟

برای تعریف هر قصه‌ای احتیاج به مقدماتی هست: شناخت شخصیت و انگیزه‌های شخصیت. این مساله در تعریف یک  قصه عاشقانه سخت‌تر می‌شود. ما باید به مرور کاری کنیم که شخصیت‌ها برای مخاطب ایجاد سمپاتی کنند و بعد به مرور این دو شخصیت که حالا مخاطب شناخت کافی از آنها دارند و با نیازهای آنها آشنا شده‌اند را می‌توانیم به هم نزدیک کنیم.

به‌نظر می‌رسد پرداخت کافی روی نشان دادن گرایش حسین به زیبا وجود ندارد. آیا  احساس حسین زود جریحه‌دار نشد؟

امیدوارم اینطور که شما می‌گویید؛ نباشد چون نیاز دراماتیکی که برای شخصیت‌های قصه گذاشتم باعث می‌شود گرایش را به وضوح ببینیم. ما دو شخصیت در این قصه داریم که شخصیت‌های مرکزی را می‌سازند. زیبا زنی مستقل و سخت‌کوش و گرداننده و آشپز یک تالار عروسی و عزاست. زنی که پسری در آستانه بلوغ دارد و رازی را با خودش حمل می‌کند. سال‌هاست که به زیبا به عنوان یک زن نگاه نشده. او در تمام این سالها، خاله زیبای تالار است. زنی که زنانگی‌اش پشت دیگ‌ها و ملاقه‌های آشپزخانه پنهان شده و بعد از سالها پسری وارد این تالار می‌شود که با وجود کمبود‌هایی که دارد؛ او را می‌بیند و در او به دنبال خاله زیبا نیست. “حسین” پسری‌ست که از لحاظ سنی از زیبا کوچکتر و از محبت مادر محروم بوده است. او زمان طولانی با پدرش زندگی کرده و بعد از مرگ پدر؛ نزد خواهرش آمده است. او بیماری صرع دارد و همین بیماری او را منزوی‌تر هم کرده. زیبا و حسین در مکان و زمان مناسب به یکدیگر می‌رسند؛ ولی گذشته تلخ زیبا و تمام گرفتاری‌هایی که با این گذشته همراه است؛ به او فرصت زندگی و عشق ورزیدن نمی‌دهد. گذشته مثل طوفانی به آنها حمله می‌کند و زندگی‌شان را خراب می‌کند.

صدای گرم غلامرضا صنعتگر فراموش نشدنی است/ آلبوم «خاطره باز» اثری متفاوت از صنعتگر است
هم اکنون بخوانید

شما روی گل مانور چشمگیری داشتید حال انکه این روزها بیشتر صحبت کشیدن گل مطرح است تا اهدای گل!

من نظری درباره کشیدن گل ندارم اما عشق قصه ما؛ عشق این دوره و زمانه نیست. از آن عشق‌های فراموش شده است. از آن عشق‌هایی که دارد کم‌کم یادمان می‌رود. عشق زیبا و حسین مختص خودشان است. چون زیبا و حسین هم شبیه آدم‌های این دوره و زمانه نیستند. البته گل‌فروش بودن خواهر حسین هم به گل دادن دامن زده. حسین بضاعتی ندارد و تنها هدیه‌هایی که می‌تواند به زیبا بدهد، از گل‌فروشی خواهرش است. حسین و زیبا یادآور عاشقیت فراموش شده‌ای هستند که ما امروز حسرت آن را می‌خوریم.

نوجوان قصه شما کمی گیج به‌نظر می‌رسد. آیا تعمدی در پردازش این شخصیت داشتید؟

نوجوان قصه من در آستانه بلوغ است. آدم‌ها معمولا در این سن کمی گیج می‌زنند ولی قصه پسر ما حتی با بقیه هم سن و سالانش فرق هم می‌کند. او پدری بالای سرش ندارد که راه و رمز این دوران را به او بیاموزد. به پسرش بیاموزد که چگونه خود را اصلاح کند و برای مرد شدن آماده کند. او گیج است و خودش را نمی‌شناسد. برایش سخت است که از مادرش بپرسد. پس سعی می‌کند با دست و پا زدن در این دریا خودش را نجات دهد. حسین هم می‌خواهد برای این پسر؛ پدری کند که فرصت نمی‌شود چون گذشته هجوم می‌آورد و زندگی هر سه‌شان، از این رو به آن رو می‌شود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

4 × چهار =

دکمه بازگشت به بالا